بازخوانی اندیشه محمد الطالبی

سینا ساداتی

محمد الطالبی نواندیش تونسی است. به دین در دنیای جدید می‌اندیشد. معتقد است که بسیاری از احکامی که به نام دین استنباط شده، قرابتی با دنیای امروز ندارد. وی تأملات خود را انسان محور می‌داند و می‌گوید که بدون تعلق خاطر به مذهب و یا سرزمین خاصی سخن می‌گوید. اما آنچه محور توجه اوست، دین اسلام است. در این خصوص معتقد است که پیام اسلام تفاوتی اساسی با دیگر ادیان دارد. چرا که همه پیامبران پیشین در سطح مجموعه بشری معینی قرار می‌گیرند و خطابشان با گروه مشخصی از انسانهاست. به عنوان نمونه موسی (ع) و عیسی (ع) به سوی بنی اسرائیل فرستاده شدند. درباره عیسی، انجیل‌ها هم تصریح دارند که وی برای بنی اسرائیل مبعوث شده بود. اما وقتی که به سر وقت قرآن می‌رویم در می‌یابیم که این کتاب برای دوره جدید نیز سخن دارد. خطاب خداوند تنها متوجه قریش نبوده، بلکه همه انسانها را در نظر داشته است. در غالب موارد تعبیر “یا ایها الناس…” و یا “یا ایها الانسان…” به کار رفته است. و این نشان می‌دهد که خطاب قرآن به انسانها است و نه یک قوم و ملت خاص.

وی معتقد است که اسلام، ما را از خطابی محدود بیرون آورده و به حوزه خطاب به انسان از آن حیث که انسان است وارد نموده است. از همین روست که الطالبی می‌گوید من خود را نیازمند فهم انسان و گزینه‌های مختلفی که او پیش رو دارد می‌دانم. وی عنوان می‌کند که تاریخ در فهم انسان به من کمک می‌کند. و مراد از تاریخ هم صرفاً تاریخ اسلام نیست. بلکه صفحات تاریخ بشری من را به فهم بهتر “حال” کمک می‌کند. تاریخ گذشته این امکان را به من می‌دهد تا خود را در سطح عصر جدید قرار دهم. و این از ثمرات گفتمان قرآنی است که مرا به درک بشر دعوت می‌کند. او در تعبیری عنوان می‌کند که وقتی نصوص مقدس یا تاریخ تمدن و فرهنگ خود را می‌خوانم، هیچگاه فراموش نمی‌کنم که رسالت این تمدن فرهنگ و دین در سطح جهانی است.[1] با این رویکرد است که الطالبی به سمت فهم از دین می‌رود.

مواجهه با دین

1-طالبی با پشتوانه‌ای انسان محور به فهم از دین قدم گذاشته است. از همین روست که معتقد است دینداری باید همیشه پاسخی آزادانه به دعوتی آزادانه باشد. دعوتی که از جانب خداوند صادر می‌شود و پاسخی از جانب انسان داده می‌شود. بنابراین گفتمان دینی بیش از هر چیزی باید آزادانه باشد. از این روست که طالبی به نقد اجبار و تحمیل در دین می‌پردازد. می‌گوید که من نمی‌دانم فایده ایمان تحمیلی چیست؟ چنین چیزی با اساس ایمان منافات دارد. ایمان واقعی مقتضی این است که پاسخی آزادانه و داوطلبانه و خالی از هرگونه فشار، زور و تحمیل باشد. وی به این مساله تأکید دارد که خدا خود انسان را آزاد آفریده است. در چندین جای قرآن آمده که اگر خدا می‌خواست مردم را امتی یگانه می‌آفرید، اما خدا خواسته است تا مردم در قالب ملت‌ها، قبایل و مجموعه‌های فکری متعدد باشند. خدا از انسان خواسته تا ایمان را از راه باور و پذیرش آزادانه و از راه استعداد ذاتی خود به دست آورند.[2]

از اینجاست که وی به ایمان آزادانه تأکید می‌کند. با ذکر مثالی عنوان می‌کند کسی که تحت اجبار و تحمیل در صف نمازگزاران قرار می‌گیرد و ناچار نماز می‌خواند و یا اقدامی اجتماعی انجام می‌دهد، کارش چه فایده‌ای دارد؟ چه اثری را می‌توان از این گونه کار انتظار داشت؟ از نمازی که حضور قلب در آن نیست و معراج انسان نیست، چه فایده‌ای می‌توان برد؟[3]

