شَرهایی که دست از سرِ ما بر نمی‌دارند| محمدعلی عسگری

بهتر است قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان را بخش کوچکی از یک سناریوی تلخ و تاریک در نظر آورد و خود را برای پرده‌های جدید آن آماده کنیم. همچنین بهتر است بدانیم تا زمانی که کشورهای مسلمان در این وضعیت اسفناک بسر می‌برند بروز و ظهور «شر»هایی از قبیل طالبان امری عادی و روزمره خواهد بود؛ «شر»هایی که به گفته دکتر احمد زیدآبادی نه می‌توان با آنها زیست و نه با آنها ستیز کرد.

پس از انتخاب جو بایدن به ریاست جمهوری آمریکا، سازمان اطلاعاتی مرکزی این کشور گزارشی را از وضعیت جهان طی ده سال آینده تهیه و تقدیم رییس جمهور کرد. در این گزارش 120 صفحه‌ای که خلاصه‌ای از آن را خبرگزاری‌ها از جمله شبکه الجزیره در سایت خود بازنشر داد به چند نکته مهم اشاره شده بود. ازجمله چالش مقابله با ویروس کرونا، مساله دست یابی بیشتر بشر به اینترنت، هوش مصنوعی، تشدید رقابت‌های ژئوپلتیک بین آمریکا و چین از یک سو و آمریکا و روسیه از سوی دیگر و نیز ظهور بازیگران جدید بین المللی و منازعات منطقه‌ای.

در بخشی از این گزارش آمده بود که «طی سالهای آینده شکاف بین توان و کارآمدی حکومت‌ها و انتظارات شهروندان عمیق‌تر شده و منجر به یک سری بی ثباتی‌های سیاسی می‌گردد، به گونه‌ای که انتظار می‌رود برخی جوامع دچار شکاف‌های هویتی و قومیتی شده و موج‌هایی از اعتراضات مردمی را در آنها شاهد باشیم که در صورت تشدید و گسترش خشونت‌ها و نزاع‌های داخلی، حتی فروپاشی برخی دولت‌ها را به دنبال داشته باشد.»

در بخش دیگری از این گزارش که به منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی اختصاص داشت آمده بود: «همچنین انتظار می‌رود منازعات منطقه‌ای و داخلی و فشارهای جمعیتی و تنش‌های زیست محیطی و فرسایش دموکراسی منجر به تنش‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شود و عرصه‌هایی را به وجود آورد که گروه‌های تروریستی از آن برای کسب طرفدار، پناهگاه، آموزش و توطئه بهره برداری کنند. از همین رو انتظار می‌رود تشکیل گروه‌های جهادی در سراسر جهان یکی از قوی‌ترین تهدیدهای فرامرزی باشد و آنها بتوانند از ایدئولوژی‌های تعصب آمیز و ساختارهای سازمانی قوی بهره مند شوند و از سرزمین‌های وسیعی که تحت کنترل دولت‌ها نیستند، به‌خصوص در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا، سوء استفاده کنند. به‌علاوه پیشرفت‌های تکنولوژیک و هوش مصنوعی و تکنولوژی ارتباطات به تروریست‌ها این امکان را می‌دهد تا حملات وسیع و گسترده‌تری را از طریق گسترش شیوه‌های جدید حمله از دور و همکاری در خارج از مرزها، ترتیب دهند».

خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و قدرت گرفتن طالبان در این کشور از یک سو و تاثیری که بی‌تردید بر فعالیت گروه‌های به ظاهر اسلام‌گرا در آسیای میانه و شمال و مرکز آفریقا می‌گذارد و حتی منجر به دوباره فعال شدن بخش‌هایی از گروه تروریستی از قبیل داعش خواهد شد آینده‌ای ناخوشایند را به‌خصوص برای کشورهای منطقه خاورمیانه تداعی می‌کند.

این روزها بحث بر سر طالبان خوب یا بد و تغییرات احتمالی و رویکردهای جدید این گروه در محافل سیاسی ایران نیز مطرح است حال آنکه به نظر می‌رسد موضوع پیچیده‌تر و گران‌بار تر از این‌ها باشد. سخنگویان طالبان طی چند اظهارنظر اخیر نشان داده‌اند که آنها از یک سو در پی ایجاد امارت اسلامی با همان رویکردهای سلفی و سنتی گذشته خود هستند و از سوی دیگر در منازعات منطقه‌ای می‌خواهند بازیگری مهم باشند. به گونه‌ای که از یک سو می‌گویند می‌خواهند با آمریکا رابطه داشته باشند و حتی از آمریکایی‌ها بخواهند در افغانستان سرمایه‌گذاری کنند و از سوی دیگر می‌گویند چین را «دوست» خود می‌دانند و حتی اجازه نخواهند داد افغانستان به پایگاهی برای فعالیت یا پناه گرفتن گروه‌های مسلمان ناراضی چین در استان سین کیانگ باشند که در همسایگی افغانستان قرار دارد. در همین حال ایران و روسیه و پاکستان و هند و ترکیه و برخی کشورهای دیگر هرکدام به نوبه خود ظاهراً از قدرت گرفتن طالبان استقبال کرده و امیدوارند که این گروه بتواند ثبات و امنیت را به افغانستان بازگرداند؛ تصوری غیرمعقول و غیرواقعی که کاملاً نشان می‌دهد خارج از عرف‌های دیپلماتیک هرکدام از این کشورها به نوعی قصد یارگیری یا اثرگذاری بر طالبان را دارند و هرکدام می‌خواهند از این گروه در رقابت‌های منطقه‌ای خود استفاده کنند.

