آیا چیزی اهمیت دارد؟

پيتر سينگر

یک رویداد عظیم فلسفی رخ‌داده است: انتشار کتاب «درباره آنچه اهمیت دارد» اثر درک پارفیت. کتابی با حجمی هراسناک. یک متن فشرده مستدل در دو مجلد قطور. هسته استدلال اصلی کتاب در ۴۰۰ صفحه آغازین مطرح می‌شود که چالشی برطرف ناشدنی برای عقل کنجکاو به شمار نمی‌رود.

در میان فیلسوفان، این دیدگاه که احکام اخلاقی بیانگر حقایق عینی (ابژکتیو) هستند از دهه ۱۹۳۰ از مد افتاد، یعنی زمانی که پوزیتیویست‌های منطقی ادعا کردند ازآنجایی‌که به نظر نمی‌رسد هیچ شیوه قابل تحقیقی برای صدق احکام اخلاقی وجود داشته باشد، آنها نمی‌توانند چیزی بیش از بیان احساسات یا گرایش‌های خود ما باشند. ازاین‌رو، به‌عنوان‌مثال، زمانی که ما می‌گوییم، «تو نباید آن کودک را کتک بزنی»، همه آن چیزی که ما در حال بیان آن هستیم عدم رضایت ما از نحوه عمل شما نسبت به آن کودک است، یا تشویق شما به اینکه دست از کتک زدن کودک بردارید. زدن یا نزدن کودک از ناحیه شما متضمن هیچ صدق و کذبی نیست. گرچه این دیدگاه درباره اخلاق معمولاً به چالش کشیده شده است، بیشتر ایرادها از سوی متفکران دینی مطرح شده است که به فرامین خدا متوسل شده‌اند. استدلال هایی ازاین‌دست توسل به جهانِ عموماً سکولار فلسفه غربی را محدود ساخته است. دفاعیه‌های دیگر از حقیقت عینی در حوزه اخلاق به دین متوسل نشد، بلکه در مقابل این وضع غالب فلسفی توانست پیشرفت اندکی حاصل کند.

اما یک رویداد عظیم فلسفی رخ‌داده است: انتشار کتاب «درباره آنچه اهمیت دارد» اثر درک پارفیت. پارفیت که یکی از اعضای بازنشسته کالج آل‌سولز در آکسفورد است، تاکنون تنها یک اثر را با عنوان دلایل و اشخاص انتشار داده بود که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و مورد تحسین بسیاری قرار گرفت. استدلالات کاملاً سکولار پارفیت و شیوه فراخ و گسترده‌ای که او در آن مواضع جایگزین را موردبحث و بررسی قرار می‌دهد، برای نخستین بار در دهه‌های زمانی، ادعای آن دسته از افرادی که عینی گروی در اخلاق را به شیوه تدافعی رد می‌کنند مطرح کرده است.

درباره «آنچه اهمیت دارد»، کتابی است با حجمی هراسناک: یک متن فشرده مستدل در دو مجلد قطور که مجموعاً بیش از ۱۴۰۰ صفحه است؛ اما هسته استدلال اصلی کتاب در ۴۰۰ صفحه آغازین مطرح می‌شود که چالشی برطرف ناشدنی برای عقل کنجکاو به شمار نمی‌رود- خصوصاً با فرض اینکه پارفیت، در بهترین سنت فلسفه انگلیسی‌زبان، همواره در جهت وضوح می‌کوشد و هرگز در آنجا که واژگان ساده قابل‌استفاده هستند از واژگان مبهم استفاده نمی‌کند. هر جمله آسان است، استدلال روشن است و پارفیت اغلب از نمونه‌های روشن برای نکات موردنظر خود استفاده می‌کند. ازاین‌رو، کتاب حاضر بحثی عقلانی برای هرکسی است که می‌خواهد درکی کلی و نه جزئی و دقیق، از این مطلب به دست آورد که آیا حقیقتاً چیزی بااهمیت، در معنای عینی کلمه، می‌تواند وجود داشته باشد.

بیشتر مردم تصور می‌کنند که عقلانیت همواره ابزاری است: عقل تنها می‌تواند به ما بگوید که چگونه آنچه را که می‌خواهیم به دست آوریم، اما خواسته‌ها و اشتیاقات اساسی ما فراسوی استدلال قرار می‌گیرند؛ اما پارفیت در مقابل این رویه و نگاه دست به استدلال می‌زند. همچنان که ما می‌توانیم این حقیقت را درک کنیم که ۲=۱+۱، به این‌سان ما می‌توانیم بفهمیم که من برای اجتناب از تحمل درد در آینده دلیلی دارم، صرف‌نظر از اینکه خواه اکنون متوجه آن باشم یا نه یا نسبت به آن اشتیاقاتی داشته باشم یا نه و خواه در آن زمان متحمل درد خواهم شد یا نه. ما همچنین می‌توانیم برای مانع‌شدن دیگران از درد کشیدن دلایلی داشته باشیم (گرچه نه دلایلی همواره استنتاجی). این حقایق بدیهی هنجارین اساسی را برای دفاع پارفیت از عینی گروی در اخلاق مهیا می‌کنند.

