کارتی شدن نان! فشاری بیش‌تر بر امنیت ملی| ابراهیم احمدیان

خبر کارتی شدن خرید نان در ایران آنقدر شگفت‌انگیز است که باورش سخت می‌نماید. انتشار این خبر استرس بالایی را به جامعه وارد ساخت.

یک ضرب المثل گویا روسی می‌گوید: «تا نان هست، فرقی نمی‌کند.» درباره مللی که از قدیم با وجود نان احساس امنیت می‌کرده‌اند، این سخن درستی است از جمله مردم اقلیم ایران که ضرب‌المثل‌های بسیاری هم درباره نان دارند و شاید روزی نباشد که شما یکی از آن‌ها را نشنوید. ایرانی‌ها می‌گویند: «فکر نان باش که خربزه آب است» و این فارغ از معنای کنایی ریشه در اهمیت نان نه تنها بر جسم و جان که بر روح و روان ایرانیان دارد. در طول تاریخ دریافته‌ایم که هر گونه دستکاری در رسیدن نان به دست مردم ایران، ایجاد استرس و اضطراب و ناامنی روانی کرده و خساراتی بسیار بیش‌تر از ارزانی قیمت نان یا قاچاق آرد به خارج از کشور بر جای گذاشته. نان در ایران همواره عزیز و بلکه مقدس بوده است و مایه آرامش بوده است. به جز این‌ها مسائل اقتصادی هم هست که گویا آن‌ها هم در حرمت نان دخیل‌اند از جمله این که آرد گندم، پایه و نهاده بسیاری از کالاهای دیگر است که شکم مردم را سیر می‌کنند به خصوص در شرایط بحران و تورم و تحریم که دست مردم به کالاهای خوراکی دیگر سخت می‌رسد.

خبر کارتی شدن خرید نان در ایران آنقدر شگفت‌انگیز است که باورش سخت می‌نماید. انتشار این خبر استرس بالایی را به جامعه وارد ساخت. تیتر اصلی رسانه‌های زرد خارج از کشور که فلاکت و بدبختی ایران و ایرانی را انتظار می‌کشند و بعضاً از مخابره اخبار گرفتاری‌های این مرز و بوم ارتزاق هم می‌کنند و از کشورهای متخاصم جیره دریافت می‌کنند، هم‌اینک خبر کارتی شدن خرید نان در ایران است. از آن سو، بسیاری از رسانه‌ها و خبرگزاری‌های داخلی که از قضا با بودجه عمومی کشور تأسیس شده و اداره می‌شوند یا به این موضوع نپرداخته‌اند یا آن را جزو اخبار دست چندم آورده‌اند؛ یعنی به موضوعی که دغدغه این روزهای مردم است و مردم را نگران کرده نپرداخته‌اند و جای این سؤال هست که اگر یک خبرگزاری با بودجه عمومی سر پا ایستاده چرا به دغدغه‌های عمومی نمی‌پردازد و راه خود را می‌رود؟! شاید اینجا یک ضرب المثل ایرانی درباره نان هست که مصداق یافته که می‌گوید: «نان را پای سفره ما می‌خوری و چاقوی دیگری را تیز می‌کنی؟!»

