اصلاح تشیع از درون؛ نگاهی به «عقائد الإمامیه بین الأصیل والدخیل»

حدود هشت سال پیش محمدحسین ترحینی، محقق جوان لبنانی و از شاگردان محمدحسین فضل الله، کتاب «عقائد الإمامیه بین الأصیل والدخیل» را با رویکرد اصلاحی در باب تشیع منتشر کرد. یاسر میردامادی در گزارشی از این کتاب ۷۳۰ صفحه‌ای که در ادامهٔ آثار قلمداران، برقعی و دیگر اصلاح‌گران قرآن‌گرا با پیشینهٔ شیعی رقم می‌خورد به جنبه‌های مختلف این اثر اشاره کرده است.

۱. رویکرد اصلاحی در تشیع

رویکرد اصلاحی در درون تشیع امامی سابقه‌ای دست‌کم از عصر مشروطه بدین سو دارد. از چهره‌های اصلاح‌گرای شیعه (یا با پیشینیهٔ شیعی) می‌توان از این چهره‌ها نام برد: سید جمال الدین اسدآبادی، یوسف مستشار الدوله، محمدحسین نائینی، محمد خالصی‌زاده، سید اسد الله خرقانی، محمدحسن شریعت سنگلجی، ابراهیم زنجانی، محمود طالقانی، سید ابوالفضل برقعی، هادی نجم آبادی، مهدی بازرگان، علی شریعتی، سید محسن امین، حیدرعلی قلمداران، حسینعلی منتظری، نعمت الله صالحی نجف‌آبادی، سید محمدحسین فضل الله، عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری، سید کمال حیدری و سید مصطفی حسینی طباطبایی. اصلاح‌گرایان مذهبی همیشه زیر فشار جریان غالب مذهبی بوده‌اند. مثلاً سید کمال حیدری سه سال است که از تدریس ممنوع شده و سید مصطفی حسینی طباطبایی (متولد ۱۳۱۴ خورشیدی)، قرآن‌پژوه و اسلام‌شناس ساکن ایران، اخیراً به اتهام «تبلیغ انحرافیِ مغایر ومخل به شرع مقدس اسلام» به هشت سال زندان محکوم شده است.

 

۲. کتابی با رویکرد اصلاحی

حدود هشت سال پیش یکی از شاگردان محمدحسین فضل الله، به نام محمدحسین ترحینی که محقق جوانی لبنانی است،[1] کتابی با رویکرد اصلاحی در باب تشیع منتشر کرد. این کتاب «عقائد الإمامیه بین الأصیل والدخیل» (تشیع: از دست‌نخورده تا دست‌خورده) نام دارد و آن را مرکز الدراسات الفکریه در بیروتِ لبنان به سال ۲۰۱۵ میلادی در ۷۳۰ صفحه منتشر کرده است.[2] این اثر را می‌توان در ادامهٔ آثار قلمداران، برقعی و دیگر اصلاح‌گران قرآن‌گرا با پیشینهٔ شیعی قلمداد کرد.[3]

 

این کتاب در هفت فصل تألیف شده است. در فصل اول نویسنده مبنای فکری خود را تشریح می‌کند: مقابله با غلو در باب ائمهٔ شیعه. او در این باب غالیان را آماج نقد خود قرار می‌دهد. ترحینی یکی از زمینه‌های شکل‌گیری غلو را قاعدهٔ «تسامح در ادلهٔ سنن» (احادیثِ «من بلغ») می‌داند. مطابق این قاعده در مورد اموری که به واجب و حرام برنمی‌گردند بلکه به مستحب و مکروه بازمی‌گردند می‌توان به احادیث ضعیف هم استناد کرد. در صورت بسط‌یافتهٔ این قاعده، در مورد فضایل و مصائب امامان شیعه یا حتی عقائد دینی و مذهبی نیز به احادیث ضعیف استناد می‌کنند. مخالفان قاعدهٔ «تسامح در ادلهٔ سنن» معتقدند که این قاعده موجب «تحریف دین» و تقدس‌تراشی می‌شود. نویسنده از عالمانی مانند آیت‌الله خویی یاد می‌کند که از منتقدان قاعدهٔ تسامح است.

او به پیروی از شیخ صدوق، انکار سهو نبی را مصداقی از غلو می‌داند. نویسنده حتی نشان می‌دهد که آیت‌الله خویی نیز تلویحاً سهو نبی را در امور روزمره و نه مربوط به امور دینی می‌پذیرد. ترحینی علم غیب امامان را ردّ می‌کند و مستند او آیاتی قرآنی است که علم غیب نبی را نیز رد می‌کند. او شهادت ثالثه («اشهد ان علیا ولی الله» در اذان) را نیز در زمرهٔ بدعت‌ها می‌خواند و خاطرنشان می‌کند که همین حالا آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی در اذان نماز خود شهادت ثلاثه را نمی‌گوید (ص ۱۱۰).

