رویِ دیگرِ کانت؛ نگاهی به کتاب «ایمانوئل کانت» نوشته آنتونی کنی| عظیم محمودآبادی

کتاب بسیار کوتاه 144 صفحه‌ای ایمانوئل کانت، مهم‌ترین ارکان فلسفه کانت را صورت‌بندی کرده و در موجزترین و شیواترین بیان، نگاشته است. در این کتاب نه فقط با معرفت‌شناسی، فلسفه اخلاق و دیالکتیک استعلایی و زیبایی‌شناسی استعلاییِ کانت، بلکه با آرای او درباره خدا، دین، مسیحیت، تجسد مسیح، جاودانگی، سیاست، قدرت، صلح پایدار، قصاص، فرزندان نامشروع و چیزهایی آشنا می‌شوید.

ایمانوئل کانت، فیلسوفی پرکار و سخت‌نویس بود و این سخت‌نویسی، تا حد زیادی ریشه در دشواری فلسفه او داشت. اندیشه‌های پیچیده کانت وقتی در قالب متن قرار می‌گیرد، پیچیده‌تر و دشوارتر می‌شود و فهم آن را سخت‌تر می‌کند.

دشواریِ این وضعیت برای ما فلسفه دوستان و مخاطبانِ فارسی زبان آثار او، دوچندان است. بر همین اساس با وجود اینکه آثار متعددی در زبان فارسی از کانت و درباره اندیشه‌های او تألیف و ترجمه شده است اما همچنان جای کتابی کوچک و ساده که به قلم نویسنده‌ای معتبر و متخصص نوشته شده و با زبانی فنی اما ساده به رشته تحریر درآمده باشد خالی بود.

اما اکنون می‌توان با خیالی راحت ادعا کرد که این خلأ، اخیراً با انتشار ترجمه کتاب «ایمانوئل کانت» نوشته آنتونی کنی، تا حد بسیار قابل توجهی جبران شده است.

در کتاب بسیار کوتاه 144 صفحه‌ای ایمانوئل کانت، مهم‌ترین ارکان فلسفه کانت صورت‌بندی شده و در موجزترین و شیواترین بیان، نگاشته شده است. در این کتاب نه فقط با معرفت‌شناسی، فلسفه اخلاق و دیالکتیک استعلایی و زیبایی‌شناسی استعلاییِ کانت، آشنا می‌شوید بلکه به آرای او درباره خدا، دین، مسیحیت، تجسد مسیح، جاودانگی، سیاست، قدرت، صلح پایدار، قصاص، فرزندان نامشروع و چیزهایی پی‌می‌برید که برای یافتنشان باید عمری در آثار متعدد این فیلسوف پرکار غور کرد.

در زیر مروری کوتاه بر برخی از این مباحث خواهیم داشت:

آرای کانت در فلسفه دین و فلسفه اخلاق

موضوعات اصلی ادیان همواره مورد توجه کانت قرار داشت. او معتقد بود در طول تاریخِ مابعدالطبیعه، همواره سه موضوع اصلی وجود داشتهد که عبارتند از «خدا، اختیار و جاودانگی».

او در مورد خدا، معتقد بود که به هیچ وجه عقل بشر را یارای اقامه برهانی نظری برای اثبات وجودِ موجودی اصیل به عنوان خدا نیست اما از راهِ دیگری، نیلِ به این مقصود را برای خود محقق کرد؛ راهی که لازمه آن امرِ ایمانی بود و فلسفه اخلاقِ کانت در نهایت به آن می‌رسید و یا بر آن استوار می‌شد: «انسان‌های عادی توان پاسخگویی کافی به تکالیف را ندارند و در نتیجه، اندیشه یک قانونگذار اخلاقی نیرومند پدید می‌آید. بدین طریق، اخلاق ناگزیر به دین منتهی می‌شود.» (آنتونی کنی، ایمانوئل کانت، ترجمه رضا یعقوبی، انتشارات کتاب پارسه، چاپ اول 1399)

شاید بتوان گفت آرای کانت درباره خدا و به طور کلی گزاره‌های دینی، ذیل فلسفه اخلاقِ او قرار می‌گیرند و تعریف می‌شوند.

کانت در تمام مدت عمرش به وجود خدایِ شخص‌وار اعتقاد داشت؛ خدایی که او را «حاکمِ حکیمِ عالم» می‌دانست و باور به وجود چنین خدایی از نظر کانت بر همگان واجب بود. او البته در اثبات وجود خداوند، راه خود را می‌رفت و با سنت فلسفی – کلامی مسیحیت از این نظر قرابت چندانی نداشت. او در کتاب «تنها برهان ممکن در دفاع از وجود خدا» با صورت‌بندی براهینی که در اثبات وجود خدا اقامه شده‌اند، تلاش می‌کند ضعف آنها را نشان دهد؛ براهینی که پشت آنها گاه شخصیت‌های سترگی از توماس آکویناس گرفته تا رنه دکارت قرار داشتند، اما کانت در نشان دادن ضعف استدلالی ـ فلسفی آن براهین، جهد بلیغی می‌کند و البته همّت او قرین توفیق می‌شود و تک‌تک‌شان را از رونق می‌اندازد.

