خداوند هر لحظه تغییر می‌کند! حاشیه‌ای بر تصور نسل نو ایرانی از خدا

علی مهجور: نوشتن دربارهٔ نسل نو کاری سهل و ممتنع است؛ به ویژه اگر دربارهٔ خدای این نسل باشد!

منظور من از نسل نو نسلی است که وقتی دربارهٔ آنها بحث می‌شود، به عنوان نسلی خوش‌باش و بازیگوش توصیف می‌شوند. میان‌سالان، آن‌ها را به عنوان افرادی فاقد دغدغه‌های جدی، و اهل بازی‌های رایانه‌ای که زمان زیادی را به تلف کردن وقت مشغواند، توصیف می‌کنند. نسل نو برای پدر و مادرها و معلم‌هایشان، آرام آرام به معماهایی تبدیل می‌شوند که صرف ساعت‌ها و روزها، چیزی از لاینحلی آنها نمی‌کاهد و فراهم آوردن مقدمات و تدارک دیدن مطالعات چند صدساعته نیز برای فهمیدن آنها کفایت نمی‌کند.

نسل نو بر خلاف ما نسل‌های دهه‌های شصت و هفتاد، در پی آن سنخ اطلاعات و دانشی نیست که با آن زندگی خود را بسازد؛ بلکه در پی زندگی‌ای است که بتواند با آن اطلاعات خود را بسازد. «دانش» برای او معنایی دارد غیر از معنایی که برای ما داشت و «زندگی» برای او معمای پیچیده و لاینحلی نیست که بخواهد برای حل آن به فلسفه و الاهیات و ادیان متوسل شود. پرسش‌های ابدی او نه «از کجا آمده‌ام» است و نه «آمدنم بهر چه بود»! این نسل بیش از هر نسل دیگری «ابن الوقت» است و دم را غنیمت می‌شمرد. اما چرا چنین است؟

نسل نو از بخت و اقبال خوب یا بدش، در گذرگاهی پا به عرصهٔ گیتی نهاد که سرعت انتقال اطلاعات هزاران برابر شد. ما نسل‌های قبلی با رسیدن به این گذرگاه، کوشیدیم خود را تغییر دهیم؛ برخی از ما ناامید شدیم و به کنج خلوت خود خزیدیم و برخی دیگر دویدیم و همچنان می‌دویم. اما نسل نو، فرزند این سرعت است. این سرعتِ هزاران برابر، اگر نگویم تمام هویت این نسل است، دستِ‌کم بخش مهمی از هویت اوست. او در هر لحظه‌ای که گوشی هوشمند یا تبلت یا آی‌پدش را در مقابل صورتش می‌گیرد متبدل می‌شود؛ خویشتن‌اش از حالتی به حالت دیگر تغییر می‌کند. لازم نیست نظریه‌ای فلسفی درباب چند و چون ایجاد تغیر علم در انسان را خوانده باشید تا از تغییر و تبدل این نسل آگاهی یابید؛ کافی است چند روز با یکی از افراد این نسل هم‌سخن شوید تا سرعت تغییر را در ذهن و ضمیر او بفهمید.

تفاوت دیگر این نسل با نسل‌های پیش از او، در تغییر دادن یا تغییر یافتن معنای هوشمندی و نخبگی است. دنیایی که این نسل در گیم‌ها، انیمه‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها، صفحات اینترنتی و شبکه‌های مجازی تجربه کرده‌است، دنیایی است که برای هر کس با هر تفاوتی که با دیگری داشته باشد، محصولی برای عرضه دارد. اگر تا دیروز هاوارد گاردنر برای ما از هشت هوش در انسان‌ها سخن می‌گفت که هر یک از ما در یک یا چند هوش از دیگری بهتر هستیم، امروز می‌توانیم از ده‌ها و بلکه صدها هوش سخن بگوییم که به تناسبِ تغییر در دریافتِ دیتا در این نسل و حتماً در نسل‌های آینده قابل کشف است. هیچ یک از افراد این نسل را کم هوش و ناتوان تلقی نکنید. هیچ‌یک از آنها را دستِ‌کم نگیرید. آن‌ها با هم‌نسلان خود در سایر نقاط جهان تعامل دارند و این تعامل‌ها بیشتر و بیشتر خواهد شد.

