امر خدا را به خدا واگذارید!

به مناسبت درگذشت آیت الله سید محمد سعید حکیم

آیت الله سید محمدسعید حکیم دیده از جهان فرو بست. او در کنار آیات سیستانی، بشیر نجفی و اسحاق فیاض، از مراجع اربعه نجف محسوب می‌شد. محمد سعید، از خاندان برجسته حکیم بود؛ نوه مرحوم سید محسن حکیم. این خاندان به مرجعیت شهره‌اند.

محمد سعید هم چون اجدادش دلبسته تحصیل حوزوی شد. او در 1314 ش در نجف دیده به جهان گشوده بود. پدرش سید محمد علی از فضلای نجف بود و مادرش دخترِ آیت الله سید محسن حکیم. او نخستین نواده سید محسن حکیم بود و مورد توجه ایشان نیز قرار داشت. هنوز ایام جوانی را می‌گذراند که به محفل درسی جدّ خود راه یافته بود. همچنین پای درس حضرات شیخ حسین حلی و سید ابوالقاسم خویی نشست. پدربزرگ که فراست علمی این نوه خود را دیده بود، مجموعه‌ای از دست نوشته‌های خود را به وی داد تا تصحیح و تنقیح کند. آن کتاب مجموعه‌ای شد به نام «مستمسک عروه الوثقی».

سید سعید علاوه بر تحصیل فقه و اصول، به دانشهای دیگری هم گرایش یافت. در هیئت و هندسه و ریاضیات هم وارد شد. در این دانشها نیز مهارت یافت. آیت الله سید محسن حکیم او را مجاب کرد که از دانش ریاضیات، در فقه نیز بهره بگیرد. از همین رو بود که وی مباحث فقهی ارث را بر اساس قواعد نوین ریاضیات بازنویسی کرد. وی همچنین بر اساس همین گرایش بود که توانست جهت دقیق قبله در حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع) را مشخص کند.

سید سعید حکیم، اما عمده توجه خود را معطوف به فقه و اصول کرد. کتاب‌های عدیده‌ای نوشت. از آن جمله بود «المعجم فی اصول الفقه». در این مجموعه با بحثی استدلالی، مبانی اندیشه اصولی خود را بیان کرد. یک دوره فقهی نوشت به نام «مصباح المنهاج». شرحی بود بر کتاب «منهاج الصالحین» اثر پدربزرگش سید محسن. این کتاب در 19 جلد منتشر شد. وی همچنین به برخی آثار آخوند خراسانی و شیخ انصاری توجه کرده و حاشیه‌هایی بر آن نوشت. کتاب‌های مستقلی در خصوص حج، قبله، بحثی درباره درهم و دینار، درباره ساعت زوال ظهر و برخی دیگر از امور فقهی را نیز مکتوب کرد. رساله عملیه ایشان نیز منتشر شد.

سید سعید، در برخی آثار خود نیز کوشید تا شبهات در خصوص مکتب شیعه را پاسخ گوید. کتابی هم نوشت در خصوص موارد مبتلا به افرادی که در غربت زیست می‌کنند و احکام ویژه‌ای دارند.

مواجهه با انحرافات

سید سعید حکیم در آثار خود می‌کوشید تا با مبانی فکر شیعی، به مواجهه با پرسشهای روز برود. معتقد بود که جهان امروز، بعضاً به بت پرستیهایی روی آورده و فرسنگها از حقیقت فاصله گرفته است. در ذکر خاطره‌ای گفته بود که: «یکی از دوستان مؤمن بنده چنین نقل می‌کرد که مدتی از سوی دولت برای دیداری رسمی به ژاپن رفته بودیم. یک روز عصر نزدیک غروب در حال قدم زدن در خیابان ناگهان راه بسته شد و ماشین‌ها ایستادند تا راه برای عبور «خدای معبود» ایشان گشوده شود. در این هنگام دو پسر و دو دختر از برابر ما عبور کردند که بر شانه‌هایشان سکویی حامل مجسمه انسانی تنومند قرار داشت. از راهنمای خود جویای ماجرا شدم. پاسخ داد هنگام غروب این معبود غمگین می‌شود و با فرا رسیدن شب احساس دلتنگی می‌کند. پس او را به خیابان‌ها می‌آورند تا به تفریح و شادی و نشاط بپردازد.

