این موج که برخاست…؛ نگاهی به تحولات جهان اسلام

امروز بر بلندای این موج خروشان اسلامی که نهاد ناآرام جهان را به لرزه انداخته کسی جز امام خمینی فرمان نمی‌راند. او متهم اصلی و ردیف اول از نظر تحلیلگران ناخشنود از این اوضاع است. امام خمینی آمد و با استراتژی دقیق و برنامه‌ریزی شده‌ای، نظم پوشالی و دیکته شده به جهان اسلام را به هم ریخت و رفت.

 

اخوان‌المسلمین هشتاد و چند سال در دنیا تلاش کردند و صدها بار به زندان رفتند تا توانستند یک سال حکومت کنند. راشد الغنوشی می‌گفت که بی هیچ تردیدی «انتم الاول» و امام خمینی آغازگر نهضت‌های اسلامی است.

جهان اسلام؛ آنچه دارد و آنچه هست

پتانسیل جهان اسلام با هیچ پتانسیل دیگر در جهان امروز قابل مقایسه نیست. چون پتانسیل جهان اسلام عبارت است از:

اول شرقی بودن مسلمانان؛ شرقی بودن در مقابل غربی بودن. شرقی‌ها یک صدمی که غربی‌ها برای جان و مالشان ارزش قائل هستند،‌ در برابر هدفشان برای جان و مالشان قائل نیستند. با ملاحظه می‌گویم شرقی و نمی‌گویم مسلمان، یعنی حتی هندوها هم در مقابل عقیده‌هایشان برای جانشان ارزشی قائل نیستند. هندوها اگر به بت‌هایشان اهانت شود،‌ به قصد کشته شدن می‌روند دفاع کنند. مسلمان‌ها اکثر ‌شرقی و افریقایی هستند. غربی‌ها این‌طور نیستند و برای هدف‌شان تره هم خُرد نمی‌کنند؛

دوم، مسلمانان فرهنگ غنی و شهادت‌طلبانه دارند. هم شرقی‌ها و هم مسلمان‌ها این ویژگی را دارند؛

سوم. آگاهی‌های دینی در مسلمان‌ها بالاست؛

چهارم اسلام دین اعتقاد و عمل است نه فقط صرف اعتقاد؛ «الذین آمنوا و عملوا الصالحات.»

امام خمینی این پتانسیل نهان در جهان اسلام را فهمید و کوشید این جهان را بیدار کند و در مقابل هم جهان غرب از این پتانسیل آگاه شد. از این رو، اینک اسلام تمام قد در برابر کفر به تمام قد ایستاده است.

راهی که باید رفت و راز این همه آشفته حالی

او این همه کار را در چند سال انجام داد؟ پیام امام خمینی در کشور پانزده سال طول کشید تا به آحاد مردم برسد، آن‌وقت در کشورهای اسلامی سی سال زیاد است؟ نخبگان جهان اسلام فهمیده‌اند، ولی عموم مردم جهان اسلام نه. نخبگانی از همان ابتدا همراه امام بودند ولی نخبگان با عموم مردم خیلی فرق دارند. راشد الغنوشی و مودودی از پاکستان فهمیدند و درک و حمایت کردند ولی تا پیام به آن‌جا برسد طول کشید. اکنون دستگاه‌های جاسوسی امریکا و انگلیس و اسرائیل شبانه‌روز تلاش می‌کنند ما شکل نگیریم. پنج جمهوری اسلامی در جهان برای غرب قابل تحمل نیست. جنگ با طالبان، بهانه سرکوب افغان‌هاست. خود عراق مگر قابل تحمل است؟

تفکرات امام خمینی تأثیراتش را در جهان اسلام گذاشته و به تعبیر راشد الغنوشی و بزرگان مصر، جهان اسلامی بیدار شده است و غرب دنبال چاره‌اندیشی است. امروز امریکا با همه وجود در پی خلاصی از این ماجراست. حتی اردوغان هم برای آنها قابل تحمل نیست. امریکا در فکر خلاص از دست بشار اسد و ایران و نوری مالکی و راشد الغنوشی و اخوان المسلمین است.

