حقّ مسلمان ماندن

ایناز جانیف

سال گذشته در یکی از وسایط حمل و نقل عمومی شاهد بودم که مردی چهار دختر نوجوان را محکم هل داد. اگر کسی درست به قضیه توجّه نکند، شاید تصوّر کند که مرد عصبانی بوده و عجله داشته است. اما نکته این است که هر چهار دختر محجّبه بودند. او چنان محکم به آنها زد که آن قسمت از بدنشان در اثر ضربه کبود شد و وقتی دخترها خواستند عکس‌العملی نشان دهد، خودش را به ندیدن زد و سریع متواری شد.

من مسلمانانی را می‌شناسم که بارها در معرض حملات فیزیکی دیگران قرار گرفته‌اند. دو نفر از دوستان من این تجربه را داشتند که شخصی درصدد کشف حجاب آنها برآمده یا قصد داشته آنها را هل دهد و به زمین بیاندازد.

چه چیز باعث می‌شود که مردی بزرگسال بر روی یک دختر دست بلند کند و به او آسیب برساند؟ چه چیزی باعث می‌شود که یک مرد به خود حق دهد لباس یک خانم را پاره کند؟ چه چیزی یک زن را برآن می‌دارد که خود را محق بداند اتومبیل زن دیگری را که کودک خردسال و نوزادش در صندلی‌عقب آن نشسته‌اند از جاده منحرف کند و جانشان را به خطر بیاندازد؟

علاوه بر این موارد، اوایل سال جاری متوجّه شدم که پوسترها و دیوارنوشته‌هایی با مضمون اسلام‌هراسی و نژادپرستی در مدرسه‌ای نصب شده بود که هدف آن به طور خاص کودکان بودند. یک لحظه تصوّر کنید اگر بفهمید عدّه‌ای عمداً قصد دارند نه تنها به شما، بلکه به فرزندانتان آسیب برسانند و اظهار نفرت کنند چه حسّی پیدا خواهید کرد؟!

من در جایگاه یک مادر و معلّم نگران چنین رویه‌هایی هستم. اینها اتّفاقاتی نادر و تصادفی نیستند، بلکه بارها در وضعیت‌ها و موقعیت‌های مختلف و به صورت‌های دیگر تکرار شده‌اند. این نژادپرستی، تعصّب و تبعیض چه بلایی به سر کودکانی خواهد آورد که در فضای پس از واقعۀ یازده سپتامبر بزرگ می‌شوند؟

بعد از نامۀ سرگشوده‌ای که به سونیا کروگر (یکی از مجریان تلویزیونی استرالیا که مدافع ممنوعیت مهاجرت مسلمانان به این کشور است) نوشتم، خیلی‌ها به من گفتند که تجربیات مشابهی داشته‌اند و آنها نیز نگرانی‌هایی دارند که نمی‌دانند چطور باید ابرازشان کنند. چهار کودک و نوجوان به من گفتند که آنها نیز مورد خشونت کلامی قرار گرفته‌اند و کسی سعی کرده است آنها را در خیابان به زمین بیاندازد.

در جامعه چه رخ می‌دهد که باعث می‌شود کودکان و نوجوانان مورد خشونت بزرگسالان قرار گیرند؟ این مسئله‌ای است که من دائماً دربارۀ آن با خودم و دیگران حرف می‌زنم. بله، من عمیقاً نگران همه هستم و دلواپسم که اگر به این قبیل اتّفاقات بی‌اعتنایی کنیم، چه اتّفاقی ممکن است بیافتد. ما داریم به تفرقه‌های موجود بین گروه «ما» و «آنها» دامن می‌زنیم. احتمال این که به کسانی که دوستشان دارم و نگرانشان هستم آسیبی برسد و حتّی جانشان به خاطر این اقدامات نژادپرستانۀ مبتنی بر ترس، جهل و نفرت در معرض خطر قرار بگیرد، مرا نگران می‌کند.

