حوزه علمیه باید از حکومت مستقل باشد

مسیح مهاجری: استقلال به‌معنای حفظ هویت ذاتی حوزه است، منهای هر گونه حاشیه نسبت به حکومت و دیگران. یعنی حوزه هر حرفی را حق می‌داند، بدون ملاحظه این‌که حکومت و مقامات آن خوششان بیاید یا نه، بزند و این منافاتی ندارد که علاوه بر این‌که حرف خودش را می‌زند، در مواردی با حاکمیت هم همکاری کند. اگر حوزه بدین معنا استقلال داشته باشد، اصلاً دچار مشکلاتی چون نداشتن پول یا قدرت نمی‌شود، چون قدرت معنوی خواهد داشت و مردم هم مثل قبل از انقلاب که با تواضع به مراجع وجوهات می‌دادند، عمل خواهند کرد و مراجع نه از نظر مالی و نه قدرت، محتاج دیگران نخواهند بود.

مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در دیدار شماری از اعضای انجمن اندیشه و قلم، با یادآوری مخالفت امام خمینی(ره) با دادن پول به حوزه علمیه تاکید کرد: در زمان امام حوزه هیچ ردیف بودجه‌ای نداشت و ایشان می‌گفتند خودتان باید حوزه را اداره کنید. بعدا با تعریف بودجه برای حوزه، ردیف‌های مفصل و میز و ساختمان‌ها و حقوق‌های آنچنانی ایجاد شد و همین روش، به استقلال حوزه لطمه وارد کرده است. عجیب اینکه عوارض منفی در داخل خود حوزه هم دارد. من خبر دارم برخی از این‌ها هم پول می‌گیرند و هم به نظام، دولت، رهبری و انقلاب بد و بیراه می‌گویند.

مهاجری نمونه استقلال حوزه را فعالیت امام خمینی(ره) در قبل از انقلاب دانست که توانست با تحت تأثیر قرار دادن همه مردم، حکومت مورد حمایت غرب و شرق آن زمان را هم از پا دربیاورد.

وی افزود: بنابراین، استقلال به‌معنای حفظ هویت ذاتی حوزه است، منهای هر گونه حاشیه نسبت به حکومت و دیگران. یعنی حوزه هر حرفی را حق می‌داند، بدون ملاحظه این‌که حکومت و مقامات آن خوششان بیاید یا نه، بزند و این منافاتی ندارد که علاوه بر این‌که حرف خودش را می‌زند، در مواردی با حاکمیت هم همراهی کند.

به گفته مهاجری، اگر حوزه بدین معنا استقلال داشته باشد، اصلاً دچار مشکلاتی چون نداشتن پول یا قدرت نمی‌شود، چون قدرت معنوی خواهد داشت و مردم هم مثل قبل از انقلاب که با تواضع  به مراجع وجوهات می‌دادند، عمل خواهند کرد و مراجع نه از نظر مالی و نه قدرت، محتاج دیگران نخواهند بود.

مدیر روزنامه جمهوری اسلامی با ابراز تاسف از این‌که برخی آقایان مراجع مستقل و حتی بعضی که مواضع انتقادی دارند، جرأت بیان مواضعشان را ندارند، اظهار کرد: مرجع تقلید باید خیلی بالاتر از این حرف‌ها باشد و مراجع هرچه را لازم می‌دانند، باید بگویند تا همه هم بدانند. وقتی حرفشان حق است، مردم، حامی و خدا پشتیبان آن‌ها هستند. من طلبه و آن آقای کاسب یا دانشجو، ممکن است بترسیم، ولی مرجع تقلید نباید از کسی واهمه داشته باشد.

وی در تبیین مفهوم استقلال حوزه گفت: صرف‌ پول نگرفتن از دولت، حمایت و دیدار نکردن و اعلامیه ندادن، استقلال نیست؛‌ استقلال این است که شما آنچه می‌فهمید، بگویید و از هیچ کس واهمه‌ای نداشته باشید. البته نمی‌گویم خلاف حق بگویید یا با کسی در بیفتید، ولی حرفتان را بزنید و ملاحظات و مصلحت‌های بی‌پایه را در نظر نگیرید. در این صورت اصلاً این مشکلاتی که الآن داریم، پیش نمی‌آید. مرجعیت جای خودش را حفظ می‌کند و  کسی جرأت ندارد به آنها اهانت کند و مردم هم پشتیبانی می کنند و هیچ حکومتی جرأت برخورد با مراجع را نخواهد داشت.