من باز هم می‌توانم درباب هوشمندی و توانایی‌های این نسل قلم‌فرسایی کنم. اما مقصود این نوشتار چیز دیگری است. در این سطرهای باقیمانده می‌خواهم از خدای این نسل بگویم. خدایی که نه تنها با خدای نسل‌های قبلی تفاوت دارد بلکه چه‌بسا برای ما غیرقابل‌فهم است. خدای نسل نوی ایرانی حقیقتاً «لیس کمثله شیء» است! خدای این نسل نه همچون خدای پدران و مادران ما خدایی نشسته در آسمان و مشغول حکمروایی است و نه همچون خدای فقیهان به حور و آتش، تنبیه و پاداش تدارک دیده است. خدای نسل نو نه مانند خدای فقیران فرانسیس بیکن است که هرچه نیازمندتر دامن دریوزگی به درگاهش گسترده‌تر پهن کنند و نه همچون خدای نیچه مرده است.

خدای نسل نو خدای در حال شدن است! خدای نسل نوی ایران، خدای در حال تَبَدُّل است. بت عیاری است که هر لحظه به شکلی در می‌آید و هر دم به لباسی دگر. خدای موجود در ذهن این نسل، لحظه به لحظه تغییر می‌کند و فاقد ذات ثابتی است؛ که مؤمن به چنین خدایی با ثبات بیگانه است. ذهن نسل نو که هر روز را با صدها آوا و نوا و تصویر سپری کرده است، نمی‌تواند به تصوری واحد از خداوند رضایت دهد. نسل نوی ایرانی آگاهانه یا ناخودآگاه در طلب خدایی است که بی‌قرار است و اساساً ذاتی نوشونده دارد. همچنانکه دنیای این نسل، دنیایی است که با نهایت سرعت در حال نوشدن است.

از سوی دیگر، مگر نه این است که آدمی را خداوند بر صورت خود آفریده است و هر انسانی وجهی و صفتی از اوصاف حق تعالی را بروز می‌دهد؟! اگر پاسخ به این پرسش مثبت است، نسل نوی ایرانی نیز جلوهٔ تازه‌ای از صفات خداوند هستند که دیدگان حق‌بین، خدا را در آیینهٔ این نسل به روشنی می‌بینند. به بیان مولوی: «آدم اصطرلاب اوصاف علوست/وصف آدم مظـهر آیات اوست/هر چه در وی می‌نماید عکس اوست/همچو عکـس ماه اندر آب جوسـت/خلق را چون آب دان صاف و زلال/ونـدرو تـابـان صفـات ذوالجـلال/علمشان و عدلشان و لطفشـان/چون ستاره چرخ در آب روان»

به این دو جنبه تو کنید از یک جنبه اگر خداوند هر روز در شأن تازه‌ای است که «کل یوم هو فی شأن»، نسل نو جلوهٔ بارزی از این صفت خداوند هستند. مبادا که این نسل را جدا از خدا ببینیم و دیدگانمان را بر خدایی بودنشان ببندیم: «چون جدا بینی ز حق این خواجه را/گم کنی هم متن و هم دیباچه را». از جنبهٔ دیگر نسل نوی ایرانی نیز دائماً در حال تغییرند و ذهن و ضمیرشان به دانسته‌های راکد و کهن قانع و آرام نمی‌شود. این نسل هر روز در پی دانسته‌های تازه‌اند. آن‌ها با هر داده و اطلاعاتی تغییر می‌کنند؛ سخن تازه‌ای می‌گویند و شخصیت جدیدی از خود بروز می‌دهند. آن‌ها در این سرزمین با هزاران محدودیت بزرگ شده‌اند و به سرپنجهٔ دانش و فهم و ذکاوت خود پردهٔ محدودیت‌ها را دریده‌اند. از هر فرصتی برای فهمی تازه بهره می‌برند و آتیه‌ای را رقم می‌زنند که درک و پیش‌بینی آن آتیه برای کمتر کسی قابل حصول است.

توجه به این دو جنبه، می‌تواند ما را به رابطهٔ دوسویهٔ الاهیاتی‌ای واقف سازد که بین ذهن مؤمن و خدای او برقرار است. همچنانکه خدای موجود در تصور فیلسوفان با خدای موجود در تصور فقیهان متفاوت است؛ خدای موجود در ذهن هر مؤمنی می‌تواند تصوری متفاوت از خدای موجود در ذهن دیگری باشد که هست. این تفاوت را خودِ خداوند خواسته است؛ چه اینکه نظم این جهان، هرآنچه در اوست و «آدمی را با دو دست خود آفریده است». بنابراین، این همه تصورات متنوع که به قول فیلسوفان و عارفان، صورت‌های متنوعی است که بر ذات بی‌صورت او فرافکنده شده‌اند نیز نقشی است که خود نقاش بر ضمیر انسانها قلم زده است.