واقعیت این است که طالبان خود را بازیگری مستقل می‌داند که هدفش تأسیس دوباره همان امارت اسلامی در این کشور هرچند با ظاهری آراسته‌تر بوده و این بار سخن از فعالیت و تحصیل زنان در اماکن عمومی می‌کند. قدرت گرفتن طالبان در افغانستان می‌تواند به قدرت گرفتن گروه‌های جهادی در آسیای میانه کمک کرده و به این وسیله حیات خلوت روسیه را دچار تنش‌های جدید کند. امارت اسلامی طالبان می‌تواند موج‌های تازه‌ای از آوارگان را به همراه ناامنی‌ها و تشدید ترانزیت مواد مخدر به ایران، پاکستان، ترکیه و حتی هند سرازیر کند. قدرت گرفتن طالبان بی‌تردید یک بار دیگر هسته‌های خاموش یا نیمه فعال شبکه تروریستی داعش و القاعده را بیدار خواهد کرد و از این رو یک‌بار دیگر باید انتظار ظهور و بروز این قبیل گروه‌ها یا تولد گروه‌های مشابه آنها را در منطقه به‌خصوص در مرزهای ایران و عراق و سوریه از یک سو و خراسان بزرگ از سوی دیگر داشت.

بخش تراژیک و غم‌انگیزتر ماجرا اما در آن است که این گروه‌ها عمدتاً به نام اسلام سخن می‌گویند و این دین را دست‌آویز اهداف خود قرار می‌دهند. از هم اکنون می‌توان ویدئوهای متعددی را در شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرد که روحانیان وابسته به طالبان با اظهارنظرهای شگفت و خارق‌العاده خود از جهاد به نام دین با کفار و منافقان و به دست آوردن غنایم و به بردگی گرفتن غلامان و کنیزان می‌گویند و چهره‌ای خشن و قرون وسطایی از اسلام و دیانت را به نمایش می‌گذارند؛ سخنانی که حاصلی جز نابودی سرمایه‌های اعتقادی و فرهنگی مسلمانان ندارد. این درحالی است که گروه‌های اسلام‌گرای جهادی با ایجاد ناامنی‌های خود بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به توسعه اقتصادی و سیاسی کشورهای مسلمان زده و از این پس نیز خواهد زد.

شاید بی‌راه نباشد که گفته شود ظهور گروه‌های جهادی نظیر داعش، القاعده، بوکوحرام، طالبان و اسلاف و اذنابشان به نوعی برآیند عدم توسعه یافتگی جوامع مسلمان بوده و در همان حال خود تبدیل به عاملی جدید و قدرتمند در عقب‌ماندگی و عدم توسعه این جوامع شده است؛ گردشی معیوب و خطرناکی که ظاهراً طبق پیش‌بینی سازمان اطلاعاتی آمریکا تا یک دهه دیگر سرنوشت این کشورها را رقم خواهد زد.

روشن است که آمریکایی‌ها با پیش‌بینی خود از قبل برنامه‌ریزی کرده و از هم‌اکنون خود را برای مقابله با این چالش‌ها آماده ساخته‌اند، اما به نظر نمی‌رسد در کشورهای مسلمان کسی یا نهاد و حکومتی چنین برداشتی داشته باشد و یا برای مقابله با چالش‌هایی از این دست برنامه‌ریزی کرده باشد. بگذریم که حکومت‌های حاکم بر کشورهای مسلمان – به استثنای تعداد قلیلی – غرق در مشکلات اقتصادی و سیاسی خود هستند و در همان حال سرگرم بنای کاخ‌های با شکوهی‌اند که بتواند با کاخ سفید رقابت کند یا مشغول رقابت‌های سیاسی و دینی پر تنش و پر هزینه با همسایگان مسلمان خود هستند و در کل بزرگ‌ترین رسالتشان تاکنون به هدردادن ثروت‌های انبوه این جوامع طی یک قرن گذشته بوده است.

حسرت بار اینکه روحانیان عالی رتبه نیز که خود را متولی دین و دیانت مردمان می‌دانند و نسبت به کوچک‌ترین انحرافی در فروع فروع دین واکنش‌های تند و خشن بروز می‌دهند، نسبت به مسائل کلان و سرنوشت‌ساز جوامع مسلمان از جمله مقابله با گروه‌های جهادی و یا نحوه خشکاندن ریشه‌های تشکیل و تکوین این‌گونه گروه‌ها راهکاری ندارند و حتی حاضر به تاملی جدی در این‌باره نیستند و حداکثر به صدور چند اعلامیه و بیانیه اکتفا کرده‌اند. این درحالی است که روشنفکران – به طور کلی- و روشنفکران دینی – به طور خاص- نیز که از یک صد سال گذشته تاکنون کوشیده‌اند این جوامع را از دالان‌های تاریک قرون وسطایی خود خارج کنند و با مدرنیته و علم و تمدن امروز جهانی آشتی دهند، هم زمان از سوی روحانیان و حاکمان آماج انواع و اقسام اتهام و تهدیدها و تحدیدها بوده تا آنجا که ناگزیر به جلای وطن و ادامه حیات در دامن کشورهای غربی شده یا می‌شوند.

بهتر است قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان را بخش کوچکی از این سناریوی تلخ و تاریک در نظر آورد و خود را برای پرده‌های جدید آن آماده کنیم. همچنین بهتر است بدانیم تا زمانی که کشورهای مسلمان در این وضعیت اسفناک به‌سر می‌برند بروز و ظهور «شر»هایی از قبیل طالبان امری عادی و روزمره خواهد بود؛ «شر»هایی که به گفته دکتر احمد زیدآبادی نه می‌توان با آنها زیست و نه با آنها ستیز کرد؛ شرهایی که به طور هم زمان دین و دنیای مسلمانان را در معرض تخریب قرار می‌دهد و این البته برای بازیگران بزرگ جهانی سودآور نیز خواهد بود.

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.