 

تمام فصل‌های دیگر کتاب پیاده‌سازی مبنای نویسنده در نفی غلو است. او از قول شیخ عبدالله مامقانی از علمای مورخ شیعه نقل می‌کند که «اکثر آن‌چه امروز در باب اهل بیت باور داریم، روزگاری در زمرهٔ باورهای غالیان بود» (ص ۱۳۵). نویسنده در ادامهٔ کتاب می‌کوشد ثابت کند که میراث غالیان، تشیع را تا مغز استخوان احاطه کرده است. با این حال، ترحینی از «پیراستن» تشیع از غلو و خرافه ناامید نیست.

 

در فصل دوم، نویسنده به سراغ ادعیه و زیارات «غلو» آمیز در مفاتیح الجنان اثر شیخ عباس قمی می‌رود. او در ابتدا به نامه‌ای از محمدباقر صدر به یکی از شاگردان‌اش اشاره می‌کند که در آن می‌گوید باید کتاب مفاتیح، تنقیح شود. نویسنده سپس نشان می‌دهد که شمار زیادی از دعاها و زیارت‌های منقول در مفاتیح، غالیانه و جعلی است. از باب نمونه او به نقد زیارت جامعه کبیره، زیارت آل یاسین، دعای عدیله، دعای توسل، زیارت وارث، دعای مجیر، دعای سمات، دعای ندبه و به نقد بسا زیارت‌ها و ادعیهٔ دیگر می‌پردازد. در فصل سوم او به زیارت عاشورا می‌پردازد و ضمن بیان این‌که این زیارت سند معتبری ندارد برخی تعابیر این زیارت را جعلی می‌داند، مانند تعبیر «اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی وابدا به اولاً ثم العن الثانی والثالث والرابع». او لعن را اساساً کاری ضد قرآنی می‌خواند و استدلال می‌کند که قرآن هیچ گاه کسی را با اسم لعن نکرده و از فحاشی نهی کرده است. در فصل چهارم او به حدیث کساء می‌پردازد و گرچه واقعهٔ کساء را معتبر می‌داند اما حدیث مشهوری را که به عنوان «حدیث کساء» متدوال است سراسر جعلی می‌داند. خصوصاً او به نقد فرازی از این حدیث می‌پردازد که می‌گوید تمام جهان برای محبت پنج تن آل عبا آفریده شده است.

 

در فصل پنجم نویسنده استدلال می‌کند که به خلاف نظر غالیان، شأن امامان بالاتر از انبیاء نیست. در فصل ششم او مقاله‌ای از یاسر عوده (عودی) یکی دیگر از شاگردان محمدحسین فضل الله می‌آورد. عوده منکر ولایت تکوینی ائمه است و ولایت تکوینی انبیاء را هم محدود به معجزات می‌کند. در فصل هفتم ترحینی به روایت‌های جعلی در یک‌یک منابع حدیثی شیعه می‌پردازد و دولت صفویه را در شکل‌دهی به غلو شیعی بسیار مؤثر توصیف می‌کند. به نظر می‌رسد که نویسنده تمایل دارد «غلوآمیز و خرافی» شدن تشیع امامی را به ایرانیزه شدنِ آن در عصر صفوی نسبت دهد و تشیع عربی را تشیع عقلانی تصویر کند.

 

۳. نقدی بر کتاب

کتابچه‌ای منتشر شده که نشان می‌دهد بخشی از محتوای کتاب ترحینی نقل قول از کتاب‌های دیگر (مثل آثار قلمداران) است بی آن‌که ارجاع داده شود. نام این کتابچه که نویسندهٔ مشخصی هم ندارد «وهم النهضه: کشف حقیقه کتاب “عقائد الامامیه بین الاصیل والدخیل”» است. عنوان این اثر اما با محتوای آن نمی‌خواند. این‌که نویسنده‌ای در موارد معدودی در یک کتابِ بیش از هفتصد صفحه‌ای ارجاع‌های دقیق ندهد، گرچه پذیرفتنی نیست اما لزوماً نشان از «سرقت ادبی» هم نیست. وانگهی، حتی اگر سرقت ادبی هم باشد این کار توهم بودن ایدهٔ اصلی کتاب را نشان نمی‌دهد. این کتابچه گویی می‌کوشد به جای نقد ایدهٔ اصلی کتاب، نویسنده را بدنام کند. اما از تلاش در بدنام کردن نویسنده که بگذریم، انصاف این است که برخی اوقات نقل‌قول‌هایی در اثر آمده که ارجاع ندارد و حتی معلوم نیست که نقل قول است. این را می‌توان علی الاصول حمل بر کم دقتی در نوشتن کتابی پرحجم کرد ـــ مگر خلاف آن ثابت شود.[4]

