گفتگویی در باب فضیلت‌های اجتماعی

کتاب «فضیلت‌های اجتماعی» نوشته آلن دوباتن توسط یاسر پوراسماعیل، مدرس و پژوهشگر فلسفه ترجمه و به همت نشر کرگدن در قالب مجموعه خوب زیستن منتشر شده‌است. به گفته پوراسماعیل: ” فضیلت اجتماعی به معنای بزرگسال بودن و رشد داشتن در روابط اجتماعی با سایر انسان‌هاست، یعنی در رفتارهای انسان با دیگران نوعی بلوغ و پروردگی و تربیت‌شدگی دیده شود. کتاب دوباتن نیز در این مورد است، یعنی در رفتار با دیگران تربیت‌ شده و بزرگسالانه رفتار کنیم.”

زندگی خوشایند و ثمربخش در ارتباط با دیگران و در عرصه اجتماعی، نیازمند فراگیری برخی مهارت‌ها و کسب شماری فضیلت‌هاست که متاسفانه در نظام آموزشی رسمی ما کمتر آموخته می‌شود. جایی به ما یاد نمی‌دهند که همدلی با دیگران چیست و چرا ضرورت دارد و چگونه می‌توانیم با بقیه همدل باشیم؟ به ما نمی‌گویند که سرخ شدن از خجالت خوب است و خودخواهی در مواردی لازم. ما ضرورت دلنشینی، قدرشناسی، بخشایش و فرزانگی را نمی‌دانیم و یاد نمی‌گیریم که چگونه دیپلماتیک رفتار کنیم، معلم خوبی باشیم، بزرگسال شویم، بلندنظر شویم، با دیگران گرم و صمیمی باشیم و بتوانیم آنها را ببخشیم. کسی به ما نگفته از کجا بفهمیم آدم کسل‌کننده‌ای می‌شویم و چه کنیم تا آدم‌ها احساس خوبی درباره خودشان داشته باشند؟ چگونه مهمان خوبی باشیم؟ چگونه هدیه‌ای خوب انتخاب کنیم؟ با آدم‌های ظاهرپسند چطور مواجه شویم و وقتی غریبه‌ای اعصاب‌مان را به هم می‌ریزد، چه کار کنیم؟ در نهایت یاد نمی‌گیریم که سرنوشت ما تنهایی است و اتفاقا این امر همیشه هم ناخوشایند نیست. البته همه ما فکر می‌کنیم این مهارت‌ها را بلدیم یا به صورت تجربی و با آزمون و خطا چیزهایی درباره آنها فراگرفته‌ایم.گاهی هم بزرگ‌ترها و باتجربه‌ترها با پند و اندرز، اهمیت این فضیلت‌ها را به ما گوشزد کرده‌اند. اما کار فیلسوف، نشان دادن استدلال ضرورت هریک از این فضایل است،کاری که آلن دو باتن، فیلسوف معاصر بریتانیایی درکتاب فضیلت‌های اجتماعی انجام داده است. او در این کتاب به همان سبک و سیاق آشنایش کوشیده با زبانی روان اما با دلیل و شاهد مهارت‌های ضروری برای زندگی خوب و خوش و ارزشمند را نشان و نحوه کسب آنها را آموزش بدهد. این کتاب را یاسر پوراسماعیل، مدرس و پژوهشگر فلسفه ترجمه و نشر کرگدن آن را در قالب مجموعه خوب زیستن منتشر کرده.آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی بابک عباسی، پژوهشگر فلسفه و مدیر این مجموعه با مترجم این کتاب است که در قالب یکی دیگر از چهارشنبه‌های گپ‌وگفت نشر کرگدن در محیط اینستاگرام به صورت لایو منتشر شده است. طرفین گفت ‌وگو در بخشی از آن همچنین به انتقادهای اهالی فلسفه به آلن دو باتن می‌پردازند.

