انسان‌شناسی علامه حسن زاده آملی| مهدی دلیر

شناختِ انسان یکی از اصلی‌ترین و محوری‌ترین موارد تحقیق و پژوهش نزد دانشمندان است. هر کدام از منظری به انسان نگریسته‌اند.

برخی متفکران، انسان را موجودی خدا گونه دانسته است. آن‌ها یکی بعد از دیگری پیشرفت‌های انسان را نشان می‌دهند. سپس به این نتیجه می‌رسند که انسان توانایی آن را دارد که جهان را به اراده خود تغییر دهد و نقش خدا را در زمین ایفا کند. آن‌ها به دستاوردهای جدید بشر اشاره می‌کنند و آن را محور تحقیق خود قرار می‌دهند.
مرحوم علامه حسن زاده آملی هم موضوع انسان را مطمح نظر قرار داده بود. ایشان هم با ذکر مقدماتی، به خداگونگیِ انسان اذعان می‌کرد. موضع وی اما با رویکردهای اومانیستی تفاوت‌های بنیادین داشت. علامه حسن زاده، نه پیشرفت‌های جدید بشری، بلکه توجه به گوهرِ وجودِ انسانی را محور تحقیق قرار داده و به عظمتِ انسان توجه داده بود. ایشان معتقد بود که انسان دارای هویتی ملکوتی و روحانی است.

دو صورت انسان

ایشان معتقد بود که حقیقتِ انسانی، یک صورتِ روحانی دارد و یک صورتِ جسمانی. صورتِ جسمانیِ آن، حاکی از مرتبه نازله صورت روحانیِ اوست. بسی فراتر از جسم مادی است. این هویتِ انسانی، استعداد و قوه‌هایی دارد که می‌تواند پرورش بیابد و به اصلِ خویش بازگردد. مرحوم حسن زاده آملی معتقد بود که انسان یک حقیقتِ ممتد از فرش تا به عرش است. مرتبه نازلِ او، بدن اوست.

علامه در تعبیری این‌گونه عنوان می‌کرد که: «نفس انسانی حدوثاً جسمانی است و بقائاً روحانی. یعنی در ماده منی قوه‌ای منطبع است که متدرجاً اشتداد وجودی می‌یابد و موجودی می‌گردد که امتداد وجودی او از زمینِ ماده و جسمانیت، تا آسمانِ روح و عقلیات را شامل می‌شود».

مراتب نفس انسان

علامه حسن زاده، نفس انسان را دارای مراتبی می‌دانست. معتقد بود که شأنِ نفسِ انسانی این است که این مراتب را یکی بعد از دیگری طی کند. معتقد بود که: «در اینکه نفس این شأنیت را دارد تردیدی نیست و هر عاقلی بدان تصدیق دارد و می‌بیند که خود هر چه از قوه به فعل می‌رسد قدرت و سلطنتِ وی بیشتر می‌شود و نور بینشِ وی فزونی می‌یابد و از تاریکیِ نادانی رهایی می‌یابد. هرچه داناتر می‌شود استعداد و آمادگیِ وی برای معارف بالا قوی‌تر می‌گردد و گنجایشِ وی برای گرد آوردنِ حقایقِ دیگر بیشتر می‌شود».

در نظر علامه حسن‌زاده آملی، نفسِ انسانی حقیقتی است که می‌تواند وسعت وجودی خود را توسعه دهد. تا حدی که انسان، تجلّیِ اسماءِ الهی می‌گردد. به تعبیر علامه: «انسان بزرگترین جدول بحر وجودی و جامع‌ترین دفتر غیب و شهود و کامل‌ترین مظهر واجب‌الوجود است. این جدول اگر درست تصفیه و لای روبی شود، محلای ذات و صفات می‌گردد. این صفات شایستگی لوح محفوظ شدنِ کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقایق ظلیه آن‌ها را داراست». این حقیقتِ وجودی، از فرش تا فوق عرش امتداد دارد. مرتبه نازله آن بدن است و مرتبه روح، گوهری نورانی است که از نقائص طبیعت منزه است.

تجرد نفس

به تعبیر علامه، نفسِ انسانی دارای تجرد اتمِ فوقِ عقلی است. ایشان سپس در تعریف مقام تجرد فوق عقل اینگونه عنوان می‌کند که: «معنای تجردِ فوقِ عقلی این است که برای کمالِ نفسِ انسانی حد یقفی وجود ندارد. نقطه پایانی برای سیر کمال نفس انسان نمی‌توان تصور کرد. انسان وحدت حقه ظلیه دارد. آن عبارت است از وحدتِ موجوداتی که فوق عالم ماده و اجسامند و اساساً در آنجا عدد راه ندارد. مثل عقول و موجودات ملکوت اعلاء که وحدتی برتر از وحدتِ عددی دارند».

بر این مبنا، علامه حسن زاده معتقد است که نفس ناطقه انسانی در یک حد ثابت نیست. وجودش حد یقف ندارد. به تعبیرِ ایشان، انسان به همین خصوصیت ذاتیش از سایر موجودات ممتاز است.

علامه حسن زاده آملی با ذکر این مبانی، معتقد بود که انسان می‌تواند از مرتبه ماده جسمانی فراتر رفته و به ذات و اصلِ خویش توجه کند. در آن صورت است که انسان به حقیقتِ خود رهنمون شده است.