حجت الاسلام مهاجری ادامه داد: واقعاً مرجع تقلیدی که نتواند حرف خودش را علنا بگوید، بسیار ضعیف است. من خدمت یکی از مراجع رفته بودم و از ایشان بابت زیاد سخن گفتن انتقاد کردم و گفتم در گذشته مراجع ما طوری بودند که اگر یک جمله می‌گفتند، مثل بمب صدا می‌کرد. میرزای شیرازی با یک جمله نهصت تنباکو به راه انداخت و ناصرالدین شاه را واداربه عقب‌نشینی کرد یا امروز آقای سیستانی بسیار کم سخن می‌گوید و آن همه نفوذ دارد. اما الان یک وزیر یا پایین‌تر از او به قم می‌رود و عصر از تلویزیون پخش می‌شود که پنج شش مرجع تقلید را ردیف کرده و با آن‌ها صحبت می‌کند. در حالی که نظر دادن مراجع در همه موضوعات، امتیازی برای آنها نیست.

مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی با نقل خاطره‌ای از فراخوانده شدن او و آقایان خاتمی و دعایی، مدیران وقت روزنامه کیهان و اطلاعات به دیدار امام خمینی گفت: بعد از احوالپرسی، امام فرمودند مزاحم آقایان شدم برای این‌که عرض کنم شما هر روز عکس مرا در صفحه اول روزنامه‌هایتان می‌آورید؛ مگر فقط من هستم در این مملکت؟ سراغ یک کارگر، طبیب یا دهقان که  کار خوبی می‌کند بروید و عکس او را چاپ کنید. ما دیدیم این خیلی حرف حساب است و گفتیم چشم.

وی به دیدار هفته بعد مدیران صداوسیما با امام اشاره کرد و گفت: طبق توضیح محمد هاشمی، رئیس وقت صداوسیما، امام به آنها هم گفته بود، چه معنی می‌دهد من هر وقت پیچ رادیو یا تلویزیون را باز می‌کنم، عکس، فیلم، یا صحبت من است؟ این همه مردم هستند، از آن‌ها خبر و فیلم پخش کنید. آقای محمد هاشمی در جواب امام گفته بود اگر ما اخبار شما را پخش نکنیم، مردم آجرهای ساختمان صداوسیما را درمی‌آورند و توی سر ما می‌زنند. اما امام فرموده بودند رابطه ‌ما با مردم، مربوط به قبل از رادیو و تلویزیون است.

مهاجری در ادامه گفت: امام قبل از انقلاب هم با مردم بودند و بعد هم با مردم بودند. شما هیچ‌جا نمی‌بینید امام متکی شده باشند به دولت. در بهشت زهرا(س) هم گفتند به اتکاء این مردم توی دهن این دولت می‌زنم و دولت تعیین می‌کنم و تا آخر هم اتکا به مردم را بعد از اتکا به خدا داشتند. استقلال یعنی این. حوزه باید این‌طور استقلال داشته باشد.

این دانش آموخته حوزه علمیه قم در پاسخ سوالی درباره علت نهیب امام به روحانیون در منشور روحانیت، گفت: امام تا آخر حیثیت مرجعیت خود را از حکومت جدا می‌دانستند و در منشور روحانیت هم به‌عنوان یک مرجع سخن گفتند؛ به آن‌ها که در حوزه رسوب می‌کنند و بیرون نمی‌روند، نهیب زدند که بروید با مردم باشید و برای آن‌ها کار کنید. یکی دیگر هم به متحجرینی که نمی‌خواهند قبول کنند که این لباس و علم رسالتی دارد. امام اصلاً از جایگاه حکومت با روحانیت و حوزه‌ها حرف نزده است.