بابک عباسی: اگر ممکن است نخست بفرمایید منظور از فضیلت‌های اجتماعی چیست؟
یاسر پوراسماعیل: روشن است که تعبیر «فضیلت اجتماعی» (social virtue) از دو بخش تشکیل شده است.کلمه فضیلت، ویرچو از تعبیر لاتین ویرتوس آمده که یک حالت وصفی است و خودش از کلمه «ویر» به معنای «مرد» آمده در نتیجه «ویرتوس» به معنای «مردانگی» و «مروت» است. اینکه کلمه فضیلت ریشه مردانه دارد، در نگاه امروزین ما جنسیت‌زده تلقی می‌شود،اما فراسوی آن، ویرچو، نوعی بزرگسال بودن در رفتارها و بزرگی معنا می‌دهد. ویرچو نه یک بلوغ جسمانی به معنای رشد است. بنابراین فضیلت اجتماعی به معنای بزرگسال بودن و رشد داشتن در روابط اجتماعی با سایر انسان‌هاست یعنی در رفتارهای انسان با دیگران نوعی بلوغ و پروردگی و تربیت‌شدگی دیده شود.کتاب حاضر نیز در این مورد است یعنی در رفتار با دیگران تربیت‌ شده و بزرگسالانه رفتار کنیم.کتاب اساسا می‌گوید ما معمولا در روابط اجتماعی‌مان با دیگر انسان‌ها اسیرکلیشه‌های رسمی هستیم یعنی یک سری آداب و رسوم و الگوها و منش‌هایی را به ما آموخته‌اند که طبق آنها رفتارهای اجتماعی‌مان را پیش می‌بریم در حالی که این الگوهای کلیشه‌ای در خیلی از مواقع ممکن است برای ما مشکل ایجاد کند یا ما را به نتیجه نرساند. با این همه ما این الگوها را مدام تکرار می‌کنیم.کتاب در پی شکست این الگوها در عرصه‌های مختلف روابط اجتماعی است. حرف اصلی کتاب این است که اتفاقا بهتر است در بسیاری از مواقع از الگوهای رسمی و رایج فاصله بگیریم و خودمان را بروز دهیم و با ابراز وجود، احساسات و عواطف خود را نشان دهیم. از این طریق است که می‌توانیم بسیاری از مشکلات در روابط اجتماعی را تخفیف دهیم یا به کلی از بین ببریم.
بابک عباسی: به نظر من کتاب ذیل پرورش هوش هیجانی یا عاطفی(Emotional Intelligence) می‌گنجد. بحث هوش هیجانی در سال 1990 توسط روانشناسی به نام پیتر سالووی مطرح شد، بعدا روانشناس مهم دیگری به نام دنیل گلمن این مفهوم را توسعه و در حوزه‌های دیگر مثل بیزینس، توسعه فردی و … بسط داد؛ به گونه‌ای که مفهوم هوش هیجانی به نام گلمن ضرب خورد. هوش هیجانی (EQ) به زبان ساده در مقابل هوش عمومی (IQ) قرار می‌گیرد و معانی گوناگونی دارد از جمله: شناخت و مدیریت هیجان‌های خود، مدیریت روابط خود با دیگران و شناخت اهداف در زندگی. به زبان آشناتر، هوش عمومی به ما برای زیستن و زنده بودن(survive) کمک می‌کند، هوشی که در حیوانات هم دیده می‌شود و درخدمت زنده ماندن و بقاست. بنابراین هوش عمومی به ما برای حل مسائل و موانع پیش رو برای زنده بودن کمک می‌کند. درحالی که هوش هیجانی برای خوب زیستن است، یعنی کمک می‌کند کیفیت زندگی فرد ارتقا پیدا کند. برای این کار شخص باید هیجان‌های خودش را بشناسد، بتواند خودش را مدیریت کند، اهداف، ارزش‌ها و نسبتش با دیگران و جهان را بشناسد و مدیریت کند. در نتیجه کتاب حاضر در جهت توسعه و پرورش هوش هیجانی می‌گنجد.
