کیرکگارد، دوراهی خیر و شر و اخلاق

کیرکگارد در دو راهی خیر و شر راه‌حلی که به اخلاقیات نظام‌مند نزدیک باشد ارائه نکرد؛ با این حال این فیلسوف دانمارکی یک پدیدارشناس اخلاقی بی‌بدیل بود، استاد تشریح این‌که وقتی می‌خواهیم از عدالت و برابری و عشق حرف بزنیم با چه چیزهایی سروکار داریم.

برای درک آنکه کار درست چیست، نیازی به متخصصان اخلاق نداریم. این موضوع را در دل و جان خود حس می‌کنیم. وجدان‌مان فریاد می‌زند و ازمان می‌خواهد که دست به انتخاب اخلاقی بزنیم. اما انجام کار درست در اکثر مواقع مترادف است با انجام دادن کاری دشوار. بنابراین خودمان را فریب می‌دهیم و مدعی می‌شویم که وجدان چیزی نیست جز صدای تعصبات‌مان و در عوض راه‌های آسان‌تر را انتخاب می‌کنیم.

کانت که کیرکگارد اغلب درگیر گفت‌وگوهایی عمیق با اوست، معتقد بود که همه موجودات عقلانی می‌توانند قانونی اخلاقی را در درون خویشتن کشف کنند و از این منظر اعتقاد داشت که دانش اخلاقی مسئله‌ای است جهان‌شمول. کانت حتی احتمال این را نیز در نظر می‌گرفت که بیگانگان هم ظرفیت‌های عقلانی لازم را برای بدل شدن به سوژه‌های قانون اخلاقی داشته باشند. با این همه، وی در زمینه توانایی منطقی افراد رنگین‌پوست کمی مشکوک بود.

کیرکگارد هم باور داشت که دانش ما از حق و باطل به صورت جهان‌شمول و در قالب وجدان توزیع شده است. وی در حقیقت استدلال کرد که عادلانه نخواهد بود اگر دانش اخلاقی در اختیار همگان نباشد، چراکه در این صورت افراد باهوش و تحصیل‌کرده از مزیت اخلاقی بر توده‌ها برخوردار خواهند بود.

پس تکلیف تفاوت‌ها در دیدگاه‌های اخلاقی چه باید گفت؟ کیرکگارد معتقد است که رسوم بسیاری از مردمان جهان با یکدیگر متفاوت است اما در نهایت ارزش‌های اصلی در همه‌جا یکی است: مانند احترام به والدین. او همچو کانت معتقد بود که نقاط عطف بسیاری در زندگی وجود دارد که آدمی اگر با خود صادق باشد می‌تواند مسیر درست و منتهی به زندگی شاد را تشخیص دهد. زمانی که این واگرایی رخ دهد، نیازی به کلاس‌های اخلاقی یا متخصصان حوزه اخلاق نداریم بلکه به ابزارهای اخلاقی احتیاج پیدا می‌کنیم تا مانع از خودفریبی شویم و مانع از آن شویم که حقایق ناخوشایند را از خود دور کنیم.

کیرکگارد آثار کلاسیک خود را با نام مستعار منتشر کرد. در فضای آکادمیک، بحث بسیاری درباره استفاده وی از این نام‌های مستعار وجود دارد. شخصا معتقدم که این اسامی نشان‌دهنده دیدگاه‌های گوناگون این نویسنده است: برای مثال، یوحنا السلمی پرسونای فلسفی کیرکگارد است و ویجیلیوس هاوفنینسیس پرسونای روانشناسانه او.

برای کیرکگارد، مسیر منتهی به تباهی چیزی جز عادت به ظاهر معصوم به تعویق انداختن نیست. از این منظر، اغلب به اشتباه چنین تلقی می‌شود که او هوادار اقدام‌های غریزی است، اما نکته مهم اینجاست که برعکس می‌نویسد که باید همین که به این نتیجه رسیدیم که کار درست چیست، دست به اقدام بزنیم. شکی نیست که رسیدن به چنین دانشی ممکن است نیازمند تامل باشد، اما کیرکگارد و تمامی نام‌های مستعارش نشان‌دهنده تمایل ما به تامل برای یافتن راه‌حلی در میانه تصمیمات دشوار است. آنتی کلیماکوس، یکی از نام‌های متسعار کیرکگارد در کتاب «بیماری منتهی مرگ»، چنین سخنان خود را به پایان می‌رساند: «و این‌گونه است که چه‌بسا اکثر مردمان زندگی می‌کنند: آن‌ها به تدریج بر درک اخلاقی و مذهبی‌اخلاقی خود سایه می‌اندازند و این امر آن‌ها را به سوی تصمیماتی سوق می‌دهد که ماهیت دون و پست‌شان دیگر برای‌شان واجد اهمیت نیست.»

با وجود این، حتی اگر بیشتر از کیرکگارد درباره حقایق اخلاقی تردید داشته باشد، حتی اگر شهودگرایی او را نیز پذیرا نباشید، نمی‌توان انکار کرد که احتمالا برهه‌های بسیاری در زندگی وجود دارد که با انتخابی دشوار سروکار داریم و در عوض تصمیم می‌گیرم درباره آن تامل کرده و چنین تصور کنیم که مسیر درست همان مسیر آسان‌تر است.

هرکس که بتواند درباره خودفریبی دست به قلم ببرد احتمالا در این زمینه تجربه‌هایی هم داشته است. به نظرم این قضیه درباره کیرکگارد هم صادق است. در حالی که او موضعی سخت‌گیرانه اتخاذ کرده بود که براساس آن ایمان به مسیح نیازمند تقلید از او در فقر و محنت است، کیرکگارد از ثروت عظیم و بی‌حد و حصری که به او ارث رسیده بود بیشترین استفاده را برد، البته با این توضیح که برای انجام وظایف تالیفی خود در قبال مسیحیت، نیازمند شرایط عالی و اعیانی است.

چه کیرکگارد را در این زمینه گناهکار بدانیم و چه نه، در هشدارهای او حکمتی نهفته است و آن این‌که وقتی به دیوار بحران اخلاقی برمی‌خوریم، باید نگاهی دقیق و جدی بر خود و منافع‌مان داشته باشیم.

ترجمه: کامران برادران
منبع: ایبنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.