مدّتی پیش وقتی در یکی از وسایل حمل و نقل عمومی بودم، دیدم که دو نفر از کنار من نشستن خودداری می‌کنند. این فی‌نفسه من را ناراحت نکرد چون جای بیشتری برای نشستن داشتم، اما وقتی این خرده‌خشونت‌ها در زندگی انسان‌ها زیاد می‌شود، چه بلایی بر سر سلامت روح و روان آنها می‌آورد؟ حتّی در فضای مجازی نیز به خاطر این که دخترم را از قلدرهایی که نمی‌گذاشتند او نیز از زمین‌بازی استفاده کند دور کردم، موردانتقاد قرار گرفته‌ام و نژادپرست خوانده شدم. چرا باید به کودک بگوییم که در پی کسب تکلیف از چنین افرادی باشد و باز هم به سمت کسانی که برای او قلدری می‌کنند و از امکانات محرومش می‌کنند برود؟

این مسئولیت منِ مسلمان نیست که بررسی کنم و ببینم دلیل انزجار مردم از من، کلیشه ساختنشان از من و تلاششان برای آسیب رساندن به من چیست، هرچند واقعاً سعی می‌کنم که این کار را انجام دهم. در حال حاضر مردم اسلام را با شرارت و تروریسم برابر می‌دانند و مسلمانانی که به‌نحومثبتی از آنها تصویرسازی شده باشد انگشت‌شمار هستند و این امر دقیقاً به خاطر دین و اعتقادات آنها است. من در گذر زمان شاهد آن بوده‌ام که نمادها و شاخصه‌های منحصربه‌فردِ دینم مورد سیاه‌نمایی قرار گرفته‌اند؛ جملۀ شهادتین (لا الهَ اِلّا الله و مُحمّدٌ رَسولُ الله) با شرارت مرتبط دانسته شده، حقّ زنان برای استفاده از پوشش حجاب یا برقع دائماً لگدمال شده، تأیید اغذیۀ حلال مدام موردبحث بوده و رسانه‌ها پیوسته بر مشکلاتی که مسلمانان به وجود آورده‌اند تمرکز کرده‌اند.

بله، مسائلی هست که باید به آنها رسیدگی کنیم، اما به نظر می‌رسد که تمرکز غیرطبیعی و بیش‌ازحدّی روی اسلام و مسلمانان وجود دارد و از این موضوع به عنوان اهرمی برای طرد کردن مسلمانان و دشمن‌سازی از آنان استفاده می‌شود.
امسال سالی سرشار از اشارات منفی به دین اسلام بود؛ چه در سطح ملّی، چه در سطح جهانی. شاهد آن بودیم که رهبران کشورها خطاب به مسلمانان گفتند: "بروید به همانجا که بودید".

بالاخره بعد از بحث و بررسی بسیار به این نتیجه رسیده‌ام که ما به رهبریِ قدرتمندی نیاز داریم که هرگونه نژادپرستی، تعصّب و تبعیض را نفی کند. همچنین نیاز داریم بین تمام تنوّع‌های زیبایی که در داخل و بین جوامعمان وجود دارد پیوند ایجاد کنیم.

فرزندان و نسل‌های آتی ما بر روی ما حساب باز کرده‌اند تا الگوی آنها باشیم و میراث ارزنده‌ای برایشان به جای بگذاریم. من این افتخار را داشتم که در بعضی برنامه‌های ابتکاری جالب مثل «قهوه‌ای با یک مسلمان» شرکت داشته باشم؛ در این برنامه‌ها مردم به طور ویژه برای ایجاد چنین پیوندهایی حضور پیدا می‌کنند. به هر حال بهترین راه برای رفع جهل این است که از محدودۀ خودمان قدم فراتر بگذاریم و با کسانی که با ما متفاوت هستند ملاقات کنیم.

همچنین این افتخار را داشتم که سخنرانی «پدر راد باور» (Father Rod Bower) از کلیسای آنگلیکانیِ گاسفورد (Gosford) را بشنوم. او تأکید داشت که ما نیاز داریم از مرحلۀ حرف به مرحلۀ عمل برویم. در حال حاضر افرادی هستند که کماکان تلاش دارند جامعه را به دو دستۀ «ما» و «آنها» تقسیم کنند. ما نیاز داریم با عملکرد خود با این اقدامات مقابله کنیم. باید تعداد بیشتری از مردم را سر رغبت بیاوریم که در مقابل اقدامات تفرقه‌برانگیزِ پی‌درپی با یکدیگر متّحد شوند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.