آیا علت کارتی شدن نان جنگ اوکراین است؟

با نگاهی به خبرگزاری‌ها درمی‌یابید که از سال گذشته زمزمه‌های جدی این طرح بر سر زبان بعضی از مقامات افتاد و ارتباطی با جنگ اوکراین ندارد و بلکه علت اصلی آن حذف ارز ترجیحی است و ظاهراً جنگ اوکراین و روسیه که از صادرکنندگان اصلی گندم در جهان‌اند اینک فشاری بر بازار جهانی وارد ساخته و بهانه‌ای قوی برای طرح مباحثی مانند کارتی شدن نان آفریده است. این روزها مسئولان دولتی یا قانونگذار در حال توجیه این طرح‌اند. در آخرین توجیهات ابراهیم صیامی مدیرکل آینده‌پژوهی، مدل‌سازی و مدیریت اطلاعات اقتصادی وزارت اقتصاد به سایت اقتصاد آنلاین گفت: «به طور متوسط هر ایرانی ۳۰۰ گرم مصرف نان دارد که مصرف سالانه کشور به ۹.۵ میلیون تن گندم می‌رسد. اما آمارهای تأمین گندم نشان می‌دهد سالانه ۱۱.۵ میلیون تن گندم در کشور مصرف می‌شود که نشان می‌دهد بخشی از گندم و آرد یا قاچاق می‌شود یا ضایعات است.» و همچنین گفته است: «مزیت این کار این است که افرادی که بیش از الگو مصرف کنند باید الگوی مصرف را اصلاح یا به قیمت آزاد خریداری کنند. افرادی هم که مصرف آنها کمتر از الگوی استاندارد است پولی هم برای آنها می‌ماند.»

در توجیه بالا که می‌بینید، طبق ادعا، برای صرفه‌جویی دو میلیون تنی چنین طرحی کلید می‌خورد (در ادامه از خطرات این طرح خواهیم گفت) باید پرسید آیا خرید دو میلیون تن گندم حتی اگر فرض کنیم که خیلی گران شده و به هرز هم می‌رود چقدر برای کشور ثروتمند ما سخت است که می‌خواهیم با حذف آن کشور را به خطرات مختلف بیفکنیم و چند برابر آن هزینه مادی و معنوی بپردازیم؟! این را در نظر بگیریم که گرچه قیمت جهانی گندم بالا رفته ولی نفت و گاز و فراورده‌های پتروشیمی و بسیاری از اقلام دیگر صادراتی ایران هم افزایش قیمت شگفت داشته است.

قاچاق؛ از بهانه‌های همیشگی گرانی کالاهای اساسی در ایران

یک استدلال قدیمی که عمر آن گویا به دوره دولت هاشمی رفسنجانی می‌رسد و در استدلال بالا هم موجود است، این است که چون قیمت کالای مورد نظر در ایران همراه با یارانه و در نتیجه ارزان‌تر از قیمت کالا در خارج از کشور است، قاچاق کالا به خارج صرفه پیدا می‌کند و کالا قاچاق می‌شود و به دست مردم نمی‌رسد. اما برای صرفه داشتن قاچاق باید ریشه را شناخت و ریشه قاچاق کالا از ایران به خارج، سقوط دایمی ارزش ریال است. ما نمی‌توانیم همواره و پیوسته با سقوط ارزش ریال برای گریز از قاچاق از کشور، اجناس را گران یا رسیدن آن‌ها به دست مردم را سخت کنیم. این را در نظر بگیریم که قاچاق کالا به خارج منحصر به آرد نان هم نیست و دیگر اینکه میزان قاچاق آرد هم آنقدر نیست که برای حذف آن چنین طرحی مخرب را راه بیندازیم. در ثانی، توده مردم گناهی در سقوط ارزش ریال ندارند و نمی‌پذیرند که دایما برای این که ارزش ریال سقوط می‌کند به سختی بیفتند و کالاهای بنیادی زندگی‌شان را با قیمتی بیش‌تر بخرند در حالی که درآمد بیش‌تری برایشان حاصل نشده و به جز نان، برای همه مایحتاج زندگی خود قیمت‌های تورمی و دائم در حال افزایش می‌پردازند.

در باب ضایعات نان نیز باید عنایت ورزید که دولت می‌باید چاره‌ای برای مراحل و چگونگی تبدیل آرد به نان بیندیشد و بخشی مهم از ضایعات نان در ایران به دلیل پایین بودن کیفیت تولید نان است. اصلاح مراحل تولید نان در دست و وظیفه مردم نیست. اگر قیمت نان چند برابر هم شود، با این کیفیت پخت و پز و فراوری، باز هم ضایعات نان از بین نمی‌رود. در ایران از نان نباید همچون یک کالای لوکس حرف زد و با چنین نان و شرایطی از الگوی مصرف سخن راند. نان نه بنزین است که مردم با آن به سفر شمال می‌روند و نه سفر خارجی است که بر آن مالیات وضع کنیم. نان اولین نیاز و آخرین پناه مردم است.