پوراسماعیل: بله، مضمون اصلی مدرسه زندگی (school of life) پرورش عواطف (emotional education) است، آلن دو باتن نیز بر این مساله تاکید دارد و آثار متفاوت مدرسه زندگی هر یک بر یکی از جنبه‌های این پرورش عواطف تاکید دارد.
عباسی: با مطالعه کتاب به نظر می‌رسد که گاهی کسب و حفظ فضیلت اجتماعی بسیار دشوار است. مثلا نزاکت داشتن را چگونه می‌توان از رفتار سیاسی و دیپلماتیک تمییز داد؟ یا چطور می‌توان کسل‌کننده نبود؟ آیا این یک مهارت است یا عده‌ای این را دارند؟
پور اسماعیل: در سراسرکتاب این مرز باریک دیده می‌شود مثلا بین تودار بودن و بروز احساسات؟ بنابراین حفظ تعادل بسیار اهمیت دارد.
عباسی: کتاب از 36 مقاله کوچک درباره فضایل اجتماعی متفاوت تشکیل شده است. به نظر می‌رسد روح کلی کتاب، نوعی دیگرپذیری است. نویسندگان کوشیده‌اند جا بیندازند که این دیگرپذیری از طریق خودپذیری امکان‌پذیر می‌شود. یعنی زمانی که ما خودمان را پذیرفته باشیم و از طریق یک جابه‌جایی خیالی بین خود و دیگری، ببینیم که او در رفتارش چه انگیزه‌هایی دارد؟ این‌طور شاید بهتر بتوانیم او را بپذیریم.
پوراسماعیل: این یکی از ترجیع‌بندهای کتاب است، یعنی تقریبا راه‌حل بیشتر مشکلات روابط اجتماعی را شکل می‌دهد، اینکه راه ارتباط درست برقرار کردن با دیگران شناخت از خود است. پیش از بحث راجع به کتاب، مایلم به انتقادهایی بپردازم که در ایران و همچنین در فضای آکادمیک فلسفه در غرب به آلن دو باتن صورت گرفته است. آثار آلن دو باتن به دلیل مخاطبان زیاد، بحث‌برانگیز بوده است. برخی از فیلسوفان حرفه‌ای از کار دو باتن استقبال می‌کنند و آن را یک سبک در نظر می‌گیرند و معتقدند که او جای کسی را تنگ نکرده است. اما عده‌ای معتقدند این سبک فلسفه‌ورزی و کار او به خصوص با این مخاطبان زیاد مشکلاتی ایجاد می‌کند. برخی حتی برای کار او تعابیر ناخوشایندی را چون «شبه‌فلسفه» (pseudo philosophy) و «فلسفه آب‌بندی‌شده» و «فلسفه بی‌دقت» به کار برده‌اند. عمده اشکالات حول این نکته است که آلن دو باتن مسائل دشوار و پیچیده فلسفی متفکرانی چون شوپنهاور و ارسطو و دکارت را بیش از حد ساده‌سازی می‌کند و این فیلسوفان را به یک یا چند نقل قول یا کلمه قصار تقلیل می‌دهد و کار فلسفی را به نکاتی ساده فرو می‌کاهد. خطر این کار دامن زدن نوعی عافیت‌طلبی یا راحت‌طلبی فکری در آدم‌هاست و مانع از عمیق شدن ایشان می‌شود. عمده این منتقدان از حوزه فلسفه تحلیلی بر آمده‌اند و به نظر من یک سویه به قضیه می‌نگرند. ما الگوهای مختلف فلسفه‌ورزی داریم. مثلا آثار رواقیونی چون سنکا و آئورلیوس، همچنان جزو پرفروش‌ها هستند. آیا می‌توان گفت آثار آنها باعث تنبلی فکری مخاطبان می‌شود؟ خیر، این یک سنت فلسفه‌ورزی است و خود دوباتن نیز به آن اشاره کرده است. سنتی را که در آن نکات خلاف‌آمد فکری و تاملات نابهنگام فلسفی گوشزد شود و مخاطبان با آن متنبه و به گونه‌ای حکمت (wisdom) نایل شوند.