2- طالبی معتقد است که آیات قرآنی می‌باید در بستر زمان و مکانی که وحی در آن نازل شده است مورد بررسی قرار گیرد. اگر آیات از زمینه و زمانه خود جدا و منفک شود و بدون آن در نظر آورده شود، سبب بد فهمی خواهد شد. بنابراین فهم صحیح قرآن در بستر تاریخی، علاه بر اینکه ما را قادر می‌سازد که کلام خدا را با همان معنای اولیه‌اش تفسیر کنیم، از کلیت بخشیدن به موضوعات خاص تاریخی نیز جلوگیری می‌کند.[4]

از همین روست که طالبی رجوع به قرآن را اصل می‌داند و تمسک صِرف به روایات را مورد انتقاد قرار می‌دهد. وی معتقد است که قوانین معتبر اسلامی فقط قوانین موجود در قرآن کریم است. به باور وی، ورود برخی از قوانین که قرابتی با دنیای امروز ندارد، برگفته از روایات است و رد پایی در قرآن ندارد. به عنوان نمونه حکم مجازات مرتد و یا سنگسار، در قرآن وجود ندارد و به صِرف بسنده کردن در روایات است که این احکام استنباط شده است.

3-الطابی با این رویکرد معتقد است که فهم ناصحیح از قوانین اسلامی یکی از اسباب عقب ماندگی جوامع اسلامی است. وی در این زمینه به برخی فقها نیز نقد می‌کند که فهم سنتی خود از دین را ملاک قرار می‌دهند و بعضاً آن را برای حجیت بخشی حکومتها نیز به کار می‌برند. در حالی که حکومت‌ها وحی منزل نیستند.[5] وی همچنین معتقد است که قرآن خطاب به هر یک از انسانها نازل شده و خداوند تأکید دارد که قرآن به زبانی روشن و گویا فرستاده شده و چنین نیست که فقط فقها توان درک آن را داشته باشند. وی در تعبیری صراحتاً عنوان می‌کند که نیازی به تفاسیر فقها نیست، قرآن مستقیماً مردم را مخاطب قرار داده و کلام خداوند از سخنان فقها بلیغ‌تر است.[6]

4-طالبی معتقد است که برخی از مفاهیم بنیادین در تفکر انسان وجود دارد. این مفاهیم اخلاقی را می‌باید عملی کرد. اما شیوه‌های عمل به آن همیشه یکسان نیست. به عنوان نمونه، مفهوم عدالت همیشه مورد توجه و تأکید اسلام بوده است. اما روش رسیدن به این عدالت و همچنین مصادیق عدالت همیشه یکسان نیست. به تعبیر وی: “مفهوم عدالت یک ارزش معنوی با نمود خارجی است که از هر توجهی به شکل، منشاء محیطی که ممکن است عدالت از طریق آن بر مردم عرضه شود، منفک است”.[7] بر همین مبنا، وی به مواجهه آموزه‌های دینی با دستاوردهای جدید بشر می‌رود.

در این زمینه، موضوع موکراسی و شورا را مثال می زند. معتقد است که شورا که در اسلام از آن یاد شده، نمایانگر یک ارزش اخلاقی است؛ هرچند که ممکن است امروزه به عللی کاربرد خوبی هم داشته باشد اما نمی‌توان آن را با دموکراسی مقایسه کرد. این یک مقایسه کاذب است. به تعبیر او: “تحت هیچ شرایطی نمی‌توان شورا را عین دموکراسی قلمداد کرد”.[8] وی در توضیح این مساله معتقد است که: “دموکراسی حکومت اکثریت است، در حالی که در تحلیل شورا نشانی از اکثریت نیست، بلکه آن چه مطرح است مساله مشورت است”.[9] در تعبیری دیگر عنوان می‌کند که برگه‌های رأی و صندوق‌های انتخاباتی و رأی گیری و … در تاریخ تمدن اسلامی وجود نداشته است. اما آیا می‌توان تصور کرد که زندگی امروز رونوشتی مطابق اصلی باشد که هزار و پانصد سال از آن گذشته است؟ چنین چیزی محال است.[10]

