دیپلماسی مذهبی؛ بررسی موازنه امتیازات در ملاقات پاپ فرانسیس با آیت الله سیستانی

سید علی موسوی

برداشت رسمی از واژه «دیپلماسی» طبعا متناسب صاحبان قدرت سیاسی رسمی در ساختار حکومتی کشورهای مختلف است. واقعیت این است که صاحبان قدرت در صاحب منصبان سیاسی خلاصه نمی شود. صاحبان قدرت اقتصادی نیز در کنار روابط تجاری، گاه وارد روابط دیپلماتیک می شوند. فارغ از گفتگوهای دینی، روابط دیپلماتیک در  میان مراجع مذهبی نیز می تواند معنادار باشد.

معمولا در حوزه دیپلماسی مذهبی به صلح وستفالی اشاره می شود. صلح وستفالی هرچند جنگ های سی ساله مذهبی در میان مسیحیان اروپا را به صلح تبدیل کرد اما این صلح نه زاییده توافق میان رهبران مذهبی بلکه زاییده توافق میان صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی بود. پس از این صلح با تبدیل امپراطوری مقدس روم به بیش از سیصد حکومت ریز و درشت، مرجعیت سیاسی پاپ کاملا از بین رفت و در پشت مرزهای واتیکان محصور شد. این البته به معنای خالی شدن صحنه قدرت جهانی از حضور پاپ نبود. استعمار برای توسعه خود نیازمند به قدرت مذهب در مستعمرات افریقایی و امریکایی اش بود. امروز مهمترین پایگاه پاپ  نه در اروپا که در امریکای لاتین است و پاپ فرانسیس خود آرژانتینی است. جذابیت او نیز به مرهون مواضع عدالت خواهانه و قرابتش به جریان روحانیون کاتولیک منتقد واتیکان یعنی «الهیات آزادی بخش» است. او از شخصیت های وابسته به یسوعیان یعنی جریان قدرتمند و فکری حاکم بر شبکه پشت صحنه قدرت واتیکان است. شبکه ای که بر گستره ای از ثروت موقوفات کلیسا تا مدارس ‌دینی مسیحی در جهان حاکمیت دارد.

نفوذ مرجعیت شیعه به گونه ای دیگر پدید آمده است. مرجعیت شیعه توانسته است بر اساس رابطه نزدیکش با مردم، قدرتمندترین نهاد دینی در جهان معاصر را شکل دهد. معمول آن است که رهبران مذهبی قدرت خود را مرهون پادشاهان و حاکمیت های ظالمانه اند اما مرجعیت شیعه همواره رهبری جبهه مظلومان را به عهده داشته است. قدرت مرجعیت شیعه نه ساخته زمین ها و ثروت های به ارث رسیده از حاکمیت های ظلم، که برآمده از علاقه مردم مظلوم شیعه به رهبران دینی خود است. از همین رو این قدرت معنوی، در دوران افول قدرت رهبران مذهبی در جهان، توانسته است در ابتدای قرن ۲۱ روز به روز گسترده تر شده و کارآمدی خود را بیشتر و بیشتر نشان دهد. کمتر ناظر بین المللی است که نقش مرجعیت در نابودی تروریسم مذهبی داعش را ندیده بگیرد. تروریسمی که بیش از شیعیان، مسیحیان و اهل سنت را قربانی ظلم خود کرده بود. در زمانی که پاپ به واسطه محدودیت هایش در جبهه قدرتهای جهانی نتوانسته بود هیچ دست کمکی به پیروان مظلوم عراقی اش برساند، این مرجعیت شیعه بود که توانست  مسیحیان مظلوم را نجات دهد.

از این رو این ملاقات را تنها در چارچوب یک گفتگو و دیدار ساده میان دو رهبر مذهبی نباید دید. این ملاقات یک اتفاق دیپلماتیک بود؛ آن هم در سنت دیپلماسی علمای حوزه در طول تاریخ. دیپلماسی ای که بهتر است نام آن را «دیپلماسی مذهبی» بگذاریم.

