محمد الطالبی؛ مرام صوفیانه و تفکر نقادانه

مهدی دلیر

محمد الطالبی در سال 1921 در تونس چشم به جهان گشود. دوران تحصیل را در دو مدرسه ی متفاوت آموخت. ابتدا در مدرسه ی زیتونیه تحصیل کرد. این مدرسه به شیوه ی سنتی اداره می شد و آموزهای آن هم بر همان سبک و سیاق سنتی بود. اما وی بعدها به مدرسه ای جدید به نام صادقیه رفت. در این مدرسه تعالیم جدید ارائه می شد و جزو نخستین مدارسی بود که برای تحصیل به شیوه ی مدرن بنا گذاشته شده بود. وی سپس تحصیل در رشته ادبیات عرب و تمدن عربی اسلامی را دنبال کرد. محمد بعدها به پاریس رفت و تحصیل در رشته ی تاریخ را در سوربن فرانسه دنبال کرد. لویی ماسینیون و بلاشر که دو تن از برجسته ترین تاریخ دانان بودند، در این دانشگاه از اساتید وی شدند.

حضورش در فرانسه کافی بود تا سبک و سیاق فکری الطالبی را هم شکل دهد. وی در شرح احوال خود در پاریس می گوید: “دانشجو بودم در پاریس؛ این شهر دستخوش باد جریان های مختلف فکری  بود که مردی را یافتم که از مجموعه اسلام سخن می گوید و بدون هیچ جانبداری ای از تصوف سخن می گوید. من اهل طریقت قادری بودم که با مردی آشنا شدم که در برابرم آفاق تصوف را به طور کامل گشود. از سهروردی تا ابن فارض و محاسبی تا حلاج، او به زبانی سخن می گفت که تا آن زمان برایم نا آشنا بود. ما در منزلمان اعمال و اوراد و اذکار صوفیانه داشتیم ولی فلسفه پردازی و بحث عمیق آکادمیک و تحلیل نداشتیم. آنچه نزد ماسینیون یافتم چارچوب فلسفی و تحلیل فراگیر و گسترده بود و مقایسه میان تجارب معنوی و فلسفی متفاوت و مقایسه میان تصوف آسیایی و تصوف در مسیحیت و اسلام”.[i]

او توانسته بود اینک علاوه بر زبان عربی به زبانهای فرانسه و انگلیسی هم آشنا شود و تالیفات خود را به این هر سه زبان مکتوب کند. وی رساله دکترایش را با موضوع “دولت اغالبه” نوشت که بعدها آن را در قالب کتابی منتشر کرد. حکومت اغالبه یک قرن قدرت داشتند و در تعیین سرنوشت کشورهای شمال افریقا نقش اثرگذاری را ایفا کردند. طالبی نقش آنها را برجسته دیده و به تحقیق پیرامون آن پرداخته بود.

طالبی به تونس بازگشت. به تدریس تاریخ مشغول شد. اولین رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه تونس شد. او که با شیوه های نوین تحصیلی با حضور در فرانسه بیشتر آشنا شده بود، کوشید آن را در تونس نیز به اجرا گذارد. علاوه بر تحولاتی در دانشگاه، وی در عرصه اندیشه هم سخنانی گفت که تازگی داشت. مقالاتی نوشت. می دانست که جامعه عرب، با آن ایده ها نمی تواند به یکباره موافقت کند. ابتدا به زبان فرانسه آنها را منتشر کرد. بیست و پنج کتاب و نزدیک به سیصد مقاله را مکتوب کرد.

وی از علاقمندان به دیگر متفکر کشورش ابن خلدون شد. معتقد است که ابن خلدون نابغه بوده و باید شیوه ی پرداختن او به تاریخ و علم را به عنوان الگویی در نظر گرفت. از همین رو بود که طالبی کتابهایی را در خصوص ابن خلدون نگاشت. وی در برخی از آثار خود نیز شیوه ی ابن خلدون را در مقابل گذاشته و بر اساس آن به تحلیل پرداخت. او همچنین خود را وامدار اندیشه متکلم آلمانی هانس کونگ می داند که در خصوص مطالعات بین الادیانی به تحقیق پرداخته بود.[ii]

طالبی در عرصه ی سیاسی هم وارد شد. عضو انجمن آزادی ملی تونس شد. این انجمن از جمله سازمانهای غیر دولتی بود که دولت آن را به رسمیت نمی شناخت.

این رویکردهای تاریخی و سیاسی اما رفته رفته جای خود را به گرایش دیگری داد. طالبی به سمت قرآن شناسی مایل شد. وی خواستار بازخوانی دوباره ای از قرآن شد. با پشتوانه ی تاریخی که آموخته بود اینک به سر وقت قرآن رفت.

فهم او از قرآن اما موافق با رویکرد سلفیان نبود. مفتیان سلفی با او مخالفت کرده و عنوان کردند که پاداش قتل الطالبی، علو درجات در بهشت خواهد بود. اما برخوردها با او همه از این سنخ نبود. نقدهایی از جانب متفکران عرب به او شد. طالبی کتابی نوشت با عنوان “تا قبلم آرام گیرد” (لیطمئن قلبی) و در آن به مخالفان و منتقدان خود پاسخ داد. اما دو کتاب اصلی او به نامهای “عیال الله” و “امه الوسط” که حاوی اصلی ترین نظرات او بود، بیشترین چالشها را بوجود آورد.