عباسی: به عقیده من هم، فلسفه عملی، یک شکل از فلسفه است که حرمت و شان و منزلت خودش را دارد. از فلسفه تلقی‌های متفاوتی هست. ضمن آنکه دوباتن اینجا آموزش فلسفی نداده و مدعی آن هم نیست. او به دنبال سنتی است که هدفش خوب زیستن و بالا بردن فرهنگ و هوش هیجانی مخاطبان است. به همین علت، نه فقط از فلسفه، بلکه از حوزه‌های گوناگونی چون اقتصاد، هنر، دین، زیبایی‌شناسی، حکمت شرقی و … استفاده می‌کند. او از امر یکپارچه‌ای به نام فرهنگ سخن می‌گوید که خودش محل بحث است. سقراط به دنبال تعریف مفاهیم و ایجاد تمایز میان مفاهیم مختلف بود. در کتاب حاضر نیز این کوشش برای ایضاح مفهومی درباره مفاهیمی در حوزه‌هایی صورت گرفته که پیش‌تر کمتر به آن توجه شده است. مثلا من سراغ ندارم در تاریخ فلسفه کسی راجع به مولفه‌های مفهوم «دلنشین بودن» و «کسل‌کننده بودن» سخن بگوید. البته این کتاب، نه فلسفه است و نه روانشناسی و به نظر من در حوزه «حکمت عملی» واقع می‌شود، یعنی فلسفه‌ورزی راجع به آنچه در زندگی روزمره می‌گذرد.
مدخل آغازین راجع به «همدلی» است. همدلی خیلی ساده یعنی من بتوانم خودم را جای دیگری بگذارم و از چشم او به دنیا بنگرم. آیا شما هم با این تعریف موافق هستید؟
پوراسماعیل: مجموعه «مدرسه زندگی» ادعای فلسفه بودن ندارد، اما با دقت درمی‌یابیم که کار، یک کار فلسفی است. مثلا در بحث از همدلی، یک ایضاح مفهومی خارق العاده‌ای صورت می‌گیرد که یک کار فلسفی است. مثلا در آثار روانشناسی رایج، توصیه‌هایی عمل به فرد صورت می‌گیرد، برای تقویت همدلی. اما دوباتن روانشناسی کاربردی نمی‌کند و کارش همان «حکمت عملی» است، یعنی می‌کوشد بینشی در مخاطب ایجاد کند تا از طریق آن، فرد خودش کلید عمل درست را بیابد. مثلا در مورد همدلی، تاکید می‌کند که برای همدل‌تر شدن، لازم نیست خودمان را نادیده بگیریم. همدلی یک نوع فداکاری شناختی نیست. او کلید اصلی همدلی را پیدا کردن بخش‌های پنهانی وجود فرد می‌داند، از طریق کندوکاو در گذشته خودش. به عبارت دیگر همدلی کردن ایفای نقش وکیل مدافع است، یعنی فرد در همدلی می‌کوشد توضیحی برای رفتار دیگران بیابد و خطاهی ایشان را تخفیف دهد.
عباسی: دوباتن می‌گوید ما معمولا در مورد خودمان وکیل مدافع‌های خوبی هستیم، برای همدلی با دیگران باید وکیل مدافع آنها شویم. یعنی شرایط مخففه را بیابیم.
پوراسماعیل: همدلی به معنای یافتن رفتار مشابه رفتار دیگران در خویشتن، این فایده را دارد که حتی اگر در نهایت دیگری را مقصر بدانیم، حداقل تصویری کاریکاتوری از او نداریم و یک تصویر همه‌جانبه از او داریم. یکی از مشکلات رایج ما این است که از دیگران تصویری کاریکاتوری می‌سازیم و به آنها انگ می‌زنیم. در حالی که کار درست یافتن شرایط مخففه است.
