ابوریحان بیرونی و آنچه از عاشورا نوشته است

ابوریحان بیرونی درباره پیشینه عاشورا به این نکته مهم اشاره کرده است که این روز، یعنی دهمین روز از ماه محرم، تا پیش از آنچه در عاشورای سال ۶۱ قمری رخ داد و آن مصیبت بزرگ واقع شد، نزد مسلمانان روزی خجسته بوده است.

سیزدهم شهریور ماه، روز بزرگداشت یکی از مفاخر ایران‌زمین، ابوریحان بیرونی، است. همان حکیمِ ذوفنون و دانشمند بزرگی که در شاخه‌های گوناگون دانش، از نجوم، ریاضی و جغرافیا گرفته تا تاریخ، جواهرشناسی، گیاه‌شناسی، جامعه‌شناسی، مذهب‌شناسی و دین‌پژوهی استاد و سرآمد بود؛ همو که جویندهٔ دانش بودنش تا آن دم که در بستر مرگ افتاده بود، حکایتی است زبانزد.

استاد ابوریحان در حدود هفتاد و هشت سال در این سرای دنیا زیست؛ در سوم ذی‌الحجّه ۳۶۲ در خوارزم به دنیا آمد و در شب دوم ماه رجب سال ۴۴۰ در غزنه وفات کرد.

وی افزون بر زبان فارسی، به عربی، عبری، سریانی و سانسکریت و به‌احتمال یونانی، نیز مسلّط بود و بسیاری از منابع دسته‌اولِ کارهای تحقیقی خویش را به مددِ همین چندزبان‌دانی‌اش، از آثار دسته‌اول و اصیلِ زبان‌های یادشده یافته بود.

امسال که روز بزرگداشت استاد ابوریحان بیرونی با ایام عزای سالار شهیدان (ع) هم‌زمان شده است، بی‌مناسبت نیست که به آنچه این دانشمند ایرانی مسلمان درباره عاشورا نوشته است، بپردازیم.

آنچه در ادامه آمده، معرفی مختصری است از آثارِ متنوع استاد و به‌طور خاص آثار الباقیه‌اش و یادکرد عاشورا در این کتاب.

کتاب‌های پُرشمار و متنوّع ابوریحان

استاد نامدار زبان و ادبیات فارسی و محقق زبردست متون تاریخ، فرهنگ و عرفان ایران و اسلام، روان‌شاد استاد علّامه جلال‌الدین همایی در بخشی از مقدمه عالمانه و فاضلانه‌ای که برای کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجیم» ابوریحان نوشته، در اشاره به شمارِ کتاب‌های استاد ابوریحان نوشته است که «ابوریحان در سال ۴۲۷ هجری قمری که ۶۵ سال قمری و ۶۳ سال شمسی از عمر او می‌گذشت، فهرستی برای مؤلفات خود نوشته که مشتمل بر اسامی ۱۳۸ کتاب و رساله است.

از این عدّه، ۲۵ کتاب است؛ ۱۲ کتاب از ابونصر عراق و ۱۲ کتاب از ابوسهل مسیحی و یک کتاب از ابوعلی حسن بن علی جیلی که مخصوصاً برای ابوریحان و به نام او نوشته بودند؛ و باقی، ۱۱۳ کتاب در مواضیع مختلف ریاضی و فلسفی و تاریخی و ادبی و مذهبی و غیره که اکثرش در فنون ریاضی است، همه از تألیفات خود ابوریحان است.

لابد در باقی‌مانده عمرش که حدود سیزده سال می‌شد، کتاب‌های دیگر نیز تألیف کرده بود که در آن فهرست نیامده است و با این قیاس، شاید مؤلفات او به حدود صد و سی چهل کتاب بالغ شده باشد».

مرحوم استاد اکبر داناسرشت، محقق، ریاضی‌دان و مترجم برجسته هم‌روزگارمان که او نیز همچون استاد همایی سال‌هایی از عمر خویش را به تحقیق و بررسی درباره احوال و آثار ابوریحان بیرونی گذرانده بود، یکی از آثار بسیار مهمِ ابوریحان، یعنی «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» را ترجمه کرده است.

وی در مقدمه این کتاب، درباره تنوّع کتاب‌ها و رساله‌هایی که ابوریحان نوشته است، این‌گونه توضیح داده:

«ابوریحان فهرستی از نوشته‌های [محمد بن زکریای] رازی تهیه کرده که برای تشخیص کتب اصلی این پزشک و کتبِ منسوب به او از دیدگاه تاریخ طب بسیار ارزنده است و چون فهرست کتبِ او [یعنی ابوریحان] نیز مورد تقاضای دانشمندی قرار گرفته، از کارهای خود نیز فهرستی فراهم آورده که ما را به مصنّفات او راهنمایی می‌کند.