خطرات حذف یارانه نان برای امنیت ملی ایران

اجازه بدهید از جزئیاتی فنی مانند وابسته کردن چنین کالای مهمی به اینترنت بگذریم و نیز سرگردان و نگران کردن مردم برای دریافت نان در قبال کارت ملی یا کارتی دیگر و اضافه کردن یک کارت به انبوه کارت‌های بانکی و سوخت و غیره در دست مردم گرچه همین هم ممکن است کشور را در برابر حملات سایبری و مانند آن آسیب‌پذیرتر کند. چنان که اشاره شد در ایران نباید به نان صرفاً به عنوان یک ماده غذایی نگریست. نان، مایه امنیت روانی مردم و حتی یک کالای حیثیتی برای دولت‌ها و مردم ایران در طول تاریخ بوده است. هرگونه دستکاری یا طولانی کردن مسیر رسیدن آن به سفره مردم، موجب اضطراب روانی و نگرانی و از دست رفتن اعتبار مسئولان دولتی و اقتدار کشور است. ممکن است این طرح به مصائبی بینجامد که برای رفع آن‌ها خسارات کلان امنیتی حاصل شود.

کشور ما با مشکلات بسیاری رو به رو است مانند ریزگردها، آب، گرانی و تورم، محیط زیست، مهاجرت و خطر کمبود جمعیت در آینده نزدیک. ایجاد فیلتر در پیش روی نان، به خطرهای اجتماعی و امنیتی ناشی از مشکلات بالا دامان خواهد زد. فقط یک قلم آن را بنگرید: سیاست سال‌های اخیر دولت‌های ایران تشویق مردم به فرزندآوری بوده. در حالی که دولت هزینه‌های کلانی برای ایجاد میل به فرزندآوری می‌کند، سخت‌تر کردن زندگی از سوی دیگر و ایجاد جو نامناسب روانی، آیا آب در هاون کوبیدن نیست و آیا امنیت روانی مردم برای فرزندآوری را به چالش نمی‌کشد و آیا در کل، باعث فرار سرمایه‌های مادی و معنوی کشور نمی‌گردد؟ با توجه به مشکل جمعیتی فعلی و آینده، تلاش دولت‌های ایران باید در ایجاد جاذبه برای ماندن سرمایه مالی و انسانی در ایران باشد. فشارهای معیشتی و ناامنی روانی در سال‌های اخیر باعث شده است تا مثلاً در ترکیه ایرانیان مقام اول خرید خانه را کسب کنند و هزاران میلیارد سرمایه ایرانی به ترکیه منتقل شود و بسیاری از ایرانیانی که در ترکیه به خرید ملک دست می‌زنند، شهروندی ترکیه را نیز دریافت می‌کنند. این تنها یکی از مشکلات ایران ما است و بگذریم از خساراتی که طرح‌های مشابه مانند گرانی بنزین روی دست کشور نهاد. علت اصلی بسیاری از بحران‌های اجتماعی و امنیتی اخیر ایران، مشکلات معیشتی و احساس ناامنی اقتصادی در مردم است؛ ناامنی اقتصادی‌ای که احساس ناامنی‌های دیگری از قبیل ناامنی اجتماعی و امنیتی هم به بار می‌آورد. نتیجه آن که اتلاف سالیانه دو میلیون تنی گندم و حتی بیش‌تر، رقمی نیست که دولت‌ها مجبور باشند برای مقابله با آن این همه مشکل برای خود و کشور بیافریند و دولت مجبور شود چند برابر آن را در جاهای دیگر خرج جمع کردن تبعات و بازگردن آب به جوی کند که البته آب رفته به جوی بازنمی‌گردد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.