دَر طریقتِ مسلمانی| سیّد هادی طباطبایی

اینَک ماییم و تجربه چهارده قرن سیرتِ سلیمِ مسلمانی. این اثر کوشیده است تا به پشتوانه­ی مرام عالِمان، فرهیختگان و نیک سیرتانِ اسلامی، طریقتی را در مقابل نهد و از آن درسی برای امروز برگیرد. طریقتی که امروز داعیان بسیاری دارد. داعیانی که گاه رسمِ این طریقت را به نیکی نیاموخته‌­اند. تمسّک به سیره فحول دینی می­تواند صحیح از سقیم را نشان دهد. عالِمانی که یکی پس از دیگری آمدند، رسالتِ نشان دادنِ سیره نبوی بر عهده داشتند و قدمی در آن نهادند.

 درودِ بی قیاس مَر پیامبری را سزاست که بنای مکتبی کریمانه نهاد. مکتبی که تعلیمِ مدارا می­کرد؛ مشقِ شفقت می­آموخت؛ در به روی صغیر و کبیر، فقیر و غنی، عارف و عامی می­گشود. سیّدالمرسلین اگر خاکروبه بر سرَش می­ریختند و اگر تیغِ جفا در مقابلش می­کشیدند، اما نتوانستند که او را اسیرِ مرامِ ناروای خود کنند. او منشِ مدارا جویانه­ی خود پیشه کرده، در مقابلِ منتقدان و مخالفان و سنگ پراکنان هم از مَشی خود پای پس نکشید. خواست تا نهالی نَهَد که در مقابل تروشروییها و تلخیها سر خم نکند و گردی بر آن ننشیند. رنج آدمیان بر او سخت می­آمد که «عَزیزٌ عَلیه ما عَنتّم». بر هدایت عالَمیان بی­تاب بود که «حَریصٌ عَلَیکُم». و بر مؤمنان شفقت می­ورزید که «بالمؤمِنینَ رَئوفٌ رَحیم».

و رحمت و مغفرتِ خداوندی عالِمانی را که طریقت نبوی دیدند و برجان نشاندند و بر سَبیل آن مشی روزگار کردند. ادبِ مسلمانی دانستند و به فحوای کلامِ نبوی واقف آمدند و بر دگران هم آموختند و شجره­ طیبه­ای پروراندند.

و امروز چهارده قرن از کاشت آن نهال مسلمانی می­گذرد. بسیاری به آن دل داده­اند. بسیاری به آن راغب آمده­اند و در هوایش دم می­زنند و احوال خوشی نصیب می­برند.  آب رحمت و ماء هدایتی است بسیاری را که «یَهدی بِه کَثیراً».

این اما یک سوی ماجراست؛ که سویه­ای دگر هم در مقابل است. بسیاری تابِ هَمرهی نداشته از میدان به در شده و ثمری از شجره مسلمانی نیندوختند؛ که «یُضِلُّ بِه کَثیراً». بسیاری خواستند تا از نهالِ مسلمانی شاخ و برگی نروید، ریشه­اش به آبی نرسد، ژاله­ای بر لاله­اش ننشیند، دلی نرباید و محفلی به چراغِ مسلمانی روشن نگردد. غافل از آنکه:

چراغی را که ایزد برفروزد / هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

آن نهال نوپایی که سیدِ رسولان در صحرای عربستان کاشت هر زمان به طوفانهایی گرفتار آمد. گاه بوجهل صفتانه بر آن خُرده گرفتند. گاه به شیطنت قدم برداشته، آیات شیطانی نگاشتند. ردای سیاه بر تن سپاهیان عراق و شام کردند و سَیئه آفریدند و نام مسلمانی بر جبینش نهادند. و امروزه به طَعن و تخفیف، سُخره و استهزاء روی آورده، عرصه­ی مجازی را عَلَم کرده و از آن مدد گرفته­اند.

اما وعده­ی حضرتش بود که: «اِنّا کَفَیناکَ المُستَهزِئین».

در این میانه اما برخی خواستند تا به دفاع از مرامِ نبوی برآیند. و دریغا و حسرتا که ناروا فهمی از اسلام و مسلمانی عرضه داشتند. گویی خود تیشه برگرفته بودند و به ریشه­ی اسلام می­زدند. جانِ آدمیان را حُرمت نمی­نهادند. فهمِ دگران را در نظر نمی­آوردند. به اجبار و الحاح و اکراه خواستند که عالَمیان را رهنمون کنند. گاه ترشرویی کردند؛ گاه خللی در کارِ خَلقی نمودند. انگشت در چشمِ منتقدان و مخالفان فرو آوردند؛ به این توهم که طریقتِ مسلمانی ترویج می­کنند. این سیرت اما با سنگ پرانی و سنگ صفتی فاصله­ها دارد.

در بهاران کی شود سرسبز سنگ/ خاک شو تا گُل بروید رنگ رنگ

سالها تو سنگ بودی دلخراش/ آزمون کن یک زمانی خاک باش

اینَک ماییم و تجربه چهارده قرن سیرتِ سلیمِ مسلمانی. این اثر کوشیده است تا به پشتوانه­ی مرام عالِمان، فرهیختگان و نیک سیرتانِ اسلامی، طریقتی را در مقابل نهد و از آن درسی برای امروز برگیرد. طریقتی که امروز داعیان بسیاری دارد. داعیانی که گاه رسمِ این طریقت را به نیکی نیاموخته­اند. تمسّک به سیره فحول دینی می­تواند صحیح از سقیم را نشان دهد. عالِمانی که یکی پس از دیگری آمدند، رسالتِ نشان دادنِ سیره نبوی بر عهده داشتند و قدمی در آن نهادند.

و امروز در شارع الرسولِ نجف سیدی بر سریر زعامت تکیه زده و جهانیان را به صلح فراخوانده و طریقتی را تصویر می­کند. طریقتی که از پیامبری رحمانی آغاز شده و تا سید علی سیستانی ادامه یافته است. سبکی از زندگانی که طریقتِ مسلمانی نام دارد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.