طبعا ملاقات به خودی خود، هیچ ارزش ذاتی ندارد. مهم دستاوردهای هر ملاقات است. معیار ارزیابی هر ملاقات، تنها نتایج آن ملاقات است. روابط دیپلماتیک، آداب و قواعد خاص خود را دارد. بازی دیپلماتیک قواعدی دارد که روی صحنه و پشت صحنه را اداره می کند. معنای روی صحنه این ملاقات ارسال «پیام صلح» بود. برای ارزیابی میزان بهره برداری هریک از طرفین از این ملاقات، باید دلالت آن را مورد توجه قرار داد. کلیسای مسیحی در زدودن خاطرات جنگ های صلیبی و استعماری از سابقه اش، توانسته موفقیت نسبی ای کسب کند و خود را پرچمدار صلح نشان دهد. این در حالی است که تصویر رسانه ای امروز از اسلام و لباس روحانیت شیعی، تداعی کننده تروریسم داعش است. بر اساس قواعد روی صحنه دیپلماتیک،‌ انعکاس رسانه ای این ملاقات در جهان، بیش از آنکه به نفع تطهیر بیشتر چهره کلیسای مسیحی باشد، چهره صلح طلب رهبران شیعه را مخابره می کند. لذا در سطح «روی صحنه» پیروز این ملاقات، مرجعیت شیعه بوده است و نه واتیکان.

از سوی دیگر این ملاقات همانند ملاقاتهای دیگر دیپلماتیک، دلالتهای پشت صحنه فراوانی دارد. رمزگشایی از این دلالتها نیز نیازمند تحلیل موقعیت این ملاقات بر اساس قواعد دیپلماتیک است.

رمزگشایی این ملاقات بر اساس پروژه عادی سازی رابطه عراق با اسرائیل، هیچ نشانه دیپلماتیکی ندارد. مواضع قاطع آیت الله سیستانی در این پرونده آب پاکی را روی دست همه بازیگران خارجی و داخلی ریخته است. از طرفی دیگر پاپ به عنوان حافظ منافع سنتی مسیحیان فلسطین چندان تمایلی به حاکمیت یهودی بر سرزمین های مقدس مسیحی ندارد، هرچند با آن کنار آمده است. طبعا حساب مسیحیان ایوانجلیکال به عنوان منتقدین کلیسای کاتولیک از حساب پاپ جداست. این دسته از حامیان اسرائیل، خود جزء منتقدین پاپ هستند. از این رو چنین تحلیل هایی تنها تأکید بر آدرسی غلط و برای کلید زدن اختلافات داخلی در میان جریان شیعیان است.

برای بررسی این دلالتها بهتر است این ملاقات را با عمده ملاقاتهای پاپ فرانسیس با همتای خود در جهان اهل سنت یعنی شیخ الازهر أحمد الطیب مقایسه کنیم. ملاقات ۲۰۱۷ او با شیخ الازهر در حاشیه «کنفرانس جهانی صلح» الازهر بود. این کنفرانس به دنبال عملیات تروریستی علیه قبطیان مسیحی مصر شکل گرفت. کنفرانسی که اساسا منافع السیسی را در مقابل مخالفانش تأمین می کرد، از سویی می توانست چهره صلح طلب الازهر را در مقایسه با رقبایش در جهان اسلام مورد تأکید قرار دهد و از سوی دیگر زمینه ساز گرفتن امتیازهای بیشتری توسط پاپ برای حمایت بیشتر از قبطیان مصر بود. از سویی دیگر زمینه سخن گفتن مستقیم پاپ فرانسیس با مصریان را آن هم در موقف مدعی خونهای ریخته شده مسیحی، فراهم می ساخت. ملاقات ۲۰۱۹ احمد الطیب با پاپ فرانسیس نیز نه در مصر که در امارات در حاشیه اعطای جایزه «برادری انسانی» توسط محمد بن راشد  به پاپ فرانسیس بود. این ملاقات نیز در رقابت محمد بن راشد (حاکم دبی) در مقابل محمد بن زاید (ولیعهد ابوظبی) معنا می شد. از سوی دیگر دادن امتیازی به امارات در دیپلماسی عمومی به عنوان چهره ای صلح دوست بود. این ملاقات نیز همانند ملاقات پیشین سود چندانی برای احمد الطیب و الازهر نداشت و البته برای پاپ می توانست جای پای محکمی در مناسبات دیپلماتیک غرب با پروژه های امارات در جهان اسلام بسازد.

