آزادی انسان در جهانی که علم آن را توصیف کرده است

لیدیا یاگر در دوره تابستانی دانشگاه کمبریج با اشاره به اینکه جهان طبیعت‌گرایانه، جهانی است که علم طبیعی آن را به‌طور کامل توصیف می‌کند کوشید با بیان دیدگاه‌های مختلف، موضوع پارادوکس آزادی انسان در جهان طبیعت‌گرایانه را حل کند.

آزادی انسان در جهانی که علم[1] آن را توصیف کرده‌است(Human Liberty in a World Described by Science)

ارائه دهنده: لیدیا یاگر[2]، دکتری فلسفه از دانشگاه سوربن فرانسه، رئیس دانشکده‌ای در موسسه Biblique de Nogent-sur-Marne

ارائه شده در کنفرانس علم و دین، جولای 2022

تلخیص و برگردان به فارسی: مهدیه زمانی، کارشناس روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی

 

جهان طبیعت‌گرایانه، جهانی است که علم طبیعی آن را به‌طور کامل توصیف می‌کند، فقط علیت طبیعی را به رسمیت می‌شناسد و

جایگاهی برای علیت فاعلی که بر اساس عقل و انتخاب آزاد است، ندارد. صحبت از اراده آزاد در بافت تمدن غربی، به مواجهه با نوعی تضاد می‌انجامد. از سویی، انسان‌ها خود را به‌گونه‌ای ادراک می‌کنند که اراده آزاد دارند و حداقل در برخی موارد، می‌توانند برمبنای دلایلشان تصمیم بگیرند؛ از سویی دیگر، بینش علمی، انسان‌ها را به صورت مجموعه عواملی که از لحاظ علمی قابل توصیف هستند، در نظر می‌گیرد. در چنین دیدگاهی، جایگاهی برای ارادهٔ آزاد، مسئولیت اخلاقی و گشودگی به تعالی وجود ندارد.

تنها پدیده‌ها، قابلیت بررسی علمی دارند و انسان‌ها، در مقام عوامل[3] عقلانی آزاد اینگونه نیستند، بنابراین ما نمی‌توانیم بدانیم؛ بلکه تنها باور داریم که آزاد هستیم. امانوئل کانت، با گنجاندن آزادی انسان در قلمرو مجردات[4]، تلاش کرد تا پارادوکس آزادی انسان در جهان طبیعت‌گرایانه را حل کند.

پاسخ کانت به این سؤال که چگونه می‌توان توصیف علمی از انسان‌ها را با آزادیشان تطابق داد، مشابه با چیزی است که استفان جی‌گلد[5] بعدها آن را نوما[6] نامید. نوما فرض می‌کند که علم و دین به حوزه‌هایی کاملاً متمایز مربوط‌اند. چنین دیدگاهی، این مزیت آشکار را دارد که تضمین می‌کند هیچ پیشرفت علمی،­ قادر به تهدید آزادی انسان نیست. اما تجربه آزادی را از تمام چیزهایی که می‌توان به‌طور علمی بررسی کرد، جدا می‌کند. اعمال ما در گستره‌ای از اعمال ناخودآگاه غیرارادی مانند تنفس تا انتخاب‌های سنجیده- که فردیت ما را درگیر می‌کنند – قرار دارند و چنین گستره‌ای را نمی‌توان در مدلی که اعمال آزادانه انسان را از علم جدا کرده است، درک کرد. بنابراین برای رسیدن به راه‌حلی رضایت‌بخش، باید از نقد کانت به علم‌باوری[7] فراتر رفت.

در واقع، علم‌باوری توسط کانت یا سایر انواع نوما کنار گذاشته نشده است، آن‌ها همچنان معتقدند که علم، توصیفی کامل از حوزه‌ای که در آن کاربرد دارد، ارائه می‌دهد. اما علم‌باوران ادعا می‌کنند که نمی‌توان هیچ تجربه‌ای که فراتر از حوزهٔ علمی است، داشته باشیم.

