بررسی سیر تاریخی سنت فلسفی در کتاب «پدیدارشناسی»

اگرچه پدیدارشناسی علم جدیدی است و به تعبیر هوسرل «سرآغازی تازه در فلسفه است»، با این وجود و به اذعان خود هوسرل، متأثر از سنت‌های فلسفی پیش از او و به ویژه کانت است.

کتاب «پدیدارشناسی» اثر «اشتفان کاوفر» و «آنتونی چمرو»، با ترجمهٔ «ناصر مؤمنی» توسط انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری پگاه روزگار نو منتشر شده و در بازار کتاب در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

موضوع این کتاب ارائهٔ دریچه‌ای برای شناخت سنت فلسفی پدیدارشناسی در یک سیر تاریخی از قرن هجده و نوزده تا امروز است.

علم شناخت پدیده‌ها

«شناخت» یا «معرفت» نخستین کاری است که هر انسان از بدو تولد به آن اشتغال دارد و در عین حال ماهیت و سازوکار آن از پیچیده‌ترین مباحثی است که موضوع اندیشه‌ورزی فیلسوفان در قرون و اعصار مختلف بوده است.

«پدیدارشناسی» یک سنت یا جنبش فلسفی معاصر است که ساختار معرفت یا تجربه را بررسی می‌کند. به عبارتی «پدیدارشناسی» علمی است که چگونگی شناخت انسان از پدیدارها را تبیین می‌کند.

نخستین کسی که این اصطلاح را بدین معنا به کار برده است، ادموند هوسرل است. او در دههٔ ۱۸۹۰ شروع به استفاده از این اصطلاح کرده و در کتاب معروف خود یعنی «ایده‌های مربوط به یک پدیدارشناسی محض و فلسفهٔ پدیدارشناسانه» که به کتاب «ایده‌ها» معروف است و در ۱۹۱۳ نگاشته شده، روش و مفاهیم بنیادین پدیدارشناسی را توضیح می‌دهد، اما شناخت پدیدارشناسی تنها با مطالعهٔ آثار و احوال هوسرل ممکن نخواهد بود.

تاریخ‌مندی پدیدارشناسی

اگرچه پدیدارشناسی علم جدیدی است و به تعبیر هوسرل «سرآغازی تازه در فلسفه است»، با این وجود و به اذعان خود هوسرل، متأثر از سنت‌های فلسفی پیش از او و به ویژه پروژهٔ بزرگ فلسفهٔ ایدئالیستی امانوئل کانت است.

پس از هوسرل نیز اگرچه پیروان برجستهٔ او مانند هایدگر، سارتر، مرلوپونتی و دیگران به توسعهٔ روش فلسفی پدیدارشناسی اشتغال دارند، با این وجود به قدری در کار آن‌ها در مقایسه با هم و در مقایسه با آثار هوسرل اختلاف وجود دارد که برخی در این‌که پدیدارشناسی را یک سنت فلسفی و همهٔ این فیلسوفان را متعلق به آن سنت بدانیم تشکیک کرده‌اند.

بنابراین شناخت پدیدارشناسی بدون بررسی تاریخ آن ممکن نخواهد بود.

کتاب «پدیدارشناسی» نوشتهٔ اشتفان کاوفر و آنتونی چمرو، سعی دارد با نگاهی به این تاریخ، مقدمه‌ای بر شناخت پدیدارشناسی ارائه دهد.

این کتاب آنچه را که یک خواننده مشتاق باید در مورد پدیدارشناسی، تاریخ آن، مهم‌ترین مؤلفان و آثار آن‌ها، و تأثیر و نفوذ پدیدارشناسی بر شاخه‌های فلسفه معاصر، روان‌شناسی، و علوم شناختی بداند را شامل می‌شود.

در این کتاب تاریخ پدیدارشناسی از طریق آثار هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی و سارتر، و از طریق استدلال‌های آن‌ها علیه روان‌شناسی علمی، وبازپرسی انتقادی‌شان از روان‌شناسی گشتالت بررسی می‌شود و از پیشرفت‌های معاصر در روان‌شناسی بوم شناختی، انتقادهای رویکردهای شناختی به هوش مصنوعی و علوم شناختی بدن‌مند صحبت می‌شود.

فصول کتاب پدیدارشناسی

مؤلفان، کتاب را در نه فصل به ضمیمهٔ یک مقدمه نگاشته‌اند. اگر از مقدمه بگذریم که شامل بصیرت‌هایی کلی در مورد پدیدارشناسی است، مطالب اصلی کتاب با فلسفهٔ نقادی امانوئل کانت آغاز می‌شود.

نظریهٔ شناخت کانت، استنتاج استعلایی و تأثیر کانت بر پیشرفت فلسفه و روان‌شناسی نیز از موضوعات فصل اول به شمار می‌رود. در کنار بررسی کانت و آثارش، نویسندگان به سراغ ویلهلم وونت، پایه‌گذار روان‌شناسی تجربی نیز رفته‌اند.