عباسی: مفهوم دیگر «دلنشین بودن» است. همه ما دلنشین بودن دیگری را تجربه کرده‌ایم اما کمتر به این اندیشیده‌ایم که آیا یک خصلت مادرزادی است یا می‌توانیم آن در خود بپرورانیم؟ مرحوم غلامحسین یوسفی درکتاب زیبا و خواندنی«روان‌های روشن» از مدیر مدرسه‌اش خاطره زیبایی تعریف می‌کند و می‌گوید قرار بود با او برای جایزه گرفتن برویم. او می‌گوید در راه به جایی رسیدیم که آب جمع شده بود و من نمی‌توانستم رد شوم. مدیر من را روی کولش گرفت اما برای اینکه من خجالت نکشم، صحبت‌هایی کرد که مانع از شرمندگی من شود. این مدیر برای آن دانش‌آموز بسیار دلنشین بوده است. به نظر شما دلنشین بودن چیست؟
پوراسماعیل: دوباتن معتقد است که دلنشین بودن یک فن و مهارت به دست آمدنی است و امری فطری و مادرزادی نیست. دلنشین بودن به ما در برقراری روابط اجتماعی و موفقیت در اهداف اجتماعی بسیار کمک می‌کند. دوباتن برای دلنشین بودن چند مولفه بر می‌شمرد: نخست خودمانی بودن است، یعنی فرد بتواند با تدبیر در عین تودار بودن و کنترل عواطف، احساسات درونی خود را بروز بدهد به گونه‌ای که باعث آزار دیگران نشود؛ ویژگی دیگر صمیمیت است، یعنی اعطای احساس نزدیکی به دیگری به‌طوری که او بتواند نیازهایش را به راحتی برطرف کند،کلید کسب صمیمیت، رجوع به خود و شناخت نیازهای خویشتن است، فردی که نیازهای خودش را می‌شناسد و آن را به دیگران تعمیم می‌دهد به راحتی می‌تواند با دیگران صمیمیت برقرار کند.
بابک عباسی: یکی دیگر از عناصر دلنشین بودن، کنجکاوی بجاست. فرد دلنشین از طرف مقابل پرسش‌های کنجکاوانه می‌پرسد، البته این کار را به صورت تصنعی انجام نمی‌دهد بدون اینکه وارد حوزه خصوصی طرف مقابل شود. آدم دلنشین باور دارد که می‌تواند با پرسش از دیگران از ایشان یاد بگیرد.
فضیلت اجتماعی دیگر، بخشش دیگران است. دوباتن تاکید می‌کند که بخشش دیگران کار دشواری است و در بسیاری موارد نیز حق با ماست و فرد مقابل واقعا کار نادرستی انجام داده. در بخشش دیگران، این خطاکاری انکار نمی‌شود. اما لوازم بخشش دیگران چیست؟
پوراسماعیل: به نظر دوباتن بخشش دیگران، اولا مستلزم همدلی با ایشان است. این کار با دقت در سرگذشت فرد خطاکار ممکن می‌شود. معمولا افراد خطاکار در زندگی روزمره، خبیث و بدطینت نیستند و خطای ایشان ناشی از توطئه قبلی و حساب‌شده نیست. با پژوهش در گذشته دیگری، علل و عوامل خطاکاری فرد خطاکار روشن می‌شود و نسبت به او به عنوان کسی که خودش قربانی است، شفقت پدید می‌آید. دیگر لازمه کسب توانایی بخشش دیگران، پذیرش خطاپذیری خود است، یعنی اینکه ما هم ممکن است در موقعیت‌های مشابهی خطا کنیم و در چنین وضعیتی از دیگران انتظار داریم ما را ببخشند.