به عقیده من، بیشتر اختلافات در میان رهبران انقلابی جهان اسلام تاکتیکی است. حتی خود قرضاوی را هم نمی‌توان دشمن دانست. در این منظومه انقلابی، اردوغان و غنوشی و حتی برخی سلفی‌ها هم حضور دارند. امریکا همه را به یک چشم نگاه می‌کند. امریکا همه ما را نمی‌خواهد. یعنی اصلاً‌ کس دیگری در مقابل امریکا نیست. چین و هند هم درست است که بیدار شده‌اند ولی طول می‌کشد. مسلمان‌ها نفت و ثروت هم دارند. مسلمانان اوپک بیشتر از غیر مسلمان‌ها هستند.

درگیری‌های جهان عرب و جهان اسلام همه تصنعی و وارداتی است. جریان سیسی و مرسی قطعاً‌ از قاهره نبوده است. همه می‌دانند آدم دست‌آموز که سفیر عربستان در آمریکا بوده و الان مسئول اطلاعات عربستان است، پشت صحنه مصر است. ایران باید از جریان اخوان دفاع کند، نه دفاع از شخصی خاص. جریان اخوان برای ما حیاتی است و ما اخوان را دوست داریم. حرف‌های حسن البنا را بخوانید. سال‌های سال افتخار می‌کردیم به حسن البنا و تفکراتش. قاضی حسین احمد در پاکستان اخوانی بود. احمدشاه مسعود و ربانی در افغانستان هم اخوانی بودند. در ترکیه همه اخوانی هستند. بعضی سر موضع ماندند و درگذشتند مثل مرحوم ربانی که آقا برایش پیام دادند و هیئت فرستادند. نه او از ما برید نه ما از او بریدیم. قاضی حسین احمد در پاکستان، از رهبران جماعت اسلامی، مرحوم نجم‌الدین اربکان رهبر اسلام‌گرایان ترکیه، از آغاز تا زمان فوتش و هنیه در فلسطین، اخوانی‌هایی بوده‌اند که دل به ما داشته‌ و دارند.

برخی فکر می‌کردند محمد مرسی به نشان آن آمدورفت کوتاهش به ایران، بدون آنکه به دیدار مقام معظم رهبری برود، در مقابل ایران موضع گرفته بوده، در حالی که وی اصلاً‌ موضع نگرفت. در مورد دیدار با رهبری هم بعدها مسئول دفترش را فرستاد و عذرخواهی کرد و گفت در فرصت دیگری می‌آییم. همان رئیس دفتر وی در سالگرد انقلاب اسلامی سخنانی بسیار شگرف و زیبا گفت. از این‌رو، آنان که به این نتیجه رسیده‌اند که به قدرت رسیدن افراد سکولار در کشورهای اسلامی به نفع ماست ساده‌لوحانه تحلیل می‌کنند.

با این همه نباید از یاد برد که ما به دلیل جنگ تحمیلی هشت سال عقب ماندیم. غربی‌ها جهان عرب را از ما ترساندند و آنها هم ترسیدند. اگر سران جهان عرب با ما همکاری می کردند خیلی پیش بودیم. در حالی که می‌خواستند ما را از سازمان کنفرانس اسلامی اخراج کنند، دولت سازندگی هشت سال زحمت کشید تا سال 76 در دوران خاتمی توانستیم برای اولین بار سازمان کنفرانس اسلامی را در ایران برگزار کنیم.

امام خمینی و حسن البنا؛ راه و سیره‌ای که از نو باید شناخت

حال ایران باید چه کند؟ نخست باید مشکل را با حفظ عزت با غرب حل کند. اگر مشکل با غرب حل شود،‌ مشکل با جهان اسلام هم حل می‌شود. غرب می‌خواهد ما را درون خانه محاصره کند و همسایه‌ها را با ما دشمن کند که البته تا حدودی هم موفق بوده است.