 

از نقد شکلی که بگذریم، نویسنده در سراسر اثر تلاش می‌کند آیات قرآنی‌ای را که در میراث تشیع به امامان شیعه تأویل شده رد کند. مثلاً او می‌گوید تعبیر «بقیه الله» در قرآن مربوط به داستان شعیب است و امام زمان در آن زمان وجود نداشته است. اما نویسنده برای چنین تفسیر ظاهرگرایانه‌ای باید سراسر رقم بطلان بر ساز-و-کار تأویل (یا همان «هرمنوتیک روحانی» به تعبیر هانری کربن)[5] بکشد. او در هیچ کجای این اثر مفصل چنین کاری نمی‌کند. در واقع نویسنده چنان از غلو گریزان است که تأویل را بی هیچ دلیلی سراسر کنار می‌نهد و گرایش شِبه‌ظاهری پیشه می‌کند؛ آن هم تأویلی که صورت سنّی صوفیانه هم دارد و تنها کار و بار هرمنوتیکیِ تشیع باطنی نیست.

 

نکتهٔ دوم نقادانه این که نویسنده نسبت به تفسیرهای بدیل از ریشه‌های تشیع نخستین، سراسر بی اعتنا و چه بسا نامطلع است. به طور مشخص، هیچ اثری از توجه نویسنده به آثار محمدعلی امیرمعزی در این کتاب دیده نمی‌شود. از نظر امیرمعزی، تشیع اولیه همانا تشیع باطنی بود که بعدها در قرن چهارم بر اثر سنّی‌زدگیِ تشیع (کلامی-فقهی شدن آن) نام «غلو» بر آن نهاده و طرد شد؛ گرچه تشیع باطنی اولیه در جریان‌هایی مانند شیخیّه به عمر حاشیه‌ایِ خود ادامه داد[6]. شاید علت بی توجهی به ریشه‌های بدیل شیعه‌شناختی نخستین در این اثر، ترجمه نشدن آثار امیرمعزی به عربی باشد.[7]

 

* یاسر میردامادی، دکترای مطالعات اسلام از دانشگاه ادینبرا، اسکاتلند. مدرّس و پژوهشگر اخلاق زیستی-پزشکی در مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی، لندن.

 

ارجاعات:

[1] این نویسنده را نباید با یکی از روحانیان شیعهٔ لبنان با نام محمدحسن ترحینی که اخیراً در گذشت، اشتباه گرفت. با این حال، ممکن است نویسنده با این روحانی نسبت فامیلی داشته باشد.

[2] پس از انتشار نسخهٔ اولیه این مرور کتاب، نویسندهٔ کتاب به نگارنده اطلاع داد که ویراست جدیدی از کتاب خود در سال ۲۰۱۹ بیرون داده و برخی نقدها در مورد ارجاع‌دهی نامرتب را تصحیح کرده و صد صفحه نیز به کتاب افزوده است. بر این اساس، این مرور کتاب روایتی از ویراست نخست کتاب است.

[3] در سال ۲۰۱۶ ترحینی در مصاحبه‌ای با شبکهٔ «میادین» کار خود را در ادامهٔ کار کسانی مانند جورج طرابیشی، علی شریعتی، عبدالکریم سروش و محسن کدیور می‌خواند. بنگرید به این لینک.

[4] همان‌طور که در پانوشت ۳ اشاره شد، نویسنده ویراست جدیدی از کتاب در سال ۲۰۱۹ ارائه کرده و اشکال‌های مربوط به ارجاع‌دهی را رفع کرده است.

[5] در این باب بنگرید به: هرمنوتیک (تأویل) به عنوان پیوندگاه معنوی هویت ایرانی بر طبق دیدگاه هانری کربن، انشاءالله رحمتی، فصلنامه عرفان اسلامی، سال چهاردهم، شماره ۵۳، پاییز ۱۳۹۶، صص ۱۲۴-۱۴۳.

[6] راهنمای ربانی در تشیع نخستین: سرچشمه‌های عرفانی در اسلام، محمدعلی امیرمعزی، ترجمه نورالدین الله‌دینی، تهران: نامک، ۱۳۹۳. تشیع: ریشه‌ها و باورهای عرفانی، محمدعلی امیرمعزی، ترجمه نورالدین الله‌دینی، تهران: نامک، ۱۳۹۸.

 

[7] نشر نخست این مقاله در زیتون.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.