خود وونت عمیقاً تحت تأثیر کانت قرار داشت، ولی علمی که پایه‌گذاری کرد تحولی شگرف در استفاده از علوم روان فیزیک برای مطالعهٔ تجربهٔ بیرونی ایجاد نمود.

دومین فصل به بررسی آثار پدیدارشناسانهٔ ادموند هوسرل تعلق دارد. پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، تأثیر پذیری او از کانت و برنتانو، تلاش او برای درهم‌آمیزی منطق و روان‌شناسی و ایده‌هایی از جمله حیث التفاتی، تحویل استعلایی، تحویل آیدتیک و نیز پدیدارشناسی آگاهی زمان‌مند، از مهم‌ترین مباحثی هستند که در این فصل مطرح می‌شوند.

فصل سوم کتاب پدیدارشناسی اگزیستانسیال هایدگر را تبیین می‌کند. هایدگر سرشناس‌ترین شاگرد و مدتی نیز همکار ادموند هوسرل بود.

او در عین تحسین هوسرل و حتی اهدای کتاب گرانسنگ خود یعنی هستی و زمان به وی، به نحوی بنیادین با پدیدارشناسی هوسرل مخالف بود و به دنبال اصلاح و طرح نوینی از پدیدارشناسی بود.

شرح پدیدارشناسی اگزیستانسیال و طرح مفاهیمی در فلسفهٔ هایدگر از جمله: در جهان بودن، با دیگران بودن، زمان‌مندی، پرتاب‌شدگی، گشودگی، یافتگی و … محتوای این فصل را تشکیل می‌دهد.

در فصل چهارم، مؤلفان به مثابه مقدمه‌ای بر پدیدارشناسی مرلوپونتی و گیبسون، به شرح روان‌شناسی گشتالت می‌پردازند.

همزمان با پروژهٔ پدیدارشناسی هوسرل، گروهی از روان‌شناسان در برلین مشغول توسعهٔ شاخه‌ای از روانشناسی بودند که بعدها روانشناسی گشتالت نام گرفت.

انتقاد روان‌شناسی گشتالت بر روان‌شناسی تجربی اتمیستی وونت و تأثیر این شاخه از روانشناسی بر فلسفه در قرن بیستم از موضوعات این فصل است.

فصل‌های پنجم تا هفتم به پدیدارشناسی موریس مرلوپونتی، ژان پل سارتر و جیمز گیبسون اختصاص دارد. اثر بی‌نظیر مرلوپونتی پدیدارشناسی ادراک نام دارد.

تز او در این کتاب این است که ادراک ذاتاً فرایندی بدنی است. اغلب کار مرلوپونتی را به عنوان ترکیبی از نظریات هوسرل و هایدگر تلقی می‌کنند. سارتر دیگر اندیشمندی است که تحت تأثیر هوسرل و هایدگر دست به ارائهٔ تزهایی در مورد پدیدارشناسی می‌زند.

کتاب او با نام وجود و عدم و با عنوان فرعی «رساله‌ای پدیدارشناسانه در باب وجودشناسی»، سهم مهمی در پیش‌برد پدیدارشناسی دارد.

گیبسون امروزه به واسطهٔ رویکرد محیطی به مطالعه ادراک، به ویژه ادراک بصری، شناخته می‌شود. او نیز همچون مرلوپونتی متأثر از فلسفه گشتالت بوده و رویکردی نزدیک به او دارد.

دو فصل پایانی نیز به انقلاب شناختی و پیدایش علوم شناختی و تأثیر آن بر پدیدارشناسی اختصاص دارد.

فصل هشتم اشاره‌ای به رفتارگرایی در روان‌شناسی و منسوخ شدن آن و جایگزینی آن با علوم شناختی و ایده‌های پیش‌رونده و مترقی هیوبرت دریفوس در این حوزه دارد.

فصل پایانی نیز با عنوان «علوم شناختی پدیدارشناسی» به طرح مسائل روز این شاخه جدید از علم می‌پردازد.

مسائلی از قبیل: مسئلهٔ چهارچوب، نظریهٔ نظام‌های دینامیکی، علوم شناختی هایدگری، فعلیت‌باوری و رویکرد حسی-حرکتی. آخرین بحث نویسندگان از آیندهٔ پدیدارشناسی علمی و ابراز اطمینان آن‌ها از روند رو به رشد این شاخه از علوم است.

کتاب «پدیدارشناسی» ترجمه‌ای از کتاب «Phenomenology: An Introduction» نوشتهٔ اشتفان کاوفر و آنتونی چمرو، با ترجمهٔ ناصر مؤمنی است که در ۳۴۸ صفحه توسط انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شده و با قیمت ۶۶ هزار تومان در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

نشر پگاه روزگار نو سال گذشته نیز کتاب دیگری در این زمینه با عنوان آشنایی با پدیدارشناسی (مجموعه مقالات) با ترجمه علی‌نجات غلامی را منتشر کرده بود.

منبع خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.