اما چه عوامی سبب می‌شود که نفس انسانی از مرتبه فرش فراتر روَد و تا به عرش و فوقِ عرش قدم بگذارد. علامه حسن زاده، بر روی دو عنصر توجه داشت و تأکید می‌کرد. یکی عنصر «علم» بود و دیگری «عمل». ایشان اینگونه عنوان می‌کرد که: «علم و عمل دو گوهرِ انسان سازند و نفسِ انسانی به پذیرفتنِ علم و عمل، توسع و اشتداد وجودی پیدا می‌کند و گوهرِ نورانی می‌گردد».

علم انسان

علامه حسن زاده، بر عنصر علم توجه می‌داد. معتقد بود که علم از سنخِ نور است. نوری که خداوند بر قلبِ بنده مؤمنِ خویش می‌تاباند. بر اساسِ این علم، انسان قابلیت آن را دارد که به مرتبه فوق عقل و تجرد محض نیز نائل آید. به تعبیرِ ایشان: «با این مبنا نفس ناطقه انسانی نیز در سیر استکمالی خود، سیرش را از نازل‌ترین مرتبه و از دل صور طبیعی آغاز می‌کند و با حرکت جوهری اشتدادی دائماً وجودی شدیدتر را طلب می‌طلبد و با دو بال علم و عمل در قوس صعود نظام هستی طیران می‌کند و از عقل هیولانی به مرتبه عقل بالملکه و عقل بالفعل می‌رسد، بلکه بالاتر به مرتبه عقل بالمستفاد می‌رسد و چنان شدت وجودی‌ای پیدا می‌کند که به مقام فوق تجرد عقلانی می‌رسد».

علامه حسن زاده معتقد است که به واسطه علم و عمل، نفس انسانی می‌تواند به مرتبه فوق عقل نائل آید. ایشان معتقد بود که نفسِ ناطقه انسانی مقام معلوم ندارد و در هر عالم و نشئه‌ای وجود و حضور دارد؛ از این رو از هر محدودیت وحدود ماهیت نیز عاری و برهنه است.

امتناع شناخت آیات و روایات بدون شناخت نفس انسان

از همینجاست که حسن زاده آملی نفس انسانی را در پیوند با خداوند تبیین می‌کند. معتقد است که نفس انسانی از سنخ باری تعالی است که در قوس صعود به بالاترین رتبه هستی پس از مقام ربوبیت دست می‌یابد. ایشان معتقد است که طریق معرفت نفس، نزدیک‌ترین راه برای شناخت حضرت باری تعالی است. به باور ایشان، اگر جایگاه واقعی نفس شناخته شود، تفسیر بسیاری از آیاتِ قرآنی نیز مفهوم خواهد شد. علامه حسن زاده معتقد بود که اگر نفس انسانی شناخته نشود و در اتصال با ذات احدیت تفسیر نشود، شناخت بسیاری از آیات و روایات میسّر نمی‌گردد و طریق معرفتِ رب حاصل نمی‌گردد.

از همینجاست که ایشان، به عظمتِ نفسِ انسانی اشاره می‌کند. از زبان برخی از عارفان، این سخن را تبیین می‌کند. در تعبیری می‌گوید: «عارف بسطامی در این مقام که سعه قلب انسان است گوید: اگر عرش و آنچه را که در بر دارد صد هزار هزار برابر، در زاویه‌ای از زوایای قلب عارف قرار گیرد احساس بدان نمی‌کند و این وسع ابو یزید است در عالم اجسام، بلکه من می‌گویم اگر آنچه که وجود او لا یتنهای است در زوایه‌ای از زوایای قلب عارف قرار گیرد احساس بدان نمی‌کند، زیرا که ثابت شده است که قلب گنجایش حق را دارد و مع ذلک متصف به سیرابی نمی‌شود پس اگر پر شود سیراب گردد».

هویت خداگونه

علامه در جایی دیگر و در خصوص هویت خداگونه انسان می‌گوید: «یکی از مطالب عرشی و نکات دقیقی که در زُبُر حکمت متعالیه و صحف ارباب قلوب، در حدوث زمانی عالم معنون است، این است که انسان در مسیر تکاملی و استکمالی خود به جایی می‌رسد که عالمی عقلی خاص، مشابه با عالم عینی خارجی می‌گردد که جهانی افتاده در گوشه‌ای است. پس این انسان عالم مجرد عقلانی، عالم حادث به حدوث زمانی‌اند. ماده کائنات در تحت اراده انسان کامل قرار می‌گیرد و موجودات عالم، چنان در اطاعت خواهند بود که اعضاء و جوارج ما در اطاعت و اختیار ما باشد. انسانِ کامل، غایت حرکت حُبّیه و ایجادیه و کمال عالم کیانی و غرض آن است. انسان کامل، جامع بین مظهریت ذات مطلقه و مظهریت اسماء و صفات و افعال است».

علامه حسن زاده، تصویری از انسان کامل به نمایش می‌گزارد که در پیوند با باری تعالی قابل تفسیر است. فهم صحیح آیات قرآنی را در شناختِ نفس انسانی و انسان کامل می‌داند. مرتبه نفس انسانی را در مرتبه فوق عرش می‌داند و تفسیر جهان هستی را به واسطه تفسیرِ نفس انسای معنا می‌کند. در این پیوند است که انسان را خدای‌گونه دانسته و مرتبه‌ای متعالی برای انسان در نظر می‌آورد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.