نگاهی به تفاوت‌های میان دو اصطلاح در زمینه «تاریخمندی»

حمیدرضا تمدن

مدتی است که به سبب مطالعه آثار اندیشمندان جهان عرب در حوزه نواندیشی دینی با دو اصطلاح «التاریخیه» و «التاریخانیه» آشنا شدم. چند روز قبل تصمیم گرفتم برای یافتن تفاوت میان این دو اصطلاح به آثار نواندیشانی همچون ابوزید، عبدالله العروی، محمد ارکون، علی حرب، عبدالمجید الشرفی و… که مطالعاتشان دارای صبغه تاریخی است (با وجود تفاوت در روش هرکدام) مراجعه کنم. (البته سابقاً برای یافتن معنای اصطلاح «التاریخیه» اکثر آثار ارکون را مرور کرده بودم)

با مراجعه به آثار افراد مذکور و تحقیقاتی که پژوهشگران فعال در زمینه مطالعات دینی در جهان عرب انجام داده‌اند دریافتم این تفاوت میان دو اصطلاح مذکور حتی مورد توجه خود عرب زبان‌ها نیز قرار نگرفته است. در ترجمه‌های فارسی آثار ارکون نیز به این تفاوت آنچنان که شایسته است توجه نشده و توضیحات گیج کننده‌ای در این زمینه ارائه شده است که به نظر نگارنده این سطور ناشی از عدم آشنایی کافی برخی مترجمان با آثار نویسندگانی همچون ارکون است که اطلاع از منظومه فکری وی، مؤانست با نگاشته‌های او را می‌طلبد. توضیح آن که برای هر دو اصطلاح ذکر شده معادل فارسی «تاریخمندی» به کار رفته است بدون آن که به تفاوت‌های آنها اشاره شود.

به نظر می‌رسد برای یافتن این تفاوت باید به آثار عبدالله العروی و محمد ارکون مراجعه کرد زیرا این دو، پیشگامان به کار گیری اصطلاحات یاد شده در آثارشان هستند. (العروی اصطلاح «التاریخانیه» را در نوشته‌های خود به کار گرفته است حال آن که ارکون معتقد است در بررسی متون دینی نیازمند به کار گیری روش «التاریخیه» هستیم که مرحله‌ای فراتر از «التاریخانیه» است.)

گرچه توضیح دقیق معنای تاریخمندی خود نیازمند مجال دیگری است اما به نظر می‌رسد ارکون به عنوان یکی از تربیت یافتگان مکتب تاریخی Annales که در مقابل تاریخ نگاران سنتی شکل گرفت و شیوه پوزیتیویستی آنان را در تاریخ نگاری به نقد گرفت، اصطلاح «التاریخیه» را جهت توجه دادن خوانندگان آثارش به تفاوت روش خود با تاریخ نگاران سنتی همچون مورخان جهان عرب و مستشرقان به کار برده است. این معنا از مصاحبه هاشم صالح با او که ترجمه فارسی آن در کتاب «از اجتهاد به نقد عقل اسلامی» (ترجمه مهدی خلجی) و پیش از آن در مجله کیان به چاپ رسیده نیز قابل برداشت است گرچه در ترجمه فارسی، اشاره‌ای به این تفاوت نشده و تنها اصطلاح «تاریخمندی» به کار رفته است. مضاف بر آن ارکون در آثارش همواره این شیوه تاریخ نگاری خطی را مورد نقد قرار داده است. البته خود وی تصریح کرده است که این نقدها به معنای انکار «فیلولوژی» و نفی توجه به تسلسل تاریخی در بررسی پدیده‌ها نیست اما آنچه از منظر ارکون اشکال شیوه مستشرقان و تاریخ نگاران سنتی به شمار می‌رود آن است که در پوسته محصور شویم و به روح حاکم بر پدیده‌ها توجه نکنیم. به نظر نگارنده سطور خود ارکون، آنچه را ادعا کرده توانسته است در تحلیل‌های خود نسبت به تاریخ فقه و کتاب «الرساله» شافعی، ضمن پروژه «نقد عقل اسلامی» خود پیاده کند و از این جهت شیوه‌ای جدید را در بررسی تاریخی عرصه کند. (در آینده بیشتر درباره نقدهای او بر الرساله شافعی خواهم نوشت ان شاءالله)

از منظر ارکون اصطلاح «التاریخیه» (Historicite) به معنای آن است که عقل بشری و به صورت کلی، قضایا و پدیده‌ها را نمی‌توان جدای از خاستگاه و شرایط تاریخی و اجتماعیشان بررسی کرد و در نتیجه انسان همواره تحت سیطره شرایط تاریخی قرار دارد. (البته این با مارکسیسم تاریخی که العروی نیزاز آن حمایت می‌کند متفاوت است؛ برای نمونه ن.ک: ارکون، تاریخیه الفکر العربی الاسلامی،23 و 74؛ همو، القرآن من التفسیر الموروث الی تحلیل الخطاب الدینی، ص 49)