5-با رویکردی که الطالبی برگزیده است، وی توجه به برخی ظواهر دینی را نیز مورد پرسش قرار می‌دهد. به عنوان نمونه، در خصوص زبان عربی در اسلام معتقد است که نباید تعالیم اسلامی را به زبان عربی محدود کرد. وی می‌گوید اگر زبان عربی را بر آداب و مناسک دینی تحمیل کنیم، مسلمانانِ غیرِ عرب زبانی که امکان آموزش این زبان را ندارند نمی‌توانند از طریق نماز با خداوند ارتباط برقرار کنند و از برکات سازنده نماز بهره ببرند. حتی شاید نتوانند از عهدی ی ادای آن برآیند. از همین رو الطالبی معتقد است که غیر عرب زبانان هم می‌توانند نماز یا قرآن را به زبان مادری خود بخوانند. مبنای او در این ادعا این است که رسول خدا گفته است اسلام دین آسانی است که ضمیر انسانها را با خداوند مرتبط می‌کند.[11]

این رویکرد الطالبی نمی‌تواند صحیح باشد. تعابیر قرآنی را تغییر دادن و به زبان دیگری ترجمه کردن، چندان مقبول نیست. اگر چه ترجمه قرآن و فهم آن از ضروریات است اما در هنگامه نماز از آن ترجمه‌ها استفاده کردن نمی‌تواند مقبول باشد. در نظر بیاورید بسیاری از تعابیری که در قالب زبان دیگر و ترجمه، فحوا و ثمره خود را از دست می‌دهد. به عنوان نمونه نام “حَسَن” را در نظر بگیرید. این نام می‌تواند در فارسی به “زیبا” ترجمه شود. اما اگر فردی به نام “حَسَن” را “زیبا ” خطاب قرار دهیم، می‌تواند مقبول باشد؟ همین مثالِ خُرد را در قیاس با تعابیر قرآنی در نظر بگیرید. وقتی که تعابیر قرآنی هرکدام بار معنایی مشخصی دارد، نمی‌توان تعابیری را جایگزین کرد و به ترجمه‌ای از آن بسنده کرد. اگر چه فهم و ترجمه آن تعابیر امری مقبول است اما به کار بردن آن در نماز، چندان روا نیست.

مواجهه با غرب

محمد الطالبی در مواجهه با غرب معتقد است که غربیها شرق شناسی را بنا کرده و بعضاً تمدن ما را بدنام کردند. اما در مقابل رویکرد آنها، ما بدترین موضع را اتخاذ کرده‌ایم. تصور کرده‌ایم که آسان‌ترین راه، همان بهترین راه است. در حالی که اینگونه نیست. راه آسان این است که بگوییم همه دستاوردهای غرب فساد و تباهی است. خدا ما را از شر آنان نگه دارد. خدا آنان را لعنت کند. ما همه نوع نفرین و فحش نثارشان می‌کنیم ولی آنان به اندازه سر سوزنی از این بد دهنی‌های ما متأثر نمی‌شوند. بلکه به راه خود ادامه می‌دهند.

الطالبی اما معتقد است که بهترین کار این است که ما هم در برابر آنها که شرق شناسی دارند، غرب شناسی را پرورش دهیم. یعنی گروهی عالم مسلمان داشته باشیم که تمدن غرب و مقوّمات آن را به خوبی درک و فهم کرده باشند. آن زمان ما هم از عدسی‌های چشم خود به تمدن غرب بنگریم و آن را درک کنیم و مورد خوانش قرار دهیم.

وی گلایه می‌کند که ما چند نفر داریم که زبان سانسکریت را بدانند تا ادیان آسیایی و هندی را عمیقاً بفهمند؟ چند نفر داریم که زبانهای عربی و لاتین را بدانند و انجیل‌ها را از دید خود ما و از روی متون اصلی آن- نه ترجمه‌های انگلیسی و فرانسوی – مطالعه کنند؟ کتاب‌هایی که غربی‌ها درباره قرآن نوشته‌اند، تقریباً از شمار بیرون است. اما من حتی یک مسلمان را هم نمی‌شناسم که درباره کتاب‌های آسمانی و غیر آسمانی، اثری علمی و با معرفت کامل عرضه کرده باشد. این نقصی جدی و آشکار است. وی در تعبیری عنوان می‌کند که قرآن از ما می‌خواهد انسانهایی با اخلاص باشیم که بدی را به نیکی پاسخ می‌گوید و با دیگران، رابطه محبت، فهم و گواهی برقرار می‌کند و در پایان نوشته‌های خود “لعنهم الله” نمی‌نویسد.