دین داری نسل نو، برخلاف نسل ما که نگاهش به همه چیز از جمله به دین نگاهی گزینش‌گر و در عین حال تفسیری بود، نگاهی نوشونده و سریع است. کنجکاوی این نسل، مجال کهن‌اندیشی و ژرف‌اندیشی از سنخ نسل‌های گذشته را ربوده و بیش از نسل‌های قبلی، اندیشه‌های دینی بسته‌بندی شده را به هیچ می‌انگارد. جوان نسل نو این بسته‌بندی‌های دینی را باز می‌کند و آنچه از محتوای آنها را برای تسهیل زندگی‌اش سودمند می‌پندارد، برمی‌گزیند؛ آن هم نه برای همیشه که تا چند زمان کوتاهی که هنوز اطلاعات تازه‌ای را دریافت نکرده است. هر اطلاعات تازه‌ای او را به شخصیت تازه‌ای مبدل می‌سازد و این کارِ کارستانِ خداوند است. دین و دینداری این نسل، دینی نوشونده و در حال تغییر است.

شاید اگر با یکی از جوانان این نسل وارد گفت وگو شوید، تصور کنید که هیچ نقطهٔ مشترکی با او ندارید. او دائماً یا از گیم‌های تازه‌وارد به دنیای بازی‌ها سخن می‌گوید یا از پیشرفت‌هایی که در دنیای فناوری اطلاعات رخ‌داده به شما اطلاعات می‌دهد. او در پشت دیوارهای بازی‌های کامپیوتری‌اش می‌زید و گاه از انیمه‌ها و فیلم‌های علمی-تخیلی و قهرمان‌پردازی‌های مارول برایتان صحبت می‌کند. این مقولات چیزهایی نیست که نسل پیشین، چندان فهمی از آنها داشته باشد. اما از لابلای همهٔ این حرف‌ها می‌توان به سرعتِ داده‌هایی که به ذهن او وارد می‌شوند و اطلاعاتِ تازه‌ای که جای قبلی‌ها را می‌گیرند پی برد. این‌ها همه سبب می‌شود تا قدرت خلاقهٔ او در همهٔ شئونات زندگی دهها و یا شاید صدها برابر ما نسل قبلی‌ها باشد.

جوان این نسل اگر دغدغه‌های دینی هم داشته باشد که دارد، دغدغه‌هایی از جنس زندگی و پرواز ذهن و قدرت گرفتن تخیل است. او آنقدرها که دنبال فیکشن و دنیای فانتزی است در پی دست و پا کردن استدلال برای به قطعیت رسیدن یک ایده نیست. در زندگی نوجوانی و جوانی‌اش دیده است که چگونه فناوری، به تخیلات او واقعیت بخشیده است؛ پس با خود می‌گوید چه باک که در این دنیای تخیلی زندگی کنم و آن را از هر واقعیتی واقعی‌تر ببینم. از این رو نباید در پیِ این باشیم که الزاماً از طریق استدلال‌ها و براهینِ خداشناسی، او را ملزم به پذیرش باورهای دینی و وجود خدا کنیم.

خدای این نسل نیز خدایی از همین جنس است. دست و پای جوان نسل نوی ایرانی را برای گنجاندن در چارچوب‌های انسان‌شناختی خود، اره نکنید. درک او نیازمند ساعت‌ها هم‌سخنی است. برای فهمیدن تصورات دینی، معنوی یا الاهیاتیِ او اجازه دهید از دنیای خود سخن بگوید و جهان اندیشه‌اش را بر دنیای سرد و کسالت‌بار ما فرابیافکند. باورش کنید. اندیشه‌های او را باور کنید. به عزم جزم و فکر صائب و تصمیم‌های جسورانه‌اش عشق بورزید و ایمان بیاورید. با او همراه شوید و بر او نشورید. بگذارید تا جامعهٔ ایرانی را رنگ تازه‌ای بزند و شور و امید و عشق را در رگ و پی این مرزو بوم بدواند. مسلماً او اگر از خدایش، خدایی که در اندیشه‌اش حضور دارد، سخن بگوید، خدایی شورمندانه و متبدل و امیدبخش است.

مگر جز این است که خدای نهج‌البلاغه خدایی است بی‌شباهت به هرچیز؛ مگر جز این است که امیرالمؤمنین علی (ع) خداوندی را مبارک خوانده است که همت بلندهمتان بدو دست نمی‌یابد و ژرف‌اندیشی باهوشان او را نمی‌یابد و مگر جز این است که امام صادق (ع) امتداد الله اکبر را ناممکن بودن توصیف خدا ذکر کرد؟! همهٔ این شواهد از متون سنتی الاهیاتی ماست و تصوری که نسل نو از خداوند دارد، یا احتمالاً با ذهن و ضمیرش سازگار است، تصوری است که با این گونه از روایات و احادیث در سنت الاهیاتی ما نیز سازگار است. تنها قدری سعهٔ صدر لازم است تا خدای مکتوم در ذهن نسل نوی ایرانی را درک کنیم و به او ایمان بیاوریم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.