اگرچه از معاصر او، ابن‌سینا، نیز آثار بسیاری مانده، ولی پس از تدبّر در نوع آثار این دو دانشمندِ معاصر، به اینجا رسیدم که تنوّع کار در کتب ابوریحان بیشتر است و کمتر اتفاق افتاده که دو اثر او در یک موضوع باشد و حال آنکه کتب ابن‌سینا تقریباً حفظی است؛ «نجات»، خلاصه «اشارات و تنبیهات» و «اشارات» تیترهایی از «شفا» می‌باشد…».

استاد داناسرشت در همان مقدمه بدین نیز اشاره کرده است که براساس پژوهش‌های دامنه‌داری که از سال‌های جوانیِ خویش برای یافتنِ آثارِ برجای‌ماندهٔ ابوریحان داشته، به حدود بیست اثر که امروز از ابوریحان باقی است، دست یافته.

عنوان شماری از مهم‌ترین کتاب‌های موجود از ابوریحان بیرونی، از این قرار است:

۱. آثار الباقیه عن القرون الخالیه (از مهم‌ترین آثار استاد که در ادامه به‌اختصار معرفی شده است.)؛ ۲. تحقیق ماللهند (در آداب و رسوم و عادات اهل هندوستان که حاصل سفر ابوریحان بدان دیار است)؛ ۳. التفهیم لِاوائل صناعه التنجیم (کتابی است درباره مفاهیم مقدماتی نجوم که ابوریحان آن را به خواهش دختری به نام ریحانه بنت حسین نگاشته است.)؛ ۴. الجماهر فی معرفه الجواهر (اثری درباره سنگ‌ها و فلزهای قیمتی و وزن مخصوص آنها)؛ ۵. قانون مسعودی (دانش‌نامه‌ای است در علومِ نجوم و هیئت، جغرافیا و ریاضی)؛ ۶. الاستیعاب فی وجوه الممکنه فی صنعه الاصطرلاب (اثری است در نجوم و کارکرد و انواع اصطرلاب)؛ ۷. تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن (درباره تعیین مختصات جغرافیایی مناطق گوناگون به روش جغرافیای ریاضی (نجومی)؛ ۸؛ الصیدنه فی الطب (کتابی است جامع در گیاه‌شناسی و داروشناسی)؛ ۹. پاتانجلی (ترجمه‌ای است به عربی درباره عرفان و فلسفه هندی که استاد ابوریحان آن را از زبان هندی به دست داده است.)؛ ۱۰. راشیکات الهند (رساله‌ای است مختصر در حساب و تناسب)؛ و ۱۱. مقالید علم الهیئه (درباره مبحث مثلثات کروی).

با ملاحظه عنوان و موضوع همین چند اثرِ نام‌برده نیز به‌خوبی می‌توان تنوّع موضوعی کتاب‌های استاد ابوریحان بیرونی را دریافت.

«آثار الباقیه» چگونه کتابی است؟

استاد ابوریحان کتابِ «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» (یعنی آثارِ برجای‌مانده از سده‌های گذشته) را درحالی‌که ۲۹ سال داشته، در سال ۳۹۱ هجری به زبان عربی تألیف کرده است. البته همچنان‌که استاد همایی توضیح داده‌اند، «کتاب آثار الباقیه تا سال ۴۲۷ ه‍. ق. که بیرونی فهرست مؤلفات خود را نوشته است، هنوز کامل نشده بود؛ و گویا پاره‌ای از مطالبِ آن را خود او بعد از سال ۳۹۱ ه‍. ق. بر آن افزوده است».

به هر روی، هرکه بخشی یا تمامِ این کتاب را خوانده باشد، نیک گواهی خواهد داد به نبوغِ نویسنده آن و بی‌تردید زبان به تحسینِ ابوریحان خواهد گشود که اطلاعاتی گاه نادر را در اختیار نسل‌های بعد از خود، درباره اقوام و ملل گوناگون نهاده است.

ابوریحان کتاب خویش را که به امیرِ زیاری ناحیه گرگان، شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر، تقدیم کرده، درباره دانش گاه‌شناسیِ مللِ گوناگون نوشته است. وی در این اثر شرح و یادکرد روزها و ماه‌ها و مناسبت‌های سور و سوگِ اقوام و ادیان مختلف را نگاشته است.