روزی دیگر راهنما ما را به معبدی که در آن معبودی انسان نما با شانزده دست قرار داشت برد. آن‌ها به این باور بودند که هر دستی نیازی از نیازهای زندگی همچون روزی سلامتی و عشق و.. را تدبیر می‌کند. پیش روی مجسمه شکافی بود که گویا وی از آن بیرون را می‌نگریست. راهنما توضیح داد کسانی که هنگام صبح از این خیابان می‌گذرند اگر پیشتر عملی نیک از آنها سر زده باشد، آن معبود با دیدنش خوشحال می‌شود و به عکس، اگر عملی ناپسند انجام داده باشد، محزون و غصه دار می‌گردد. به ایشان گفتم آیا این مطلب واقعیت دارد؟ پاسخ داد از نظر روانشناختی امر مؤثری است». (سید سعید حکیم، اصول عقائد؛ صص 36-37)

آیت الله حکیم این داستان را نقل کرده و سپس عنوان می‌کند که: بدون تردید این واقعیت نابهنجار نه از آن روست که عقل این مردم منحط و پست گردیده یا سطح فکری و فرهنگی‌شان تنزل یافته؛ بلکه چون در رسیدن به حقیقت اهتمام لازم را نداشته‌اند و از سر جمود و خشک سری بر آداب و رسوم گذشتگان و به آیین موروثی خویش بسنده کرده و بدان راضی شده‌اند این گونه رفتار می‌کنند.

حکیم معتقد است که عدم تلاش برای دست یابی به حقیقت، همچنین صرف همت خود به امور مادی، سبب ساز اینگونه انحرافات حتی در دنیای جدید شده است. او تذکار داده بود که تمامی همت انسانها مصروف به امور اقتصادی و پزشکی دنیوی شده و از پی جویی حقیقت باز مانده‌اند. وی سپس عنوان می‌کند که اگر ایشان به همین اندازه در امور دینی و عقیدتی از خود همت نشان می‌دادند، دست‌یابی به حقیقت برایشان مشکل نمی‌گردید و به روشنی آن را در می‌یافتند. (همانجا)

از همین رو بود که آیت الله حکیم، خود نیز نسبت به برخی بدعتها در دین به اعتراض می‌پرداخت. آنجا که خلاف نظر معصوم (ع) به انجام رسد را مورد تذکر قرار می‌داد. وقتی نحوه‌ای خاص از پیاده روی میان حرم امام حسین و حضرت ابوالفضل العباس را به مانند سعی بین صفا و مروه به انجام می‌رساندند را تذکر داده بود. همچنین ایشان در خصوص مدعیان دروغین و برخی نیرنگ بازیها در این زمینه را مطرح کرده و به مخالفت با آن پرداخته بود.

عقل در نظر حکیم

مرحوم حکیم بر این باور بود که مبانی فکر دینی، ملتزم به عقل است. وی عقل را اینگونه تفسیر می‌کرد که: «عقل عبارت است از رجوع به اصول وجدانی‌ای که خداوند فطرتاً در وجود انسان به ودیعت نهاده و مشخص کننده حق از باطل است. همان که نزد عموم عقلا اساس معذور بودن و مسئولیت داشتن به شمار می‌آید. و خارج شدن از حدود آن، یعنی مخالفت با وجدان». (سید سعید حکیم، کاوشی در اصول عقاید، ص 32)

وی اما این تذکر را می‌داد که این غیر از استدلالهای پیچیده عقلی است. آن استدلالها را تنها عده‌ای اندک، آن هم پس از کوشش‌های فراوان می‌توانند به آن دست یابند. پیمودن راه این استدلالها گاه، با توفیق و هدایت همراه است و گاه به علت اشتباه بودن مقدماتِ موردِ اعتماد، یا ناتوانی آنها در رسیدن به نتایج دلخواه و مورد نظر؛ به خطا و گمراهی منجر می‌شود. (همان، ص 32)