عباسی: دیگر مفهوم مهم و چالش‌برانگیز در کتاب «راضی نگه داشتن دیگران» است، یعنی اینکه چطور می‌توانیم بر این دغدغه فایق آییم که همه را راضی نگه داریم؟ دوباتن می‌گوید، در نگاه نخست، راضی نگه داشتن همه خیلی مطلوب به نظر می‌رسد اما این کار در عمل هم بسیار دشوار است و هم مشکلاتی را به همراه دارد. او می‌گوید، کسانی که دنبال راضی نگه داشتن همه هستند، دنبال این هستند که در نیازهای آنها ذوب شوند. اگر صریح و بی‌پرده باشیم، باید بگوییم چنین افرادی، دروغگو هستند؛ آن هم نه دروغگویانی که از دروغ‌شان سود می‌برند بلکه به این علت دروغ می‌گویند که از نارضایتی دیگران وحشت دارند. دوباتن چگونه این نکته را توضیح می‌دهد؟
پوراسماعیل: دوباتن برای توضیح پدید آمدن این روحیه در افراد، روشی روانکاوانه به کار می‌بندد و می‌گوید وقتی پرورش‌دهندگان یک فرد، حساس و شکننده و زودرنج باشند، احتمال این روحیه «راضی نگه داشتن همگان» در او قوت بگیرد، زیاد می‌شود. در چنین فردی این الگوی ذهنی شکل می‌گیرد که نباید برای دیگران زحمت ایجاد کند و به هیچ‌کس «نه» بگوید.
عباسی: مفهوم دیگر «تنهایی» است. دوباتن درکتاب می‌گوید سرنوشت همه ما تنهایی است و نباید از این موضوع شاکی باشیم. او تنها بودن را بخش جدایی‌ناپذیری از همه انسان‌ها می‌داند. او دلایلی را برای تنهایی ذکر می‌کند از جمله اینکه ما به علل مختلف نمی‌توانیم مسائل خودمان را با دیگران در میان بگذاریم، مثل وقتی که میل یا احساس ما خلاف عرف و هنجارهای جامعه است. همچنین ما می‌ترسیم ضعف‌ها و بخش‌های تاریک وجودمان را با دیگران در میان بگذاریم. به خصوص که معمولا آدم‌ها بین مقبولیت و صداقت، مقبولیت را ترجیح می‌دهند. این یکی از دلایل مهم تنهایی است. نکته دیگر اینکه هر یک از ما به تنهایی می‌میرد و ما باید دردهای‌مان را به تنهایی تاب بیاوریم. هیچ‌کس نمی‌تواند به جای ما درد بکشد و دیگران نهایتا به ما دلداری می‌دهند. او از گوته نقل می‌کند که به رغم دوستان زیاد، در اواخر عمرش گفت هیچ‌کس مرا چنانکه باید و شاید درک نکرد و من هم هیچکس را درک نکردم و اصولا هیچ‌کس، دیگری را درک نمی‌کند. دوباتن تاکید می‌کند که این ویژگی بد هم نیست و می‌کوشد توضیح دهد که چگونه می‌توانیم این تنهایی را از یک نقطه‌ضعف به یک نقطه قوت بدل کنیم. اگر ممکن است چگونگی این فرآیند را شما توضیح دهید.
پوراسماعیل: دوباتن می‌گوید پذیرش تنهایی، باعث می‌شود که دست به کارهای خلاقانه‌تر بزنیم و آثار هنری و ادبی خلق کنیم، مثلا داستان بنویسیم یا شعر بسراییم. فرد با پذیرش تنهایی ممکن است اثری خلق کند که شاید قرن‌ها بعد یا در فاصله‌ای دور، دیگری او را درک کند. بنابراین پذیرش تنهایی می‌تواند انگیزه خلق آثار هنری باشد. نکته دیگر پذیرش تنهایی و گفت ‌وگو و تامل با خود در تنهایی، شکل‌گیری شخصیتی در فرد است و ممکن است او را صاحب منظر و موضع کند. اگر فرد تنهایی را بپذیرد و صاحب منظر شود، آن گاه شاید در جست‌وجوی شریک زندگی و یار و همدم، موفق‌تر باشد.
