الگویِ نواندیشانه فهمی جدعان| مجید زمانیِ علویجه

وفسور فهمی جدعان، را گزارش می‌نمایم. فهمی جدعان ازچندسو پُراهمیّت است؛ او درآنِ‌واحد به شریعتِ حداکثری باور دارد امّا بنیادگرا نیست؛ به نزاعِ بینِ دین و سیاست باور دارد امّا سیاست را ذاتیِ دین می‌داند؛ به سکولاریسم باور دارد امّا نه سکولاریسمِ ستیزه‌گری که به‌بهانه بی‌طرفی با هرگونه دین و جلوه دین‌داری سَرِ ناسازگاری دارد ـ جدعان در نقدِ جدّی به ستیزه‌گریِ سکولاریسم بر دکتر سروش مقدّم است.

نواندیشانِ عرب در آشناییِ بی‌واسطه با «مدرنیته» پیش‌رو هستند؛ بیش‌ترِ آنان به چندزبانِ زنده دنیا آشنایی دارند و گاه نگاشته‌هایِ کلاسیکِ فلسفی را نیز به عربی بازگردانده‌اند، ترجمه‌هایی به‌غایت دقیق و ظریف در معتبرترین دانشگاه‌هایِ جهان درس آموخته‌اند و از جدیدترین روش‌هایِ پَژوهشی بهره می‌گیرند. پژوهش‌هایشان سازوار است چراکه بینِ رَسالتِ روشن‌گری و کارِ تخصّصیِ آکادمیکی به‌شایستگی جمع کرده‌اند. پاسخ‌هایی که آنان به چالشِ بینِ «سنّت» و «مدرنیته» داده‌اند، گشاینده اُفق‌هایِ نو و چَشم‌اندازهایِ جدید است. اُنسِ با نگاشته‌هایِ آنان ایده می‌آفریند؛ بسیاری از ایده‌هایی که امروزه در جامعه نواندیشیِ ایرانی درانداخته شده است، ریشه در پَژوهش‌هایِ عربی دارند. شوربختانه جامعه پارسی‌زبان کارهایِ عربی را جدّی نمی‌گیرند و از ظرفیّت‌هایِ کارآمدِ دست‌آوردهایِ آنان توشه نمی‌چینند.

در کوته‌نگاره کنونی بسیارفشرده گوشه‌ای از اندیشه‌هایِ یکی از نواندیشانِ خلّاق و توان‌مند، پروفسور فهمی جدعان، را گزارش می‌نمایم. فهمی جدعان ازچندسو پُراهمیّت است؛ او درآنِ‌واحد به شریعتِ حداکثری باور دارد امّا بنیادگرا نیست؛ به نزاعِ بینِ دین و سیاست باور دارد امّا سیاست را ذاتیِ دین می‌داند؛ به سکولاریسم باور دارد امّا نه سکولاریسمِ ستیزه‌گری که به‌بهانه بی‌طرفی با هرگونه دین و جلوه دین‌داری سَرِ ناسازگاری دارد ـ جدعان در نقدِ جدّی به ستیزه‌گریِ سکولاریسم بر دکتر سروش مقدّم است.

او هر خوانشی از سکولاریسم را که به دورراندن و منزوی‌ساختنِ دین کشیده شود، نمی‌پذیرد. به‌باورِ جدعان عقلانیّتِ مدرن باید پذیرفته شود و این عقلانیّت هیچ‌گونه ناسازگاری‌ای نه با تعبّدِ دینی دارد و نه با اجتهادِ فقهی؛ فقهِ او فقهی مصلحت‌گرایانه است که فرآورده استنباطیِ آن حتّا به مدارا با ناباورمندان به شریعت می‌انجامد. در الگویِ اندیشه‌ورزیِ جدعان «تاریخ‌نگری» با «اعتباربخشی به گزاره‌هایِ دینی»؛ «دین‌داری» با «سیاست‌ورزی»؛ «سکولاریسم» با «آموزه‌هایِ سیاسیِ دین»، «عقلانیّتِ مدرن» با «عقلانیّتِ سنّتی»، «مصلحت» با «درایت»؛ «خدامحوری» با «انسان‌محوری»؛ «محبّت» با «شور و نشاطِ اجتماعی‌ـ‌سیاسی»، «اسلام‌گرایی» با «دموکراسی» و… همه این امور درکنارِهم قرار می‌گیرند؛ هرگونه دوگانگی رخت برمی‌بندد و یا برایِ آن راه‌کاری کارآمد پیش‌گذاشته می‌شود.