اما وی اصطلاح «التاریخانیه» یا «التاریخویه»(Historicisme) را دالّ بر شیوه‌ای می‌داند که در بررسی تاریخی پدیده‌ها تنها به نگرش فیلولوژیک، تاریخ نگاری خطی و رویداد نگاری صرف، بسنده می‌کند و از روابط حاکم بر آنچه در ورای اتفاقات و پدیده‌ها وجود دارد غافل می‌گردد. همچنین از منظر ارکون اشکال دیگر این روش آن است که روند تاریخ را در مسیری معین و از پیش مشخص شده محدود می‌کند حال آن که در روش پیشنهادی وی (التاریخیه) حرکت تاریخ، مسیر از پیش تعیین شده‌ای ندارد و برای آنچه در آینده اتفاق می افتد می‌توان احتمالات گوناگونی را متصور بود. ارکون این منظور را اینگونه بیان می‌کند:
«یعنی مفهوم التاریخیه دراسه التغیر و التطور الذی یصیب البنی و المؤسسات و المفاهیم من خلال مرور الأزمان و تعاقب السنوات. و هو یختلف عن مفهوم «التاریخویه» المرتبط بالفلسفه الوضعیه و النظره الفللوجیه آلتی سادت القرن التاسع عشر و اوائل هذا القرن، و الذی یعنی دراسه التاریخ و کأنه محکوم بفکره التقدم المستمر فی اتجاه محدود و ثابت و معروف سلفا. هذا فی حین أن مفهوم التاریخیه لا یتنبأ بأی اتجاه مسبق لحرکه التاریخ و إنما یترک المستقبل مفتوحا لکل الإحتمالات.»(ارکون، تاریخیه الفکر العربی الإسلامی، ص 23)

اما به عنوان یک تفاوت عمده دیگر می‌توان به نگرش هر یک از دو روش نسبت به ارکان تشکیل دهنده تاریخ اشاره کرد که «التاریخانیه» همانگونه که عبدالله العروی اشاره کرده است تنها حقایق و آنچه در خارج عینیت و تحقق یافته است و سندی تاریخی بر آن دلالت کند را جزو تاریخ می‌داند اما «التاریخیه» به اسطوره، توهمات، خرافات و… نیز توجه نشان می‌دهد و آنها را جزوی از اجزای تشکیل دهنده تاریخ می‌داند. عبدالله العروی در مواضع گوناگون کتاب خود با نام «العرب و الفکر التاریخی»(مانند ص 207-206) به این نکته اشاره کرده است.

محمد ارکون نیز خود به این تفاوت اشاره کرده است:
«ان تمییزنا بین التاریخانیه و التاریخیه یأخذ هنا اهمیه خاصه و نموذجیه: ذلک انه فی الحاله الاولی (حاله التاریخانیه) فإن الامر یتعلق بمنهج تکنیکی یکتفی بتسجیل الوقائع التاریخیه و ترتیبها فی خط زمنی متواصل تُقرَأ فیه البدایات و الاصول و التاثیرات و الاحداث من کل نوع و اما فی الحاله الثانیه فإننا نجدان الروح المغموسه فی التاریخ الماضی و الحاضر للجماعه تتسائل بالاضافه الی ما سبق عن معنی و دلاله القوی آلتی تضغط علیها و عن الوسائل آلتی تمکنها من السیطره علی هذه القوی ان نتبصر التاریخیه و نفکّر فی‌ها امر یعنی اعاده ادخال کل ما تمحوه التاریخانیه عاده او تتجنبه باحتقار ای کل الحماسات الجماعیه و الاحلام الممکنه و التطلعات غیر المشبعه و المبادرات المجهضه و الاسطوره المحرکه و الفورات الالفیه و قوی المخیله ای باختصار کل القوی آلتی حرکها التاریخ و آلتی کانت العقلانیه الوضعیه قد تجاهلتها…»(ارکون، الفکر الاسلامی قراءه علمیه، ص 123)

از منظر ارکون این «عینیت» گرایی در تاریخی اندیشی و اهتمام به حقایق تاریخی صرفاً مادی در اثر تأثیر پذیری از فلسفه کانت به وجود آمده است. (ارکون، الفکر الاسلامی، قراءه علمیه، ص 139)

همین گرایش (بی اعتنایی به هر آنچه حقیقت نداشته باشد) در روش تاریخ نگاران سنتی نیز مشهود است. (برای نمونه ن.ک: مقدمه پرویز پیران بر فرنان برودل، سرمایه داری و حیات مادی 1400-1800، ترجمه بهزاد باشی، ص 13)

بنابر این به نظر می‌رسد ارکون همواره نسبت به تفاوت‌های روش خود با تاریخ نگاران سنتی با گرایش پوزیتیویسم تاریخی توجه ویژه داشته و تلاش کرده است تا به این وسیله هم علم تاریخ و هم اندیشه دینی را از جزمی اندیشی برهاند و غفلت از همه این نکات موجب شده است که در بازگردان اصطلاحات مذکور به زبان فارسی و تحت عنوان «تاریخمندی»، تفاوت میان آنها یکسره نادیده گرفته شود.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.