آثار الباقیه یک مقدّمه و بیست و یک فصل دارد. ابوریحان در مقدمه کتاب از سبب تألیف اثر و شیوه خویش در پدیدآوردنِ آن نوشته است.

او انگیزه خویش را از تألیف این اثر، درخواست یکی از ادبا از وی در شرح تواریخ ملل مختلف و اختلافات آنها بیان کرده است و در توضیح شیوه خویش، یادآور شده است که «این کار را از راه استدلال به معقولات و قیاس معقول به محسوس نمی‌توان دانست و منتها راه موجود این است که از اهل کتب و ملل و اصحاب آرا و نِحَل که این‌گونه تواریخ مورد استناد آنها است، تقلید و پیروی کنیم و آنچه آنان برای خود مبنا قرار داده‌اند، ما نیز چنین کنیم؛ و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زیان‌آوری که بدان معتاد شده، ازقبیل تعصب و غلبه و پیروی از هوا و ریاست‌طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم است و مانع دیدار حق و حقیقت، پاک ساختیم، باید آرا و گفته‌های ایشان را در اثبات این مقصود به یکدیگر بسنجیم.

این روش بهترین راهی است که ما را به حقیقت مقصود می‌رساند و نیرومندترین یاری است که شبهه و تردید را از ما دور می‌سازد».

پرداختن به تعریف شب و روز و ماه و سال و مللی که در تقویمِ خود دارای ماه‌های شمسی و قمری هستند و اشاره به مبدأ تاریخ نزد ملت‌ها و ادیان گوناگون، موضوع فصل‌های آغازین آثار الباقیه است.

از دیگر فصل‌های این کتاب، می‌توان به یادکردن از نام‌ها و تاریخ سلطنتِ پادشاهان ملل گوناگون اشاره کرد؛ همچون ملوکِ بین‌النهرین، فراعنه مصر، شاهان یونان و روم و قسطنطنیه (روم شرقی)، پادشاهان ایران، ملوک حِمیَری یمن و ملوک حیره و نیز تاریخ پیغامبر اکرم (ص) و خلفای چهارگانه و حکمرانان بنی‌امیه و بنی‌عباس.

نکته جالب اینکه استاد ابوریحان پس از اشاره به وانهادن امام حسن مجتبی (ع) خلافت را به معاویه، نوشته است که «سپس خلافت به حکومت و امارت، بلکه فرعونیت تبدیل یافت».

دیگر فصل‌های کتاب نیز به شرح روزها و سال‌ها و ماه‌ها و اعیاد تواریخِ پارسیان، یهود، سُغدیان، اهل خوارزم، رومیان، نصارای مَلکایی، نصارای نسطوری، ترسایان، مجوسِ اقدمین یا آنان که پیش از زرتشت بوده‌اند، صابئین، اعراب جاهلی و مسلمانان پرداخته است. در لابه‌لای این فصل‌ها نیز استاد فصل‌هایی را درباره موضوع‌هایی تاریخی آورده است.

به‌مَثَل در فصل چهارم از «ذوالقرنین» و حقیقت او گفته و در فصل هشتم، از «متنبئین» یا آنان که به دروغ ادعای پیامبری کرده بوده‌اند، حکایت کرده است. فصل پایانی کتاب نیز درباره منازل ماه و طلوع و غروب آن است.

کتاب آثار الباقیه را ادوارد زاخائو، محقق آلمانی، در ۱۸۷۸ میلادی در لایپزیک تصحیح و منتشر کرده است. این اثر به فارسی نیز ترجمه شده و در دسترس علاقه‌مند قرار گرفته است.

مرحوم استاد اکبر داناسرشت آثار الباقیه را به فارسی برگردانده است. در ۱۳۸۰ خورشیدی نیز استاد پرویز اذکایی (سپیتمان) طبعی تازه از آن را به زبان عربی منتشر کرده است.

آنچه ابوریحان از عاشورا نوشته است

استاد ابوریحان در فصل بیستم از «آثار الباقیه»، آن‌گاه که می‌خواهد از ماه‌های قمری نزد مسلمانان بنویسد، هنگام پرداختن به ماهِ محرم، از روز عاشورا نیز نوشته است.