در گزارشِ کنونی به موفقیّت یا شکستِ الگویِ جدعان و درستی یا نادرستیِ کارِ او کاری ندارم؛ امورِ یادشده را درپرانتز می‌نهم و تنها جَهد دارم که ارزشِ پَژوهش‌هایِ او را یادآوری نمایم و تاحدِامکان در بیشینه اجمال از باورهایِ او گزارشی ناجانب‌دارانه دست‌رَس‌پذیر نمایم، باشد که دریچه پَژوهش دراین‌باره گشوده گردد؛ نگارنده با نظرداشتِ کم‌بودِ آشنایی با جهانِ عرب، الگوواره گسترده‌ای دربابِ بازگردانی و پَژوهش دربابِ نگره‌هایِ خلّاقانه اندیش‌مندانِ مسلمانِ عرب‌زبان دارد؛ باشد که توفیق او را یارگردد.

فهمی جدعان، اندیش‌مندِ اردنی که در فلسطین زاده شد و در فرانسه درس آموخت و در اردن و دانش‌گاه‌هایِ سلطنتیِ عمان و کویت تدریس می‌کرد، الگویِ خود را ابتدا با نشرِ پَژوهش‌هایِ آکادمیکی به‌زبانِ فرانسه آغازید و نهاده بررَسی‌هایِ خود را به «کلامِ اسلامی» مایل ساخت؛ اواخرِ دهه شصتِ قرنِ بیست با بازگشت به کتابِ المغنیِ قاضی عبدالجبّار، جستارِ «خلقِ قرآن» دراندیشه معتزله را به‌بحث گذاشت. پِی‌گیریِ «ریشه اندیشه‌هایِ اسلامی در فلسفه‌هایِ رواقی» ازدیگرنهاده‌هایِ موردِعلاقه او بود.

در کتابِ «ریشه‌هایِ پیش‌رفت نزدِ اندیش‌مندانِ مسلمان» (أسس التقدم عند مفکری الإسلام) با ریزبینی و باریک‌بینی، گسترده‌گیِ اندیشه‌هایِ اندیش‌مندانِ نواندیشِ امروزینِ عرب را روشن ساخت و بُن‌پاره‌هایِ باورهایِ آنان را بیرون کشید. کتابِ یادشده روشن‌سازی و توصیفِ صِرف نبود بل‌که سعی داشت فراورده اندیشه‌ورزیِ آنان را با باورهایِ مقبولِ دورانْ سازگار نماید و با بازگشت به «تُراث» ریشه‌هایِ پَس‌رفت و جامانده‌گیِ جهانِ عرب در ساحتِ نظر و عمل را ردیابی نماید.

او به وارَسیِ نگره فقیهان و متکلّمانِ جهانِ اسلام دربابِ سرشت و چه‌گونه‌گیِ پنج نهاده «زمان»، «دگرگونی‌هایِ معرفت‌شناختی و جامعه‌شناختی»، «دگرگونیِ در صورت و مادّه دانش‌هایِ اسلامی»، «دگرگونی در شرایطِ فرهنگی» و «دگرگونی در پدیدارهایِ اسلامی» سخت دل‌بستگی داشت.

