“زندگی پس از زندگی”؛ در ترازوی نظام تبلیغ دینی

محسن الویری عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم با حضور در مجموعه گفت‌وگوهای صفحه اینستاگرام دین‌آنلاین با عنوان «لایو با اندیشوران»، که سه‌شنبه چهارم خرداد برگزار شد با موضوع «”زندگی پس از زندگی” در ترازوی نظام تبلیغ دینی» به برخی نقدهای مطرح شده درباره این برنامه پاسخ گفت. با توجه به اینکه این برنامه به دلیل مشکلات فنی ضبط نشد و به دلیل آنکه مخاطبان پیگیر متن کامل این برنامه بودند ایشان متن زیر را در اختیار سایت دین‌آنلاین گذاشتند:

در روزهایی که کشور در تب و تاب انتخابات ریاست جمهوری است، کسی رغبت به سخن گفتن و شنیدن در باره تجربه‌های نزدیک به مرگ ندارد، اما با توجه به بی‌اخلاقی‌هایی که سوگمندانه به بخشی از رفتار انتخاباتی کشور ما و نهادهای دست اندرکار انتخابات تبدیل شده است، شاید بهترین زمان برای سخن گفتن از آن چه به مرگ پیوند می‌یابد همین زمان باشد.

فصل دوم برنامه “زندگی پس از زندگی” که ماه مبارک رمضان امسال از شبکه چهار پخش شد، تنها برنامه چندقسمتی است که بنده در دو سه دهه اخیر به صورت کامل آن را تماشا کرده‌ام. البته دست کم نیمی از فصل اول این برنامه را هم سال گذشته تماشا کرده بودم. این برنامه را از زوایای مختلف می‌توان مورد بررسی قرار داد: از منظر قرآنی و روائی، از منظر اعتقادی و کلامی، از منظر فلسفی، از منظر پزشکی، از منظر روان‌شناختی، از منظر اخلاقی، از منظر اجتماعی و از منظر رسانه‌ای. هیچ یک از این منظرها محور گفتگوی امشب نیست، بلکه قرار است از منظر نظام تبلیغ دینی نگاهی به این برنامه انداخته شود.

توضیح در باره مفهوم تبلیغ دینی و نظام تبلیغ دینی را با اعتماد به آگاهی‌های مخاطبان می‌توان رها کرد. در نگاهی کلی و به استناد نوشته‌هایی که در برخی پایگاه‌های اطلاع‌رسانی از جمله پایگاه دین‌پژوهی تحلیلی دین آنلاین منتشر شده است و یا سخنانی که در گوشه و کنار به گوش می‌رسد، دو دیدگاه در باره این برنامه قابل صورت‌بندی است:

یک. نگاهی ناهمدلانه که بر پایه یک یا چند محور از محورهای زیر، پخش این برنامه را از منظر نظام تبلیغ دینی برنمی‌تابد و شایسته نمی‌شمرد:

ـ به چالش کشیده شدن برخی باورهای سنتی در باره مرگ، مانند عدم امکان بازگشت به دنیا

ـ فرهنگ‌سازی برای ساده‌انگاری و عادی‌پنداری عالم غیب و ترویج نوعی رویکرد غیرعقلانی در این زمینه

ـ بهره بردن از ابزار ایجاد حس رعب و وحشت برای واداشتن مردم به رعایت احکام دینی

ـ رواج خرافه‌گرایی

ـ رواج سکولاریسم و اعتبار بخشیدن به معنویتهای غیردینی و حتی نوعی اباحی‌گری

ـ دمیدن در روح خودستایی برخی خودبرتربینان و مدعیان معنویت

ـ نبود معیاری روشن برای مرز نهادن بین توهم و واقعیت و جدا کردن این دو از یکدیگر

ـ تعمیم‌ناپذیری تجربه‌های فردی و لذا فاقد ارزش بودن مطرح ساختن عمومی آن

 

دو. نگاهی همدلانه که پخش این برنامه را از منظر نظام تبلیغ دینی، مثبت ارزیابی می‌کند و آن را شایسته می‌شمرد. باورمندان به این نگاه بر چه پایه‌ای چنین می‌اندیشند؟ بخشی از پاسخ این پرسش را باید در پاسخی که صاحبان این نگاه به اشکالات هشت‌گانه پیشین می‌دهند جستجو کرد. این پاسخها دارای اهمیت است ولی در اینجا بنای ورود به آن نیست، هر چند در فرصتی مناسب، باید به آن پرداخت، ولی صرف‌نظر از این که چه اشکالاتی به این برنامه شده است، باید دید چه دلیلی بر شایسته دفاع شمردن پخش این برنامه می‌توان اقامه کرد؟ یعنی اگر کسی هیچ اشکالی هم بر پخش این برنامه وارد نمی‌کرد، چه دلیلی برای پخش آن وجود داشت؟ این پرسشی است که بعد از این مقدمات طولانی، قرار است در این گفتگو به کوتاهی بدان پاسخ داده شود.

