رابطه تاریخ و اخلاق؛ سازگاری یا ناسازگاری! | سیدعلی‌رضا واسعی

تاریخ از آن رو که انسان را درگیر گذشته‌های گاه موهوم و ساختگی می‌کند،‌ با اخلاق ناسازگار است!

دکتر زرین کوب در کتاب تاریخ در ترازو، وقتی سخن از فواید شناختی یا التذاذی تاریخ به میان می‌آورد، به دیدگاه دسته‌ای از اندیشمندان اشاره می‌کند که در مخالفت با ارزشمندی تاریخ، به ضدیت آن با اخلاق اشاره می‌کنند. وی می‌نویسد: نکته دیگری که تاریخ را به نام آن محکوم کرده‌اند یا لامحاله چیزی به کلی بی فایده انگاشته‌اند، مسئله اخلاق است و مغایرت نتایج تاریخ با اخلاق. سپس به قول متفکری فرانسوی، پل والری اشاره می‌کند که می‌گوید: تاریخ خطرناک‌ترین فراورده‌ای است که کیمیای عقل انسانی فراهم آورده است؛‌ تاریخ ملت‌ها را به رویاپروری می‌کشاند، جراحت‌های کهنشان را تیمار می‌دارد،‌ آن‌ها را در آرامشی که دارند شکنجه می‌دهد، آن‌ها را به هذیان عظمت یا سرسام تعقیب و آزار مخالفان سوق می‌دهد و ملت‌ها را تلخ، مغرور، تحمل ناپذیر و پرمدعا می‌کند.

او در ادامه به سخن نیچه نیز استناد می‌کند که با همه مخالفتی که با اخلاق جاری زمانه‌اش داشت،‌ باز در پناه آن به تاریخ می‌تاخت و بر آن بود که نه فقط تاریخ به عنوان امری که اشتغال به آن انسان را از جسارت و اقدام که لازمه عمل است باز می‌دارد،‌ بلکه وقتی این اشتغال عادت ذهنی انسان شود و در وجدان نفوذ کند، در عمل به تحسین و ستایش دربست برای آنچه پیروزی و پیشرفت خوانده می‌شود، تبدیل می‌شود و بدین‌گونه به قبول و تسلیم بت‌پرستانه نسبت به تمام وقایعی که روی داده است، منجر می‌شود و با آنچه باید باشد تضاد بارز دارد (تاریخ در ترازو،‌ تهران، امیرکبیر،‌۱۳۷۰: ص ۱۵- ۱۶).

زرین کوب به طور طبیعی به نقد این نگره پرداخته و با این بیان که تاریخ درست می‌تواند برای تحقق انسانیت و اخلاق به‌کار آید و مایه عبرت آدمیان گردد، به دفاع از آن می‌پردازد، اما جدای از علاقه‌مندی‌هایی که علی‌القاعده تاریخ‌پژوهان نسبت به آن دارند و می‌کوشند تا دامن آن را از اتهام غیراخلاقی بودن بپالایند، با تأسف باید اذعان کرد تاریخ‌نویسی و تاریخ‌پردازی در ایران کنونی، به چند جهت قطعاً در تعارض با اخلاق است:

اول. تاریخ‌های معطوف به هدف (به تعبیر زرین کوب، تاریخنویسان متعهد=کسانی که که اصرار دارند چیزی را به نفع/ خوشایندی کس/کسان/باوری به کرسی بنشانند) بی‌توجه به آنچه در گذشته تاریخی رخ داده (حقیقت تاریخی)، به قاعده توجیه وسیله به هدف،‌ آشکارا و به قصد خیر و تقرب! دست به تحریف تاریخ زده و آنچه پسندشان است را به گذشتگان نسبت می‌دهند و این چیزی جز دروغ نیست.

دوم. دسته‌ای دیگر به شوق و شعف داشته‌های باستانی، زبان به مدح و ستایش ناصحیح آنها گشوده و آرمان‌های خویش را با اسطوره‌سازی دنبال می‌کند و متقابلاً به نفی ادوار و فکت های دیگر تاریخی روی می‌کنند و این چیزی جز رفتار غیر اخلاقی نیست.

سوم. ازمنظر پیش‌گفته، خودبرترانگاری/غرور تاریخی سر بر می‌آورد که خود نااخلاقی ترین خصلت است. غرور تاریخی،‌ در مقابل غرور فردی، غرور ملی، غرور دینی و …، نوعی خودبرترانگاری یا کبری است که دامنگیر مردمی می‌شود که به ویژه دچار سرخوردگی کنونی‌اند.

چهارم سستی و تنبلی یا آماده خوری غیر اخلاقی برآمده از چنین میراثی است که تاریخ در اختیار امروزیان گذاشته و گویی افتخار به همان‌ها، برای همه نسل‌ها کافی است. مغالطه منم آن کس که رستم بود پهلوان،‌ تصویر چنین افرادی است.

پنجم. در نهایت خود توجیه گری غیر اخلاقی است که با فرافکنی‌های تاریخ محور، صورت می‌گیرد و به قاعده علیت، همه ضعف‌ها و ناتوانی‌های امروزی معلول کردوکار گذشتگان دانسته می‌شود،‌ پس بی هیچ دغدغه‌ای باید در آنچه به عنوان تاریخ و بهره مندی از آن مطرح است، تجدید نظر کرد تا از نااخلاقی بودن نجات یابد.

تاریخ موقعی می‌تواند مفید و اخلاقی باشد که به درستی،‌ روشمند و بدون پیش داوری نوشته شود.

 

سید علیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. a.vasei@isca.ac.ir

@vasei_alireza

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.