وی با اشاره به موضوع انتصاب امام جمعه گلپایگان گفت: در نصب امامان جمعه که احکام آنهارا امام امضا می‌کردند، به گلپایگان که رسیدند، گفتند اینجا را آقای گلپایگانی نصب کنند. با این‌که هم امام و هم آیت‌الله گلپایگانی معتقد بودند حاکم اسلامی باید اینها را نصب کند، امام به احترام مرجعیت، گفتند امام جمعه اینجا را آقای گلپایگانی نصب کنند. نظر امام را به آقای گلپایگانی گفتند و ایشان گفتند نه، امام باید تعیین کند. درنهایت آقای گلپایگانی با تشکر از امام گفت، پیشنهادم این آقاست، اما امام حکمش را امضا کنند که امام هم امضا کردند. می‌بینید که امام با این‌که‌ حاکم اسلامی بودند، باز از جایگاه مرجعیت وارد عمل شدند و خودشان هم به‌عنوان مرجع با یک مرجع دیگر اینگونه تعامل کردند‌.

مسئله استهلال، مثال دیگر مورد اشاره مهاجری بود که درباره آن گفت: آخر ماه رمضان برای اعلام عید فطر از امام می‌پرسیدند و ایشان می‌فرمودند از مراجع بپرسید و بیشتر بر آقای گلپایگانی تکیه می‌کردند و هرچه آقای گلپایگانی می‌گفت، همان را اعلام می‌کردند. طبق رساله خود علما، یکی از راه‌های اثبات رؤیت ماه، حکم حاکم است، اما امام در تمام مدت این کار را نکردند. تا این‌که بعد از فوت آقای شریعتمداری، آقای گلپایگانی نامه تندی به امام نوشتند. ظاهراً  بدون اینکه امام در جریان باشند، افراد تندرو در ماجرای تدفین و تشییع آقای شریعتمداری اقداماتی کرده بودند و آقای گلپایگانی به این واقعه اعتراض داشتند و همین را در نامه به امام نوشتند. یکی از اعضای دفتر امام می‌گفت اطرافیان، نامه را به امام ندادند، چون نگران بودند اگر امام آن را بخوانند ناراحت می‌شوند و برای قلبشان خوب نیست. البته بعدا متوجه شدیم امام آن نامه را در یک بولتن خوانده‌اند. او می‌گفت شب عید فطر آن سال از امام درباره هلال ماه واثبات عید فطر پرسیدیم و در کمال تعجب دیدیم ایشان بازهم گفتند از آقای گلپایگانی بپرسید. این، از موضع مرجعیت است، نه حاکمیت و تمام موارد مربوط به حوزه این طور بود. امام غیر از رهنمود، آن هم از جایگاه مرجعیت، کاری برای حوزه نکرد؛ مثلاً فلان آدم را تعیین کرده باشد یا اقدامات دیگر؛ تنها با حیثیت مرجعیتش حوزه را نصیحت می‌کرد.

او توصیه‌های امام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را هم ناشی از رابطه اعضای این تشکل با خود امام دانست و توضیح داد: ولی فقیه در اینجا به معنای حکومتی آن نبود. چون ولی فقیه حیثیت مرجعیت هم دارد، نظیر همان چیزی که امام نسبت به‌ آقای بروجردی قبول داشت، اما نه به معنای حاکم دولتی. آن وقت رئیس جامعه مدرسین آقای فاضل لنکرانی و زمانی هم آقای مشکینی بود. این‌ها شاگردان و ارادتمندان امام بودند و امام از این جایگاه با آن‌ها صحبت می‌کردند، نه این‌که بگویند چون من حاکم هستم باید حکم بکنم.

به باور مهاجری، حکمرانی مراجع و حوزه و روحانیت بر مردم، باید از جنسی غیر از حاکمیت حکمرانان سیاسی باشد، حکمرانی سیاسی از جنس قانون است ولی مرجعیت و روحانیت از جنس حکمرانی قلبی است که می‌توانند این را داشته باشند. امام این را داشت و از این موضع و جایگاه وقتی حرف می‌زد، همه می‌گفتند چشم. البته کسانی هم بودند که قبول نداشتند ولی چون این نفوذ را امام داشت، آنها هم تبعیت می کردند. از آدمی که موضع حق دارد و درست می‌گوید طبعا باید تبعیت کرد. ولی اکثریت امام را با جان و دل قبول داشتند و چون امام بر قلب آنان حکمرانی می‌کرد، هرچه می‌گفت قبول می‌کردند.

منبع: ایلنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.