وی معتقد بود که می‌باید میانِ «عقل وجدانی» و «برهان عقلی» سازگاری باشد. اما اگر برهان با وجدان برخورد کند و توافقی نداشته باشد، باید از برهان دست کشید و آن را به کنار زد. زیرا شبهه‌ای است در مقابل امری بدیهی و روشن. این عدمِ توافق به طور اجمال نشان می‌دهد که چنین استدلالی معیوب بوده و مقدمات آن نیز ناتمام است. هر چند نتوان آن عیوب را به طور تفصیل مشخص کرد. (همان، ص 33)

اعتقادات شیعی

مرحوم حکیم در آثار خود به موضوعاتی پرداخت تا مواضع شیعه را شفاف کند و برخی پرسشها را پاسخ گوید. همچنین برخی اعتقادات مکتب رقیب را مورد چالش قرار دهد. در مورد صحابه پیامبر که برخی آنها را مصون از خطا و گناه دانسته‌اند با استناد به آیات قرآنی آن را مورد نقد قرار داده بود. در پاسخ به دیدگاهی که اهلِ بدر را از پیش مقرّب دانسته و آنها را اهل نجات معرفی کرده، اینگونه عنوان کرده بود که: «اعلام قطعی رستگاری برای اهل بدر آنان را به انجام رفتارهای ناشایست تشویق می‌کند. چرا که قطعی بودن رستگاری این عده خود عاملی برای تحریک آنها به سمت ارتکاب معصیت و گناه است». (سید سعید حکیم، گفتمان امامت، ج 2، ص 94)

او همچنین شواهدی درباره ناروایی برخی اعمال خلفا به دست داده بود. در پاسخ به یکی از اندیشمندان اردنی کتابی نوشته و اینگونه مباحث را به نحو مبسوط به بحث گذاشته بود.

حکیم عامل بسیاری از گرفتاری‌های مسلمین در دنیای امروز را هم انحرافات نخستینی دانسته بود که پس از درگذشت پیامبر، ایجاد شد و جهان اسلام را از مسیری که پیامبر برای آن در نظر داشت، دور داشته بود.

حکمی تاریخ‌ساز

در آراء آیت الله حکیم شاهدیم که وی توجه به زیستِ انسانِ امروزی را بسیار مورد توجه قرار داده است. احکام را فارغ از زمان و مکان آن، پسندیده نمی‌دانسته است. از همین رو بود که در پاسخ به استفتایی که در خصوص حکم مرتد در دنیای امروز پرسش کرده بود پاسخ داد: «افراد مرتد در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست». (وبسایت آیت الله حکیم، استفتائات)

حکیم در این رأی خود عنوان کرده بود که مجازات کردن فرد مرتد به عهده بشر نیست. اعدام چنین فردی را در این دنیا جایز ندانسته بود. سابق بر این پدربزرگ او سید محسن حکیم هم از نخستین مراجعی بود که حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب حکم کرده بود.

نکته‌ای که در حکم آیت الله سعید حکیم موجود است این مهم بود که مجازات در دنیا وظیفه انسان نیست. به این معنا که به بهانه احقاق حقوق خداوندی نمی‌توان به مجازات دیگران پرداخت. این سخن بسیار راهگشاست. اعمالی را در نظر آورید که به بهانه احقاق حق خداوندی انواع جنایتها را رقم می زند. داعشیان و ارباب طالبان از این قبیله‌اند. اما در سخن آیت الله حکیم به صراحت بیان می‌شود که اینگونه مجازات‌ها به هیچ نحو جایز نیست و امر خداوند را می‌باید به خدا سپرد و از مجازاتهای دنیوی باز داشت.

آیت الله سید سعید حکیم در 87 سالگی در نجف اشرف دیده از جهان فروبست. خاندان حکیم، عالِم برجسته دیگری را به جهان تشیع معرفی کرد؛ عالمی که دغدغه حفظ مبانی فکر تشیع داشت، از انحرافات مانع شد، انسان را ارج می‌نهاد و تصویری نیک از مرجعیت شیعه را به نمایش گذاشت.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.