در ابتدا توجه به این نکته ضروری است که بنیادی‌ترین آموزه اسلامی که نقش محوری در نوع نگاه به زیست این‌جهانی دارد، مسأله معبر و گذرگاه بودن این جهان و مقصد و اقامت‌گاه نبودن آن است. این موضوع با مفاهیمی همچون معادباوری و مرگ‌باوری در پیوند است. این باور بنیادین، نوع و میزان پرداختن ما به دنیا و چگونگی ساختن دنیایی آباد در مسیر دست یافتن به آخرتی قرین سعادت را مشخص می‌سازد. صادقانه باید پذیرفت، نظام تبلیغ دینی ما پس از پیروزی انقلاب تا کنون در تبیین و ترویج و نهادینه‌سازی این باور ناکارآمد بوده است. شاید در آثاری معدود این موضوع از نظر علمی تبیین شده باشد، ولی مراد بنده از تبیین این موضوع، ارائه تقریرهای مختلف متناسب با اقشار مختلف مردم با پایگاههای مختلف اجتماعی و سطوح مختلف علمی و فرهنگی و با سلیقه‌های گوناگون است و باید پذیرفت که واقعاً نظام تبلیغ دینی ما از تبیین مرگ‌باوری برای این مخاطبان متنوع کاملاً عاجز بوده است، افزون بر بعد معرفتی، در وجه اقناعی نیز این ناکارآمدی را می‌توان به وضوح مشاهده کرد. چند اقدام سنجیده و روش‌مند پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون می‌توان برای انتقال مفاهیم از ذهن باورمندان به قلب آنها سراغ داد؟ در ساحت رفتاری هم که این ناکارآمدی بسیار آشکارتر و غیرقابل‌انکارتر است. وقتی کسی با لباس طلبگی به گونه‌ای در صحنه سیاست رفتار می‌کند که هیچ رد پایی از مرگ‌باوری با هر درک اقلی از آن نمی‌توان در رفتار او یافت و وقتی از معرفی کسانی که الگوی معادباوری در رفتارهایشان باشند عاجز هستیم، شاید دیگر نیازی به جستجوی بیشتر در این زمینه نباشد. مانند هر موضوع دیگر روشن است که این نقد تند و گزنده به مفهوم نادیده گرفتن برخی کوششهای خرد و پراکنده نیست. حال در چنین فضایی و با پیش‌فرض ناکارآمدی نظام تبلیغ دینی برای تبیین و ترویج مرگ‌باوری در عرصه‌های دانشی و گرایشی و کنشی، یک برنامه پژوهشی تلویزیونی توانسته است زمینه‌ای مناسب برای اندیشیدن تعدادی قابل توجه از مخاطبان خود به مسأله مرگ فراهم آورد و در این باره کامیابی‌هایی داشته باشد.

اگر تجربه‌های بیان شده در این برنامه مقوله‌بندی شود، در حد بررسی بنده، هیچ یک از این مقوله‌ها (مقوله به مفهوم رایج در روش تحقیق به ویژه تحلیل مضمون) نیست که ذکری از آن در متون دینی ما اعم از قرآن و روایات به میان نیامده باشد. به عنوان نمونه، وقتی در شریفه 281 سوره مبارکه بقره چنین می‌خوانیم:

وَ اتَّقُوا یوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کلُّ نَفْسٍ مَا کسَبَتْ وَ هُمْ لَا یظْلَمُونَ

و پروای روزی را داشته باشید که به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید و هر کس هر آن چه را به دست آورده است، به صورت کامل به او داده می‌شود و به آنان ستم نمی‌شود.

و یا وقتی به روایات مربوط به جان دادن مؤمنان و کافران مراجعه کنیم، مانند حدیث 2 در صفحه 129 و حدیث 3 در صفحه 130 و حدیث و حدیث 9 صفحات 133 و 134 جلد سوم الکافی (چاپ اسلامیه)، در می‌یابیم که بیشتر و بلکه تمام مقوله‌های مطرح شده در این تجربه‌ها با آموزه‌های دینی ما سازگار است.

برنامه “زندگی پس از زندگی”توانسته است بی این که یک برنامه دینی باشد و در گونه برنامه‌های مذهبی قرار گیرد، به عنوان یک برنامه پژوهشی معرفت‌افزا فاصله بین متون دینی ما و یک واقعیت مطلوب را کاهش دهد. واقعیت مطلوب توجه یافتن مردم به این مسأله مهم و سرنوشت‌ساز است و متون دینی ما هم که دربردارنده این مفاهیم است؛ و در شرایطی که نظام تبلیغ دینی ما ناتوان از ارائه آن بوده است یک برنامه پژوهشی توانسته با موفقیت فاصله بین این دو را بکاهد. بنابراین به نظر می‌رسد متولیان تبلیغ دینی باید این فرصت را مغتنم شمرند و به آن به چشم یک زمینه مناسب برای انتقال مفاهیم دینی بنگرند.