به‌باورِ جدعان تمامیِ ره‌یافت‌هایِ نظرورزانه و عمل‌گرایانه در جهانِ اسلام یا پویا اند یا ایستا! ره‌یافتِ دوگروهِ «اشاعره» و «معتزله»، بااین‌که در دوسویِ ناسازگار با یک‌دیگر قرار داشتند، نمونه‌هایی از دوره‌یافتی‌اند که، هردوْ سرانجام به ایستایی و قشری‌گری کشیده شدند. راه‌برانِ این دوگروه آن‌دسته از فیلسوفان و متکلّمانِ نخبه در جهانِ اسلام بودند؛ انزواپیشگانی که آشکار‌گی و اثرگذاریِ اجتماعیِ ماندگاری نداشتند؛ آنان تنها به باورهایِ انتزاعیِ یزدان‌شناختی (متافیزیکی) دل خوش داشته بودند.

نگره‌ای که «ماوردیان» و «ابن‌خلدونیان» داشتند، گرچه اوّلی فردگرا و زُهدگرا، و دوّمیْ تاریخ‌گرا و جامعه‌گراست؛ امّا هردو نمونه‌هایی از اندیشه پراکنده در جهانِ اسلام به‌شِمار می‌آیند بااین‌تفاوت که، «ابن‌خلدونیان» به‌دنبالِ تفسیرِ حرکتِ تاریخ و نقشی که انسان در دگردیسی‌هایِ تاریخی ایفا می‌کند نیز بودند؛ به‌باورِ جدعانْ این دو حرکت نماینده دونگره درپیوندبا حقیقت بود که، مبانیِ چیره بر ذهنِ اندیش‌مندانِ جهانِ اسلام را می‌توان به مبانیِ معرفتیِ یکی‌ازاین‌دونگره تحویل بُرد.

در دورانِ کنونی بیش‌تر بر تصوّر و ره‌یافتِ اجتماعیِ «ابن‌خلدونیان» تأکید می‌شود و پیشینیان بیش‌تر پِی‌رو «ماوردیان» بودند. جدعان روشن‌سازی فرآورده‌هایِ شناختیِ گروه‌هایِ اندیشه‌ورزِ جهانِ اسلام، و جانب‌داریِ معرفتی از ابنِ خلدون و الگویِ معرفتی‌ـ‌تاریخی‌ـ‌اجتماعیِ او را به‌هدفِ هموارساختنِ نگره خود درمی‌اندازد و از آنان به‌نفعِ گزاره‌هایِ معرفتیِ خود وام می‌گیرد.

جدعان در کتابِ گرفتاری: جست‌وجویِ ستیزِ دینی و سیاسی در جهانِ اسلام (المحنه: بحث فی جدلیه الدینی و السیاسی فی الاسلام) به‌سویِ دو کاوش جَهد می‌کند:

یک. اندیشه‌هایِ رسمیِ کلامیِ پراکنده در سده سوم را بازشناسی می‌کند

تا

دو. از راهِ شناختِ باورهایِ کلامیْ گرفتاری‌هایِ پیش‌آمده درپیوند با «پرسشِ آفریده‌بودن‌یانبودنِ قرآن» را ریشه‌شناسی (تبارشناسی) نماید.

برآیندِ بررَسیِ او ناهم‌سوبا دست‌آوردهایِ پَژوهشیِ پرآوازه است. جدعان پیوندِ بینِ گرفتاریِ گزندآفرینِ پیش‌آمده در سده سوم که بعضی آن را هم‌سان با «تفتیشِ عقائد» در جهانِ مسیحیّت می‌دانند با معتزلیان را نمی‌پذیرد.

به‌باورِ او پیشوایانِ عبّاسی از منصور تا واثق، همه، بی‌هیچ‌حدومرزی آزادیِ بیان و اندیشه را به‌رسمیّت می‌شناختند، خواه زمینه‌هایِ سیاسی‌ـ‌اجتماعی هم‌سو با آنان باشد خواه نه!

آنان کنگره‌هایی بزرگ می‌ساختند، به‌سویِ همه باورهایِ پراکنده درآن‌دوران گشوده بودند و همه را به گفت‌وگو و بگومگو فرامی‌خواندند و بالاترْ مردمان را به تکاپویِ علمی نیز برمی‌انگیزاندند. اگر معتزله به‌دنبالِ گرفتارنمودنِ افرادِ ناهم‌سو با باورهایِ خود بودند؛ چرا چُنین نشست‌هایِ بزرگِ گشوده‌به‌همه‌گان، پِیاپِی، برپا می‌داشتند؟!