دیگر آنکه باید بپذیریم ما خودمان هم کم تقصیر نداشته‌ایم. باید دوباره از ریزه‌کاری‌ترین کارهای امام که از آن فاصله گرفتیم شروع کنیم، همان‌گونه که اخوانی‌ها باید به حسن البنا برگردند ما هم باید به امام برگردیم. چرا امام این‌قدر برای ائمه مراسم نمی‌گرفت؟ چرا امام این‌قدر مناسکی و ظاهرگرا نبود؟ چرا امام همیشه هدف را بالا می‌گرفت. بالاتر از تشیع و اسلام. امام همیشه می‌گفت انبیا آمدند و … امام روح هدایت و تربیت انسان را از نظر انبیا مطرح کرد. بعد سیره امام فراموش شد. رهبری پاسدار سیره امام بود، ولی آن قومی که استکان فرزند امام را آب می‌کشیدند و با فلسفه و عرفان مخالف بودند، دوباره سر برآورده‌اند. درست مانند کینه‌توزی‌های بعد از رحلت پیامبر به امیرمؤمنان، در زمان مقام معظم رهبری هم کسانی سربرآورده‌اند که در زمان امام جرئت سربرآوردن نداشتند. الان کسانی سربرآورده‌اند که اعتقاد به اسلام نسکی دارند. کسانی که روح اسلامی  و اسلام معرفتی را برنمی‌تابند و یک اسلام قشری منجمد در آستین دارند. این اسلام دارد آبروی ما را می‌برد و خود رهبری از معترضان به این تفکر هستند. چرا این همه دهه‌های باقریه و صادقیه و کاظمیه و غیره می‌شود؟ رهبری حتی چند بار گفته‌اند چرا به شادی‌ها توجه نمی‌کنید؟ بعضی از انقلابی‌های ما در دوران امام، مخالف ولایت مطلقه فقیه بودند ولی جرأت نداشتند بگویند. البته امام هم زیرکانه همه مخالفان خود را به کار گرفته بود؛ سنجابی مخالف تفکر امام بود ولی امام او را وزیر خارجه گذاشت. ای کاش مرسی یک صدم عقل امام را داشت و همه را به کار می‌گرفت. او در کشوری تکثرگرا، دولت حزبی منجمد تشکیل داد. معلوم است به انفجار می‌رسد! چه اشکالی داشت عمرو موسی وزیر امور خارجه مرسی می‌شد؟ امام در اول انقلاب همه اقلیت‌های جبهه ملی و نهضت آزادی مثل بازرگان و فروهر را سِمَت داد.

باری، ما باید به دوران امام برگردیم، همان‌گونه که اخوانی‌ها باید به حسن البنا برگردند و همان‌گونه که در مورد خود اسلام باید به سلف برگردیم، باید اسلام را از پیراستنی‌هایی که از آنها منزه است زدود. بعد از امام علی‌رغم اینکه آقا خواستند سیره امام حفظ شود اوضاع عوض شد. مثل صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر اسلام. کسانی که در دوران پیامبر جرأت نمی‌کردند در دوران حضرت علی(ع) سر برآوردند. در هر صورت، باید غیرتشریفاتی تابع ولی فقیه بود، نه شعاری و قشری. چرا فریادهای پیاپی رهبری در مورد حفظ وحدت از سوی همگان بی جواب می‌ماند؟

 

امروز بر بلندای این موج خروشان اسلامی که نهاد ناآرام جهان را به لرزه انداخته کسی جز امام خمینی فرمان نمی‌راند. او متهم اصلی و ردیف اول از نظر تحلیلگران ناخشنود از این اوضاع است. امام خمینی آمد و با استراتژی دقیق و برنامه‌ریزی شده‌ای، نظم پوشالی و دیکته شده به جهان اسلام را به هم ریخت و رفت.سیدابوالحسن نواب

مطالب مرتبط
منتشرشده: 3
  1. موسوی

    واقعا این اختلافها تاکتیکی است؟

  2. مصطفی یزدانی

    کنار هم گذاشتن این آقایان باور کردنی نیست، یعنی اینها همه باهستند؟

  3. مسیح مقدسی

    چقدر اقای نواب شادند توی این تصویر؟

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.