آیت‌الله بروجردی و جدال بر سر اصلاحات حوزه

تحول در حوزه و انجام اصلاحات، همواره دغدغه طلاب و مراجع شیعه بوده است. گاهی این تحولات را به نفع نظام حوزه می‌دانسته‌اند و گاهی با مدارا می‌کوشیده‌اند تا از تغییرات اساسی مانع شوند. مخالفان و موافقان تحول در حوزه، چنان بر سر مواضع خود پای می‌فشرده‌اند که گاه اسباب کدورت خاطر طرفین را به وجود می‌آورده است. در زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی نیز، برخی از حوزویان کوشیدند تا ایشان را متقاعد کنند که اصلاحاتی در نظام حوزوی ایجاد کند. اما آیت‌الله بروجردی دست‌به‌عصا و بسیار محتاطانه به این موضوع می‌نگریست. در یکی از خاطرات، چالش میان حامیان و مخالفان تحول در حوزه به تصویر کشیده شده است:

"… یک روز شنیدم کار تمام شده و حاج‌آقا روح‌الله خمینی دستخطی از آقا (آیت‌الله بروجردی) گرفته است که از فردا حاج‌آقا عبدالله آل آقا سرپرست فیضیه و امور حوزه باشد و زیر نظر هیئت مصلحین کار کند… حاج‌آقا روح‌الله سرانجام کار خود را کرد و شخصی مناسب را انتخاب نمود و آقا او را مأمور اصلاح حوزه کرده است. از جمله فضلایی که خیلی سعی در انجام اصلاحات داشتند شهید مطهری بود. ولی با کمال تعجب فردا شنیدم آیت‌الله فقید (آیت‌الله بروجردی) حاج‌آقا عبدالله را خواسته است و نوشته را گرفته و پاره کرده است. چنان حالت یأس در حوزه پدید آمده بود که حد نداشت. جبهه اطرافیان خوشحال و خندان و طرفداران اصلاحات افسرده و خمود …"

در ادامه این خاطره نقل شده است که برخی از روحانیون که خواستار اصلاحات در حوزه بوده‌اند به نزد مرحوم بروجردی می‌روند و به ایشان اعتراض می‌کنند. " همان عده رفتیم منزل آقای بروجردی. آقا از اندرون آمد بیرونی. حاج‌آقا روح‌الله گفت آقا این همه هیئت مصلحین تشکیل جلسه دادند و کار کردند تا ما توانستیم این نوشته را بگیریم و همه خوشحال بودند که کار به نتیجه رسیده است، چه شد که نوشته را از حاج‌آقا عبدالله پس گرفتید؟

آقا فرمودند: چیزهایی به من گفتند که ترسیدم نکند یا امضاء و مهر من طوری از کار درآید؛ همین‌طور هم می‌شود کار کرد. حاج‌آقا روح‌الله گفت، نه حتی باید با نوشته باشد. آقا فرمودند لزومی ندارد. حاج‌آقا روح‌الله گفت تا نوشته نباشد حاج‌آقا عبدالله کار نمی‌کند.

اطرافیان دخالت کرده بودند و آقا فرموده بود از کجا بدانم که می‌خواهید اصلاح کنید؟ آقا مرتضی حائری با عصبانیت می‌گوید آقا یعنی ما مفسد هستیم؟ پدر من حوزه‌ای به آن خوبی تشکیل داد و حالا ما مفسد هستیم؟ این را می‌گوید و عمامه‌اش را به زمین می‌زند. با دخالت یکی از اطرافیان حاج‌آقا روح‌الله خمینی هم استکان چایش را که در دست داشته به دیوار می‌کوبد که می‌شکند. آقای بروجردی بلند می‌شود و به اندرونی می‌رود، آنها هم برخاسته از خانه خارج می‌شوند و همه‌چیز به حال اول باقی می‌ماند. کَان لَم یَکُن شَیءً مَذکورا."
(زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت‌الله بروجردی، علی دوانی، نشر مطهر، 1372، صص 308-310)
 
 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.