نکته اساسی این است که در سفر پاپ به عراق، نه شیعیان کنفرانسی برای صلح در حوزه علمیه برپا کردند و نه جایزه ای به پاپ دادند بلکه شیعیان در عراق، منجیان مسیحیان مظلوم عراقی از تروریسم داعش بودند. از سوی دیگر این بار مرجعیت شیعه از بیت خود خارج نشده بلکه این پاپ است که خود را نیازمند به این ملاقات می بیند. مسئله پشت صحنه این ملاقات آن است که سرمایه اجتماعی مرجعیت شیعی پاپ را وادار به این چنین ملاقاتی می نماید. این سرمایه اجتماعی برآمده از رهبری موفق مبارزه مردم عراق در برابر تروریسم داعش و حفظ تمامیت ارضی عراق در برابر توطئه های جدائی طلبانه است. از این رو بر خلاف تصور عوامانه روی صحنه و جریان حاکم بر رسانه، خواص و منتقدین جریان جهانی، مرجعیت شیعی را در جایگاه منجیان مسیحیان در خاورمیانه می بینند.  قدرت پاپ فرانسیس نیز محصول شکست انحصار رسانه های حاکم و توسعه جریان های انتقادی در معادلات درونی جریان مسیحیت است. مخاطب اساسی پاپ در این ملاقات، جریان انتقادی درون مسیحیت کاتولیک است. او می خواهد نشان دهد که سیاست پاپ فرانسیس غیر از سیاست قدرتهای جهانی اشغالگر است. او برای عراق صلح را می خواهد و به ارزشهای مذهبی و رهبران دینی این کشور احترام می گذارد و برای نقش ویژه آن در حمایت از مسیحیان مظلوم ارزش قائل است. طبعا این ملاقات به تقویت پایگاه پاپ را در میان هوادارانش در امریکای لاتین و افریقا که منتقد سیاست های قدرتهای جهانی در خاورمیانه اند، می انجامد.این یک امتیاز ارزشمند برای پاپ در تثبیت مشروعیتش است. از قضا از سوی دیگر همین امر، خود امتیازی ارزشمند تر به نفع ماست. مسئله اساسی این است که محور این بازی پشت صحنه نه در دست پاپ که در دستان مرجعیت شیعه است. این ملاقات هر قدر که مبدئی برای نزدیکی بیشتر پاپ فرانسیس به جبهه مظلومان شده و به هر میزان که بتواند واتیکان را از محوریت جریان رسمی ایوانجلیست های امریکایی خارج کند، موفقیتی بزرگ برای مظلومین جهان است. پروژه واقعی صلح در خاورمیانه، نه به واسطه قدرت های اشغالگر که به همراهی حامیان مظلومین شکل می گیرد. بنا براین این ملاقات می تواند پاپ را یک قدم از جبهه روحانیت حامی قدرتهای ظالم به سمت جبهه روحانیت شیعه یعنی روحانیت حامی مظلومان نزدیک تر کند.

این ملاقات نشان داد، میراث تاریخ معاصر شیعه در آداب و راهبرد دیپلماتیک از دوران میرزای شیرازی تا آیت الله سیستانی نه تنها می تواند به عزت و احترام شیعیان در جهان بیفزاید بلکه می تواند با اثر گذاری بر صف بندی روحانیت ادیان دیگر بر معادلات جهانی نیز اثر گذار باشد. مرجعیت شیعه در آستانه ظهور در مقیاس رسالتی جهانی در برابر همه مظلومین عالم است.

منبع: شفقنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.