وی درباره پیشینه عاشورا به این نکته مهم اشاره کرده است که این روز، یعنی دهمین روز از ماه محرم، تا پیش از آنچه در عاشورای سال ۶۱ هجری رخ داد و آن مصیبت بزرگ واقع شد، نزد مسلمانان روزی خجسته بوده است.

عاشورا در تاریخ جاهلیّت عرب از روزهای عید رسمی و ملّی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه می‌گرفتند، روز جشن ملّی، مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزز لباس‌های فاخر می‌پوشیدند و چراغانی و خضاب می‌کردند.

در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه و عید آن روز نسخ شد. گفته‌اند: علت نامگذاری روز دهم محرّم به عاشورا آن است، که ۱۰ تن از پیامبران به ۱۰ کرامت در این روز مورد تکریم الهی قرار گرفته‌اند.

استاد ضمن نقل روایتی از پیغامبر اکرم (ص) درباره این روز، چنین نوشته است:

«ملّت اسلام همواره این روز را معظم می‌دانستند تا آنکه قتل حسین بن علی بن ابی‌طالب، علیهم‌السلام، در این روز اتفاق افتاد و او و یارانش را از راهِ بستنِ آب بر آنان، گذراندن از دَمِ شمشیر، آتش در خیامِ حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد که در هیچ امتی با اشرارِ خَلق چنین نکرده‌اند، از میان بردند؛ و از این تاریخ مسلمانان عاشورا را شوم دانستند.

ولی بنی‌امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانی‌ها و ولیمه‌ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود؛ حتی اینکه پس از انقراض ایشان باز هم این رسم باقی ماند، ولی شیعیان از راه تأسّف و سوگواری به قتل سیّدالشهدا [علیه‌السلام] در مدینه السلامِ بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحه‌سرایی می‌کنند و تربت مسعود حسین [علیه‌السلام] را در کربلا در این روز زیارت می‌نمایند».

گزارشی که ابوریحان از شادمانی هر ساله بنی‌امیه، علیهم اللعنه و العذاب، در روز عاشورا داده است، به‌تمامی برابری می‌کند با این فراز از زیارت عاشورا: «اللّهُمَّ إِنَّ هذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّهَ وَابْنُ آکِلَهِ الْأَکْبادِ، اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَی لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیُّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ. اللّهُمَّ الْعَنْ أَباسُفْیانَ وَمُعَاوِیَهَ وَیَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَهَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ أَبَدَ الْآبِدِینَ، وَهذَا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ:

خدایا این روز، روزی است که به آن تبرّک جستند بنی‌امیه و فرزند جگرخوار، آن لعنت‌شده فرزند لعنت‌شده بر زبان تو و زبان پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در هر کجا و هر موقفی که پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در آن ایستاد.

خدایا لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه را که از جانب تو بر آنان لعنت باد به جاودانگی جاودان‌ها؛ و امروز، روزی است که خوشحال شدند به این روز خاندان زیاد و خاندان مروان، به خاطر کشتن حضرت امام حسین (درود خدا بر او)».

ابوریحان سپس آورده است که «چون خبر کشته شدن حسین [علیه‌السلام] را به مدینه آوردند، دختر عقیل بن ابی‌طالب از خانه بیرون آمده، این اشعار را برخواند:

ماذا تقولون اِن قال النّبی لکم /// ماذا فعلتم و انتم آخر الامم

بِعترتی و بِأهلی بعد مفتقدی /// نصف اساری و نصف ضرجوا بِدَم

ماکان هذا جزائی إذ نصحت لکم /// إن تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی».

معنی بیت‌ها از این قرار است: اگر پیغامبر (ص) از شما بپرسد که این چه بود که پس از من با اهل بیت من کردید، با آنکه شما امت آخرین هستید، چه دارید که بگویید؟

نیمی را اسیر کردید و نیمی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نیست، با اینکه خیرخواه شما بود، نسبت به خاندانم این‌گونه به من جفا کنید.

صاحب آثار الباقیه همچنین آورده است که در روز اول ماه صفر «سر حسین (ع) را به شهر شام وارد کردند و یزید آن سر را پیش روی خود گذاشت و با چوبی که در دست داشت، به لب‌های حسین (ع) می‌زد… . و در روز بیستمِ آن، سر حسین، علیه‌السلام، را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند و زیارت اربعین راجع به این روز است؛ و بدین سبب این زیارت را اربعین گویند که چهل نفر از اهل بیتِ او پس از مراجعت از شام، قبرش را زیارت کردند».

منبع خبرگزاری ایرنا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.