منطق گفت‌وگو

محمد الطالبی از جمله متفکرانی است که بحث از گفتگوی بین ادیان را مطرح کرده است. او می‌گوید که عملیاتهای تروریستی که توسط افراطیون مسلمان انجام می‌شود، میراث تمدن اسلامی را به خطر انداخته و تصویری ناصحیح از آن به جهان ارائه داده است. از این رو امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگو هستیم تا تصویری صحیح از اسلام را معرفی کنیم.[12]

وی با توجه دادن به منطق گفتگو که مورد تأکید قرآن است، به این مهم توجه داده است که قرآن مکرراً از گفتگو سخن به میان آورده و تقریباً صفحه‌ای از قرآن نیست که در آن از گفتگو سخن به میان نیامده باشد. این امر خود نشان از این دارد که قرآن در ذات خود گفتگو با انسان است. وی بر این نکته انگشت می‌گذارد که در اسلام وقتی که از وحدت امت اسلامی سخن گفته می‌شود، این وحدت در تقوا و عبادت است نه در رویکردهای فکری. چرا که طبیعت انسان ایجاب می‌کند که با دیگران اختلاف فکری داشته باشد. لذا از تعدد قرائتها و تفکرات گریزی نیست. اما در این میان، راه حل در گفتگو و احترام متقابل است. در این صورت است که وحدت نیز نمایان می‌شود.[13]

به تعبیر او، اختلاف فکر امری طبیعی و مورد تأیید خداوند است و بر پایه احترام متقابل می‌توان به گفتگو اقدام کرد. وی گفتگو را برای همه ادیان لازم می‌داند اما معتقد است که بین تمام ادیان، اسلام است که خصیصه بردباری و احترام را بیش از همه ترویج می‌دهد و تأکید کرده است.[14]

با همه تاکید الطالبی به گفتگو اما وی در مقابل جنایات رژیم صهیونستی واکنش‌های تندی را نشان داد و گفت که اینگونه جنایات ریشه در توحش و بربریت یهود دارد. وی گفت یهودا بزرگترین جنایت کار تاریخ بشریت است؛ اولین و زشت‌ترین نمونه نژاد پرستی در طول تاریخ را برپا کرده است. وی گفت در خصوص اسرائیل ما نمی‌توانیم به نام احترام و تسامح، عرصه را خالی بگذاریم.[15]

اندیشه الطالبی اگر چه دارای کاستیهایی است و بعضی انتقادها بر آراء او وارد است، اما توجه او به منطق گفتگو، همچنین لزوم بازخوانی سنت اسلامی و معرفی او از دین در عصر جدید در خور اعتناست. دیدگاه‌های وی را می‌باید به دیده انتقادی نگریست، اما نمی‌توان بر نگرش او چشم بست و آن را مورد تحلیل قرار نداد.

 

ارجاعات:

[1] گفتگوی محمد الطالبی با مجله المغاربیه الکتاب، نقل از ماهنامه تاریخ اسلام، ش 4، ترجمه مجید مرادی

[2] همانجا

[3] همانجا

[4] نقل از: آشنایی با اندیشه‌های محمد الطالبی، سودابه کریمی؛ اخبار ادیان، ش 14، تیر و مرداد 1384

[5] محمد الطالبی، عیال الله، نقل از روشنفکران جهان عرب، ص 681

[6] مصاحبه خلیل جبران با محمد الطالبی، نقل از روشنفکران جهان عرب، صص 685-684

[7] محمد الطالبی، عیال الله، صص 89-90

[8] همان، صص 90-91

[9] همان، ص 91

[10] رک: همان

[11] مصاحبه خلیل جبران با محمد الطالبی، نقل از روشنفکران جهان عرب، ص 684

[12] صالح هاشم، قراءه فی فکر محمد الطالبی، نقل از روشنفکران جهان عرب، ص 679

[13] محمد الطالبی، عیال الله، نقل از “گفتگو میان خانواده و خداوند”؛ مجید مرادی

[14] نقل از: آشنایی با اندیشه‌های محمد الطالبی، سودابه کریمی؛ اخبار ادیان، ش 14، تیر و مرداد 1384

[15] عدنان المنصر، انتفاضه الطالبی الثالثه، نقل از روشنفکران جهان عرب، ص 680

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.