متولیان نظام تبیلغ دینی مبادا گمان برند که بیان تجربه‌های فردی در موضوع مهمی مانند تجربه نزدیک به مرگ به مفهوم رسمیت یافتن یک نهاد در برابر نهاد دین و یا به مفهوم در معرض تهدید قرار گرفتن قرائت رسمی از دین است. این برنامه را نه در برابر دین باید دید و نه از سوی دیگر یک برنامه دینی تلقی کرد. لذا نظام تبلیغ دینی نباید هیچ طمعی به خود این برنامه داشته باشد و مثلاً بکوشد آن را زیر پوشش خود قرار دهد. همین میزان دعوت از کارشناسان دینی در متن برنامه بسنده است. بلکه نظام تبلیغ دینی باید بکوشد از فرصت و ظرفیت استثنائی فراهم آمده از سوی این برنامه ظرفیت بهره ببرید و کژتابی‌های اندک و احتمالی آن را مهار کند و به بهانه پاره‌ای کاستی‌های احتمالی روی به آن ترش نکند.

مراد از بهره بردن از ظرفیتهای پدید آمده از سوی این برنامه این است که همان گونه که ذکر شد، مخاطبان این برنامه با پرسشها و چالشهای گوناگونی روبرو شده‌اند که پاسخ به آنها دیگر بر عهده خود این برنامه نیست و از نظام تبلیغ دینی انتظار می‌رود به آنها بپردازد. برخی از این مخاطبان متأثر از این برنامه به فکر سیر و سلوک افتاده‌اند و به دنبال استادی هستند که بتواند راهنمای آنها در این مسیر باشد، برخی به پاره‌ای افراط و تفریط‌ها دچار آمده‌اند و از ترس حق الناس حق خانواده خود را زیر پا می‌گذارند، عده‌ای به برداشتهایی ناصواب در باره حق الله و حق الناس رسیده‌اند، برخی گمان می‌برند که باید از زندگی متعارف خود دست بشویند و سبکی نو برای زندگی بیابند، برخی می‌پندارند صاحبان این نوع تجربه‌ها، از قداستی ویژه برخوردارند. برخی دیگر در باره اعتبار و عدم اعتبار و نیز روش ارزیابی این گونه ادعاهای مطرح شده از سوی غیرمعصومان علیهم السلام دچار پرسش شده‌اند، برخی دیگر در باره گذشته زندگی خود دچار تردیدهایی آزاردهنده شده‌اند، و برخی دیگر در سودای یافتن راهی برای نترسیدن از مرگ هستند. بی‌تردید می‌توان بندهایی بیشتر به این فهرست افزود. همه این موارد نیازمند کمک فکری از سوی دست اندرکاران نظام تبلیغ دینی است.

بر پایه آن چه گذشت، اگر برنامه “زندگی پس از زندگی” را به عنوان یک برنامه غیردینی پرمخاطب در ترازوی نظام تبلیغ دینی بنهیم می‌توان وزنی بالا به آن بدهیم، زیرا این برنامه ظرفیتی برای یک سلسله برنامه‌های تکمیلی فراهم آورده است که اجرای آن را تنها از نظام تبلیغ دینی می‌توان انتظار داشت.

@MohsenAlviri

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. مهدی م

    بنده پی گیر این بحث بودم که متاسفانه به لایو برنامه نرسیدم تشکر از شما و استاد الویری

  2. مجید نژادی

    با سلام ، جمع بندی بنده از این بحث اینست که باید مردم به دیدن هر نوع برنامه و مواجهه با هرنوع نظری در خصوص دین و غیر دین ، هم آزاد باشند و هم عادت کنند و ممانعت از دیدن برنامه ای هرچند احیانا نکات منفی هم در ان به چشم بخورد ، کار صحیحی نیست ، اما آنچه اهمیت دارد ، معرفی غلط و بسترسازی غیرواقعی در این خصوص است ، البته متاسفانه در این خصوص اشکالات زیادی بر نقش آفرینان فرهنگ دینی ما وارد است ، بمانند توهمات خارج از حد واقعیت در خصوص نقش عزاداری ها در تربت دینی یا ذکر پاداشهای عجیب و غریب برای یک سری اعمال راحت و بی دردسر بمانند اشک ریختن زوری و مصنوعی در عزاداری های محرم .
    در خصوص این برنامه تلویزیونی هم نظر بنده اینه که اگه استفاده های ناصحیح ازش نشه و در حد خودش تبلیغ بشه ، مثلا گفته نشه که این افراد مرگ را درک کرده و دوباره برگشته اند ، گفته بشه این افراد عوالمی شبیه و نزدیک به مرگ را درک کرده اند که برای تذکر دادن انسانها به پدیده مرگ میتونه مهم باشه ، شبیه موضوع خواب و رویا که هیچوقت نمیشه مفاد و وقایع اون رو بعنوان واقعیت محض مطرح کرد ، اما بعنوان تذکر و مشابه سازی با دنیای واقعی می توان ازش بهره برد.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.