گرایش طالبی به اسلام مدرن است. او معتقد است که تغییرات عمده ای در جهان امروز روی داده و کمتر می توان با داشته ها و آموزه های گذشته به سر وقت آن رفت. او به این موضوع تاکید بسیار دارد که برخی جنایتها به نام اسلام رخ داده و باید با فهم صحیح از دین، از این امور مانع شد. وی چاره را در رجوع دوباره به قرآن می داند. می گوید وقت آن رسیده که بپذیریم اسلام کنونی در زمینه هایی مانند تفسیر قرآن، قوانین دینی، وضعیت زنان و روابط سیاسی نیازمند اصلاحات است. وی در همین خصوص کتابی تحت عنوان “دفاع از اسلام مدرن ” را نگاشته است.

الطالبی به منطق گفتگو اعتقاد بسیاری دارد. می گوید که قرآن از ابتدا تا انتهایش گفت و گوست. قرآن در ذات خود گفت و گوی با انسان است. به تعبیر او همین که اسلام معجزه ای به جز قرآن ارائه نکرده است و ایمان از طریق گفت و گوی خداوند با انسان حاصل می شود خود گواهی است بر اهمیت گفتگو در اسلام.[iii]

وی از همین جهت است که به سلفیان نقد بسیاری کرده است. معتقد است که آنها پای بند به منطق گفتگو نیستند و از اسلام معرفی ناصحیحی ارائه داده اند. نکته مهم اینکه طالبی معتقد است که برخی از تعابیر در گفتگو به ناصحیح به کار برده می شود. به عنوان نمونه وقتی که از “تسامح” سخن می گوییم به این معناست که ما حق به جانبیم و با بزرگواری سکوت کرده ایم. اما این امر صحیحی نیست. وی می گوید که به جای تسامح می باید از “احترام” استفاده شود. واژه احترام از شأن انسانی بالاتری برخوردار است. از همین روست که وی حتی در مقابل سلفیه نیز از احترام استفاده می کند. زمانی که وی به سلفیه نقدهایی کرده بود، آنها وی را بارها به مرگ تهدید کردند. طالبی اما در پاسخ گفته بود که: من کاملاً به نظر جنبش های سلفی احترام می گذارم و از حق آزادی بیانِ ایشان در ابراز مواضع و افکارشان دفاع می کنم و به عنوان یک متفکر به خودم حق می دهم که در مقام منتقد درباره اشتباهات و وخامت فعالیتهای آنها سخن بگویم.[iv]

طالبی در نقد سلفیون معتقد است که آنها قرآن را مبنا قرار نداده و به روایات بسنده کرده اند. در همین خصوص وی حتی می گوید خواندن خطبه های نماز جمعه امری نیست که بتوان امروزه به آن عمل کرد. وی چندی پیش حتی از مقامات کشور تونس خواست که قانونی برای ممنوعیت ایراد خطبه های نماز جمعه در مساجد را تصویب کنند. وی گفته بود که خطبه های نماز جمعه از سبک و سیاق خود خارج شده است. به باور او برپایی نماز جمعه صریحاً در متن قرآن آمده است، اما خطبه های نماز جمعه در متن قرآن نیامده و امری واجب نیست.[v]

طالبی همچنین معتقد است که در قوانینی که به نام اسلامی اجرایی می شوند نباید زور و اجبار رخ دهد. وی در تعبیری گفته بود که “دین من آزادی است”.

طالبی که با پشتوانه ی دانش تاریخ به فهم دینی هم وارد شده، عنوان می کند که علم تاریخ را نه صرفاً برای یادکردن از گذشتگان، بلکه برای تعقل در امروزمان نیاز داریم. آنچه از گذشته یاد می کنیم برای این است که در حوزه ی عقلی امروز ما وارد شود. وی معتقد است که مشکل امروز ما از این جهت است که به دلیل عدم پردازش روشن و عقلی گذشته، گرفتار از هم گسیختگی شده ایم. اما امروز زمانی است که بیش از همیشه باید همسایه بودن با یکدیگر را احساس کنیم. او می گوید که من احساس می کنم که با ژاپنی ها، چینی ها، امریکایی ها، افریقایی ها اروپایی ها حقیقتا و در همه ابعاد ، معاصرم. بنابراین زمانی که سخن می گویم و یا چیزی می نویسم، احساس تعلقی قوی به خانواده بزرگ بشری دارم. طالبی عنوان کرده است که وقتی می اندیشم، بر اساس قوم و ملیت و یا دین خاصی سخن نمی گویم و به آن اکتفا نمی کنم، بلکه در ساحتی وسیع تر به تأملات خود می پردازم.[vi]

محمد الطالبی اینک یکی از داعیه داران نواندیشی در جهان عرب است. فهم سنتی از دین را باور ندارد. آن را موجب خشونت می داند و از آن پرهیز می دهد و می کوشد تا فهمی امروزی از دین ارائه کند.

 

ارجاعات:

[i] از کتاب عیال الله، نوشته محمد الطالبی، نقل از “گفتگو میان خانواده خداوند” ، مجید مرادی

[ii] محمد الطالبی، عیال الله، صص 152-153

[iii] هاجر القحطانی، الحوار المتمدن، 2007؛ نقل از روشنفکران جهان عرب، دکتر مسعود فکری، ص 679

[iv] منور ملیتی، محمد الطالبی و الحرکات السلفیه، نقل از روشنفکران جهان عرب

[v] نقل از شیعه نیوز، کد خبر 108599

[vi] تاریخ و میراث اسلامی و چالشهای معاصر، در گفتگو با محمد الطالبی، ماهنامه تاریخ اسلام، ش 4، ترجمه مجید مرادی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.