عباسی: دوباتن می‌گوید وقتی تنهایی‌مان را با جان و دل می‌پذیریم، عضو باشگاهی می‌شویم که اعضایش را از طریق نقاشی‌های ادوارد هاپر، اشعار بودلر و ترانه‌های لئونارد کوهن می‌شناسیم. در تنهایی وارد سنتی دیرینه و با عظمت می‌شویم و در کمال شگفتی، خودمان را در جمعی بزرگ می‌یابیم. به یاد شعر شاملو افتادم که می‌گوید:کوه‌ها با همند و تنهایند/ همچو ما با همان تنهایان.
در پایان بد نیست توضیحی راجع به اقبال به دوباتن ارایه کنم. از قدیم یعنی از دوران افلاطون و ارسطو، فلسفه را به دو بخش تقسیم می‌کردند: حکمت نظری و حکمت عملی. ذیل این تقسیم‌بندی هم آثاری پدید آمده است، مثلا در غرب ارسطو اخلاق نیکوماخوس را نوشته است و در فرهنگ و تمدن ما هم کسانی چون ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی،کتاب‌هایی با مضمون اخلاق ذیل حکمت عملی نوشته‌اند. اما در قرن بیست و یکم و بعد از عصر روشنگری و شوک‌های سه‌گانه نیچه و مارکس و فروید، در جهان ارسطو یا قدمای خودمان زندگی نمی‌کنیم. امروزه مباحث حکمت عملی گذشتگان، پاسخگو نیست. الان در فضایی زندگی می‌کنیم که گذشتگان آن را تجربه نکرده‌اند. به نظر من راز موفقیت آلن دوباتن در این است که انگار درحال نگارش حکمت عملی تازه‌ای است که به اموری می‌پردازد که دیگران از آن غفلت کرده‌اند. او سوال‌ها و «چه باید کرد»هایی مطرح می‌کند که از نظر فیلسوفان تحلیلی بزرگ، پیش پا افتاده‌اند، مثل اینکه چطور باید قرار عاشقانه گذاشت یا درباره بگومگوهای زندگی مشترک. به‌طور خلاصه، دو باتن مثل باقی کسانی است که یک نیاز پاسخ داده نشده را کشف کرده‌اند و می‌کوشد به این نیاز پاسخ بدهد و علت اقبال به او نیز همین است.
پوراسماعیل: به عبارت دیگر دوباتن از میان بینش‌های فلسفی، در حال به کار بستن یکی از بینش‌های سقراطی است که دانستن همان فضیلت‌مند بودن است. او به ما راهی را نشان می‌دهد که از طریق دانستن و کسب معرفت، به فضیلت برسیم؛ خواه فضیلت اجتماعی یا سایر فضایل. آثار رواقیون هم امروزه مخاطبان زیادی دارند. وقتی کتاب‌های آنها را که دو هزار سال پیش نوشته شده، می‌خوانید، با آن ارتباط برقرار می‌کنید. این نشان می‌دهد که ما در طول دو هزار سال، از نظر نیازهای عاطفی یکسان بوده‌ایم، گرچه الان پیچیدگی‌های بیشتری پدید آمده و آلن دو باتن کاری را که رواقیون کرده بودند، جلو می‌برد، یعنی به نیازهای امروزی‌تر مثل نحوه برخورد تکنولوژی‌های جدید می‌پردازد، او این کار را از طریق افزایش بینش فلسفی صورت می‌دهد. یعنی مفاهیم را دقیق‌تر نگاه کنیم تا از آن طریق به فضیلت برسیم.
منبع: روزنامه اعتماد

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.