یک استدلال عمده علیه عینی گروی در اخلاق این مطلب است که نظر مردم عمیقاً درباره درست و غلط مغایر یکدیگر است و این عدم توافق به فیلسوفان نیز تسری پیدا می‌کند که نمی‌توانند متهم به نادانی یا پریشان‌گویی شوند. اگر متفکران بزرگی همچون «امانوئل کانت» و «جرمی بنتام» درباره آنچه ما باید انجام دهیم هم‌رأی نیستند، آیا واقعاً می‌توان پاسخی که به شکلی عینی درست باشد به این پرسش داد؟

واکنش پارفیت به این جریان استدلال او را رهنمون به طرح ادعایی می‌کند که شاید حتی از دفاعیه‌اش از عینی گروی در اخلاق نیز متهورانه‌تر باشد. او سه نظریه برجسته را درباره آنچه ما باید انجام دهیم ملاحظه می کند-یکی که از کانت نتیجه می‌شود، یکی دیگر که از سنت قرارداد اجتماعی «هابز»، «لاک»، «روسو» و فیلسوفان معاصری همچون «جان رالز» و «تی. ام اِسکانلون» برمی‌آید و دیگری که از فایده باوری (utilitarianism) بنتام نتیجه می‌شود- و این‌گونه استدلال می‌کند که نظریه‌های کانتی و قرارداد اجتماعی برای اینکه قابل دفاع باشند باید مورد تجدیدنظر قرار گیرند. سپس او استدلال می‌کند که این نظریه‌های مورد تجدیدنظر قرارگرفته منطبق با شکل خاصی از نتیجه گرایی (consequentalism) هستند، که نظریه‌ای است شبیه به خانواده فراخ فایده باوری. اگر حق با پارفیت باشد، در مقایسه با آنچه همگی ما فکر می‌کنیم، عدم توافق بسیار اندکی میان نظریه‌های صریحاً متعارض اخلاقی وجود دارد.

مدافعان هرکدام از این نظریه‌ها، بنا بر عبارت صریح پارفیت، «قله‌ای یکسان را از سویه‌های متفاوت می‌پیمایند». خوانندگانی که درباره آنچه اهمیت دارد در جست‌وجوی پاسخی به پرسش مطرح شده از عنوان کتاب هستند، ممکن است ناامید شوند. علاقه واقعی پارفیت مبارزه با ذهنی گروی و پوچ‌گرایی (نیهیلیسم) است. اگر او نتواند نشان دهد که عینی گروی صادق است، آن‌گونه که خودباور دارد، دیگر هیچ‌چیزی اهمیت ندارد. وقتی پارفیت پرسش «چه چیزی اهمیت دارد» را مطرح می‌کند، پاسخ ممکن است به شکل عجیبی آشکار به نظر رسد. به‌عنوان‌مثال او به ما می‌گوید، آنچه اکنون بیشتر از همه چه اهمیت دارد ازاین‌قرار است که «ما مردم ثروتمند دست از برخی تفریحاتمان برداریم، مانع از گرم شدن بیش‌ازاندازه جو زمین شویم و به شیوه‌های گوناگون مراقب این سیاره باشیم، برای آنکه حمایت از زندگی هوشمند ادامه یابد». بیشتر ما پیش‌تر به چنین نتیجه‌ای رسیده‌ایم. آنچه ما از اثر پارفیت به دست می‌آوریم عبارت است از امکان دفاع از این دعاوی اخلاقی و دعاوی دیگر به‌عنوان حقایق عینی.

منبع مقاله:

http: //www. project-syndicate. org/commentary/does-anything-matter

یک رویداد عظیم فلسفی رخ‌داده است: انتشار کتاب «درباره آنچه اهمیت دارد» اثر درک پارفیت. کتابی با حجمی هراسناک. یک متن فشرده مستدل در دو مجلد قطور. هسته استدلال اصلی کتاب در ۴۰۰ صفحه آغازین مطرح می‌شود که چالشی برطرف ناشدنی برای عقل کنجکاو به شمار نمی‌رود.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.