گرفتاریِ پیش‌آمده یک سوگیریِ رَسمیِ حکومتی و سیاسی نبود بلکه ریشه آن به ستیزی که به دین و سیاست وجود داشت، بازمی‌گشت؛ ستیزه‌گری‌ای که هم‌چُنان بر روشِ تفسیرِ متونِ دینی سایه افکنده است! او این ستیزه را دریچه ورود به نگره سیاسیِ خود می‌گرداند. او سیاست را داخل در سرشتِ دین می‌داند؛ سیاستْ ذاتِ دین است و دین به‌واسطه «سیاست» برپا داشته می‌شود؛ البتّه از «پیوندِ ذاتیِ بینِ دین و سیاست» نمی‌توان هم‌بستگیِ ارگانیکِ این‌دو را برآیند گرفت بلکه ذاتی‌بودنِ سیاست برایِ دین به‌معنایِ آن است که، فراگیری و گسترده‌گیِ محدوده دین به ما اجازه نمی‌دهد در مرزِ ویژه‌ای بایستیم و دیگرمرزها را واگذاریم!

آموزه‌هایِ دینی را باید در مرزهایِ سیاست و اجتماع نیز بگسترانیم. دست‌آویزِ گرفتاریِ پیش‌آمده آن بود که اقتدارِ سیاسیِ وقتْ دربرابرِ هیچ اقتدارِ دیگری ـ گرچه اقتدارِ دینی باشد ـ سَرِ تسلیم فرونمی‌آورد؛ سنخِ ستیزه باید به‌درستی بازشناخته شود و آنْ در مقوله ناسازگاریِ بینِ اقتدارِ دینی و اقتدارِ سیاسی گنجانیده می‌شود.

آخرین بخش از الگویِ اندیشه جدعان در کتابِ «راهِ آینده و رستگاریِ واپسین» (الطریق إلی المستقبل، و فی الخلاصِ النهایی»؛ دراین‌کتاب به‌دنبالِ نگارگریِ «روحِ سازنده و انتقادیِ عربی» بود؛ روحِ سازنده و انتقادیِ عربی باید از دامِ تناقضات رها شود و به حرکتِ اصلاح‌گریِ اسلامی‌ـ‌عربی «سختی» و «فرسختی» بخشد. جدعان مرزِ دقیقی برایِ جهان‌بینیِ عربی برمی‌سازد تا از مرزهایِ بدیل جدا شود. این مرز باید توان‌مندی خود را در کاربستِ شریعت بر بیش‌ترین گستره ممکنِ اجتماعی و سیاسیِ درون‌اسلامی نشان دهد، البتّه بی‌هیچ‌گونه شدّت و حدّت و خشونت. ابزارِ کاربستِ شریعتْ «کشفِ مقاصد» است و «پراکندنِ مهر و رحمت و مَحَبَّت» و «پاس‌داشتِ مصلحت».

جدعان ازیک‌سو با سکولاریسمِ دگم‌اندیشِ نامداراگر با دین مرز می‌گذارد و ازدیگرسوْ با بنیادگراییِ خشونت‌طلبانه، تا دریچه‌ای به‌سویِ عقلانیّتِ صلح‌طلب بگشاید. این دریچه بااستمداد از نیروهایِ انسان‌شناختیِ ناب گشوده می‌شود.

 

* مجید زمانیِ علویجه (طلبه درسِ خارجِ حوزه علمیه قم؛ پَژوهش‌گرِ فلسفه و تصوّف)

 

منابع:

السیّد ولد اباه؛ أعلام الفکر العربی (2010)؛ بیروت: شبکه العربیه للأبحاث و النشر

فهمی جدعان؛ أسس التقدّم عند مفکری الإسلام (1998)؛ اسکندریه: دارالشروق

________؛ فی الخلاص النهایی (2007)؛ اسکندریه: دارالشروق

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.