البته این همت او تنها مصروف زیر سؤال بردن براهینی شده بود که تا آن زمان در فلسفه برای اثبات وجود خداوند، اقامه می‌شد. اما کانت که خود به وجود خدایی دانا و حکیم، سخت معتقد بود از راهِ دیگری سعی در اثبات وجود او کرد.

او در این کتاب نشان می‌دهد که عبارتِ «خدا یک چیز موجود است» اساساً گزاره‌ای اشتباه است و عبارت صحیح‌تر این است که بگوییم «چیزی که وجود دارد خدا است» و به عبارت فنی‌تر و فلسفی‌تر تصریح می‌کند: «تمام محمول‌هایی که ما برای دلالت بر واژه «خدا» ه کار می‌بریم به یک چیز موجود تعلق دارند.» (همان، ص 28)

کانت همچنین در مورد جاودانگی و جهان آخرت، رأی قطعیِ خود را این‌طور بیان می‌کند: «به نظر من هیچ نفسِ درستکاری وجود نداشته که بتواند از این اندیشه دفاع کند که با مرگ، همه چیز پایان می‌یابد و سرشت نجیب او، امید وجود آینده را به دل راه نداده باشد. به همین دلیل، ظاهراً بنیان گذاشتن انتظارِ جهانِ آینده بر عواطفِ یک نفسِ شرافتمند، با سرشتِ بشر و خلوص اخلاقی سازگارتر است تا برعکس، بنیان گذاشتن رفتار شرافتمندانه او بر امید به جهان دیگر.» (همان، ص 35)

کلیسا در نظر کانت

رأی کانت در مورد کلیسا هم از زاویه فلسفه اخلاق او تبیین می‌شود. او کلیسا را مجمعی می‌داند که بر اساس قوانین فضیلت شکل گرفته است: «از آنجا که انسان به محض اینکه در جمع قرار می‌گیرد، آماج رذایل قرار می‌گیرد، برقراری مجمعی که بر اساس قوانین فضیلت باشد، ضروری است.» (همان، ص 89)

او تأکید می‌کند که همه ما آدمیان، مکلفیم که عضو یک جامعه اخلاقی باشیم و قانون‌گذارِ عمومیِ چنین جامعه‌ای باید کسی غیر از خود مردم باشد و بنابراین یک جامعه اخلاقی به عنوان مردمی که تحت فرمان‌های الهی‌اند و به عبارتی قوم خدا هستند، امکان‌پذیر است. (همان، ص 90)

کانت البته دارای نگاهی پلورالیستیک به ادیان است و تصریح می‌کند که دینِ حقیقی فقط یکی است اما ایمان‌ها فراوانند: «نزاع‌های اصطلاحاً مذهبی چیزی جز نزاع بر سر اعتقادات کلیسایی نبوده است.» (همان)

مسئله کشیش‌بازی

چنانکه از آرای کانت برمی‌آید او مسیحی معتقدی بوده که حتی مقام و جایگاه کلیسا را نیز پاس می‌داشته است اما نسبت به آفات آن متفطن و متذکر بوده است. در همین راستا او با جعل مفهوم «کشیش‌بازی» (priestcraft)، سعی می‌کند انحراف و انحطاط در کلیسا را نشان و نسبت به آن هشدار دهد: «اما خرافه، کشیش‌بازی را بنا می‌گذارد که زمانی به وجود می‌آید که کلیسا بنیان خود را به جای اصول اخلاقی بر تشریفات بگذارد. کشیش‌بازی، قلمرویی است که روحانیت در آن با این ادعا که دارای ابزارهای انحصاری فیض الهی‌اند، اذهان مردم را غصب می‌کند. در واقع نماز، کلیسا رفتن، تعمید و عشای ربانی، تشریفاتی هستند که نمودار تکالیف اخلاقی‌اند.» (همان، ص 91)

او البته در بیان نظرات خود درباره دین با برخی موانع سیاسی روبه‌رو بوده است، چنانکه پس از انتشار کتاب «دین در محدوده عقل تنها»، ویلیام دوم پادشاه پروس ادعا کرد که کانت در این اثر، بسیاری از وجوه اساسیِ مسیحیت مبتنی بر کتاب مقدس را بد جلوه داده و کم‌ارزش کرده است. کانت البته از عقاید خود عقب‌نشینی نکرد و این ادعا را هم نپذیرفت که در درس‌گفتارهایش دین را بی‌اعتبار کرده است، اما برای شاه نوشت: «من به عنوان رعیتِ وفادار شما از این پس، در درس‌گفتارها یا نوشته‌هایم از بحث عمومی درباره دین، چه دین طبیعی، چه وحیانی خودداری خواهم کرد.» (همان، ص 93)

برخی آرای سیاسی کانت

کانت فیلسوفی طرفدار روشنگری بود اما برخی آرای سیاسی و حقوقی او با دموکراسی، حقوق بشر و مفاهیمی این‌گونه ـ دست‌کم بنا بر تعاریفی که در ذهن ما وجود دارد ـ کمترین همخوانی را ندارد.