هر یک از علوم، روشی را اتخاذ کرده که درپاسخ به سؤالات خاصی سازگار است. با این حال علوم طبیعی، حتی درکنار یکدیگر نیز، به‌طور کامل، واقعیت و تجربهٔ ما از آن را توصیف نمی‌کنند. برای آنکه تصویرکاملی از آن‌چه وجود دارد و تجربه می‌شود به دست آوریم، باید علاوه بر جنبه‌های علمی، به تجارب انسانی نیز توجه کنیم. چنین دیدگاهی، در مقایسه با نوما از این مزیت برخوردار است که تصویری چندبعدی و در عین حال یکپارچه از واقعیت ارائه می‌کند و جایگاهی برای آزادی انسان قائل می‌شود. اگر ماهیت و جزئیات هر توصیف علمی از جهان و انسان‌ها را درک کنیم، نیازی به تفکیک قلمرو علمی و عاملیت انسانی نیست.

استیون هورست[8]، مفهومی مشابه با آن‌چه مطرح شد، به نام کثرت‌گرایی شناختی[9] ایجاد کرده است که نقش سازندهٔ ذهن را در مدل‌سازی و کثرت مدل‌های موجود در علوم کنونی به عنوان پیامد چگونگی مدل‌سازی ذهن از جهان در نظر می‌گیرد. ذهن ما، جهان را به صورت تکه تکه ادراک می‌کند، بنابراین نباید انتظار داشته‌باشیم که حتی علوم در کنار یکدیگر به عنوان یک کل، توصیفی جامع از واقعیت ارائه دهند.

علم، این موضوع که انسان‌ها همزمان دارای آزادی، عقل و گشودگی به تعالی هستند را رد نمی‌کند. بینش معنوی و علمی بشر با یکدیگر سازگار هستند اما آنچه تا کنون ایجاد کرده‌ایم، چیزی بیش از سازگاری نیست و اذعان به ماهیت پراکندهٔ توصیفات علمی اثبات نمی‌کند که بشر دارای آزادی اندیشه و عمل است.

اولین پاسخ به چگونگی فهم ما از آزادی انسان، تجربهٔ شهودی ما از آزادی است. اما گزارش‌های تقلیل‌گرایانه از ماهیت انسان، او را کاملاً تحت تأثیر علت‌های مادی، ژن‌ها، نورون‌ها، هورمون‌ها و محیط می‌دانند. یافتن چارچوبی متافیزیکی که علم و آزادی انسان را با هم ادغام می‌کند، به ما این امکان را می‌دهد که درک خود را از جایگاه آزادی انسان در جهانی که علم توصیف می‌کند، فراتر از تجربهٔ ذهنی آزادی مستحکم کنیم.

مفهوم خلقت در انجیل، چارچوبی را ایجاد می‌کند که سه عنصر لازم برای آزادی انسان در جهان طبیعت‌گرایانه، ارائه کرده است: اولاً، علم به عنوان ابزاری مشروع و کارآمد، برای افزایش درک ما از نظم طبیعی است. ثانیاً، چندبعدی بودنِ واقعیت، به رسمیت شناخته می‌شود. ثالثاً، انسان‌ها به عنوان تصویر خدا، در قدرت و آزادی او مشارکت دارند و به عنوان شریک عهد او، آزادی قابل‌توجهی دارند تا بتوانند انتخاب کنند.

 

[1] علم در این نوشته معادل واژه science و منظور از آن علوم تجربی (شیمی، فیزیک و زیست‌شناسی) است.

[2] Prof. Lydia Jaeger 

[3] Agents

[4] Noumena

[5] Stephen Jay Gould

[6] NOMA: NOn-lapping MAgisteria

[7] Scientism: این باور که علم تجربی و روش علمی بهترین یا تنها راه برای بیان حقیقت و واقعیت جهان است.

[8] Steven Horst

[9] Cognitive Pluralism

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.