از آن‌جمله می‌توان به مسئله قصاص اشاره کرد که کانت اجرایِ آن را از هر اقدام و راهکارِ دیگری عادلانه‌تر می‌دانست. (همان، ص 96)

البته این رأی او، برآمده از ارزشی است که برای جان انسان قائل بود و بر همین اساس مجازات قتلِ نفس را تنها قصاص می‌دانست و استثنای این حکم را نیز تنها در مورد مادری می‌دانست که فرزند نامشروع خود را به قتل رسانده باشد. او اساساً فرزندان نامشروع را به مثابه کالاهای قاچاق می‌دانست که باید معدوم شوند! (همان، ص 97)

اعدام تضعیف‌کنندگان قدرت سیاسی

کانت البته برای تضعیف‌کنندگان قدرت سیاسی نیز مجازات اعدام را تجویز و تأکید می‌کرد که حق سرکشی وجود ندارد و هر کس به افراد سلطنتی حمله کند باید اعدام شود. او که خود مدافع انقلاب کبیر فرانسه بود و از جبهه انقلابیان حمایت تام و تمام می‌کرد از هر نوع انقلاب علیه انقلابی که به پیروزی رسیده بود، تبری می‌جست و نسبت به عواقب آن هشدار می‌داد: «وقتی انقلابی به پیروزی می‌رسد و قانون اساسی جدیدی مستقر می‌شود، فقدان مشروعیتی که با آن آغاز شده و به اجرا درآمده، نمی‌تواند رعایا را از تعهد به موافقت با نظام جدید امور آزاد کند.» (همان، ص 96)

از مهم‌ترین ویژگی‌های کتابِ آنتونی کنی درباره کانت این است که به وجوهی از اندیشه او پرداخته است که در سایر آثارِ مشابه مغفول بوده است، چنانکه در مواردی، خواننده با خود می‌اندیشد که گویی ایمانوئل کانت، روی دیگری هم داشته که تا قبل از خواندن اثر آنوتنی کنی از آن بی‌خبر بوده است.

 

ایمانوئل کانت، نوشته آنتونی کنی، ترجمه رضا یعقوبی، انتشارات کتاب پارسه، چاپ اول، 1399، 144 صفحه، قیمت:35.000 تومان

ایمانوئل کانت، نوشته آنتونی کنی استاد سابق کالج بالیول آکسفورد و نایب رییس دانشگاه آکسفورد و رئیس فرهنگستان بریتانیا است. آنوتنی کنی در حوزه‌های فلسفه تحلیلی، فلسفه ویتگنشتاین، فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن و فلسفه دین فعالیت‌های فکری و پژوهشی داشته است.

آنتونی کنی در این اثر بسیار کوتاه، گاه چنان هنرمندانه به ایضاح دقیق برخی مسائل دشوار در فلسفه کانت پرداخته که آدمی را حقیقتاً به حیرت می‌اندازد که چطور توانسته است هر کدام از این مباحث کلان را در سه یا حداکثر چهار صفحه طوری بیان کند که قابل فهم باشد.

بیراه نیست اگر بگوییم چه بسا آثاری که قبل از این کتاب تألیف، ترجمه و منتشر شده و برای هر یک از موضوعات آن، انبوهی از صفحات را سیاه کرده نتوانسته‌اند به اندازه این اثر موجز آموزنده و راهگشا باشند.

البته اشاره به این نکته ضروری است که رضا یعقوبی با ترجمه روان و عالمانه کتاب ایمانوئل کانت، حق این اثر را به نیکی ادا کرده است.

آنتونی کنی در آثار خود به مثابه معلمی توانا به تعلیم فلسفه می‌پردازد. مهارت او در بیان مسائل پیچیده فلسفی نه فقط برای نوآموزان که حتی برای تحصیل‌کردگان این رشته و مخاطبان فنی و تخصصی این آثار نیز می‌تواند مفید باشد.

تاریخ فلسفه غرب او در چهار مجلد از بهترین و به روزترین آثار این حوزه است که از نیک‌بختی‌های ما مخاطبان فارسی‌زبان این بوده که مجموعه آن به فارسی ترجمه و منتشر شده است. این مجموعه نیز به قلم رضا یعقوبی ترجمه و توسط انتشارات کتاب پارسه منتشر شده بود.

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. قاسم رضائی

    نویسنده نوشته است:
    برخی آرای سیاسی کانت
    کانت فیلسوفی طرفدار روشنگری بود اما برخی آرای سیاسی و حقوقی او با دموکراسی، حقوق بشر و مفاهیمی این‌گونه ـ دست‌کم بنا بر تعاریفی که در ذهن ما وجود دارد ـ کمترین همخوانی را ندارد.

    در انتهای جمله تامل کند.
    آیا کمترین همخوانی را دارد یا ندارد؟

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.