این هم تعریف اعتدال !

این یادداشت را دو سه سال پیش نوشته بودم برای نشریه ای و این روزها به یادش افتادم بس که گفتند باید اعتدال تعریف شود . گفتم این تعریف اعتدال را بازخوانی کنم تا حالا که این اعتدال مظلوم سر زبان ها افتاده بازارش دوباره کساد نشود و وسط دعوای سیاسی اصل اعتدال را فدا نکنند !

 

 

اعتدال و میانه‌روی، حسنه‌ای میان دو گناه

     پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم در میان کسانی به رسالت برانگیخته شد که به سائقه نزعات نفسانی و رغبات شهوانی در ظلمت «جهالت» گرفتار بودند.

     آن فرستاده بزرگ خداوند آمد تا آنان را از تاریکی این جهل و نادانی به روشنایی و نور «علم» و آگاهی هدایت کند «لیخرجهم من الظلمات إلی النور» و زنجیرهای سنگین جهالت را از دست و پای جان و فکرشان برگیرد «و یضع عنهم إصرهم والاغلال التی کانت علیهم».

     رویارویی بزرگ هدایت و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه آله و سلّم رویارویی و مقابله سپاه علم و عقل با سپاه جهل و نادانی بود .[1] شاخص‌ترین نشانه جهل «افراط و تفریط» است: «لاتری الجاهل الا مفرطا او مفرّطا» انسان جاهل و نادان یا افراط می‌کند یا تفریط[2] و در مقابل شاخص‌ترین نشانه علم و عقل، اعتدال و میانه‌روی است.

     انسان جاهل به دلیل بی‌بهره‌بودن از مبنا و قاعده و اساس آگاهی و معرفت، روش و منش ثابت و معقول و معتدل ندارد و از همین رو، یک روز به کسی ناسزا می‌گوید و کاری را ناپسند می‌شمارد و روز دیگر همان شخص را می‌ستاید و همان کار را تحسین می‌کند، اما انسان عاقل چون پندار و کردار و گفتار خویش را بر اساس و قاعده معرفت و عقلانیت بنا کرده، دارای اعتدال و میانه‌روی است.

     انسان جاهل و نادان گاه چنان کوتاهی و سستی می‌کند که از راه می‌ماند و گاه چنان تند می‌رود و شتاب و سرعت می‌گیرد که پای‌افزارش پاره می‌شود و پایش خونین و از راه باز می‌ماند.

     پیامبر اکرم برای مردمی گرفتار جهل ونادانی، پیام عقل و علم آورده بود و از صلح و امنیت دم می‌زد . او با جماعتی خونریز و ستیزه جو از مهربانی و محبت سخن می‌گفت و از کسانی که افتخارشان جنگ و کشتار بود و دختران خود را زنده به گور می‌کردند می‌خواست تا نرم و آرام باشند و اعتدال و میانه‌روی پیشه کنند.

     بدین‌گونه مجاهدت و فداکاری رسول گرامی اسلام از همان مردم تندخوی خشن و جاهل، امتی پدیدآورد که ویژگی اساسی‌شان میانه‌روی باشد «وکذلک جعلناکم أمه وسطا» و الگو و تراز دیگر مردمان‌شوند.

     اعتدال، لازمه دعوت به دین

     میانه‌روی و اعتدال و دوری از خشونت و درشتی ، با طبیعت و فطرت انسان سازگار است و حتی همان مردمان تندخوی ستیزه‌جو را نرمی و لطافت پیامبر رام و آرام ساخت : « فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»، به خاطر لطف و رحمت الهی تو برایشان نرم و ملایم شدی و اگر تند و درشت خو بودی، از پیرامون تو پراکنده می‌شدند.[3]

     اینگونه بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، آئینی متین و معقول به جهانیان عرضه کرد که اصل ثابت و اساسی آن، میانه‌روی و اعتدال است؛ از احکام شرعی و مناسک دینی گرفته تا اخلاق فردی وآداب اجتماعی، همیشه و همه‌جا شاخص‌ترین اصل و قاعده، میانه‌روی و دوری از افراط و تفریط است.

     گذشته از آیات شریفه قرآن که بارها به صراحت از افراط و تفریط منع و به اعتدال و میانه‌روی دعوت می‌کند، همچون «و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان أمره فرطا ، و از کسی که دلش را از یاد خود بازداشته‌ایم و در پی هوای خود رفته و افراط کار است، پیروی مکن » ، اهتمام جدی به این موضوع را به صورت دائم در گفتار و کردار پیامبر اکرم و خاندان او شاهد هستیم.

     امام محمد باقر علیه السّلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند که :« إن هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عباده الله إلی عباد الله»، این دین متین و معقول است پس درباره آن با مدارا پیش روید و بندگان خدا را از عبادت خدا رویگردان و گریزان نکنید.[4]

     لذا پیامبر اکرم صراحتا برای جلوگیری از افراط و تفریط  در عبادت و دینداری و پرهیز از ارائه تصویری نامعقول و غیر طبیعی  از آئین اسلام می‌فرمایند: « أما انا أصلی و أنام و أصوم و أفطر و أضحک و أبکی، فمن رغب عن منهاجی و سنتی فلیس منی»، من خود گاه نماز می‌خوانم و گاه می‌خوابم، گاه روزه می‌گیرم و گاه می‌خورم، گاه می‌خندم و گاه گریه می‌کنم، هر کس از شیوه و روش من روی گرداند از من نیست.[5]

 

     هم دنیا، هم آخرت

     این رویکرد انسانی و طبیعی و معقول، بنیان مکتب و آئینی را استوار کرد که در ادوار مختلف تاریخی و نقاط مختلف جغرافیایی زندگی بشر نمونه و نظیری در جامعیت و شمولیت ندارد. آئین و مکتبی که هم به خواسته‌های جسمی و مادی انسان می‌اندیشد و هم برای نیازهای معنوی و روحی او تدبیر می‌کند، هم از دنیا سخن می‌گوید و هم به وصف آخرت می‌پردازد. هم از مهربانی و لطف و دوستی دم می‌زند و هم واقع گرایانه برای مقاومت و پایداری در برابر حمله دشمن به سلاح جنگ می‌اندیشد. هم از خوردن و خوابیدن و شادی و تفریح می‌گوید و هم عبادت و زهد و معنویت را می‌خواهد.

     پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امام علی علیه السلام فرمود:« فاعمل عمل من یرجو أن یموت هرما و احذر حذر من یتخوف أن یموت غدا»، در هنگام کار دنیا، مثل کسی باش که قرار است سال‌ها زنده باشد و در هنگام توجه به آخرت، چون کسی پرهیز و تقوا پیشه کن که قرار است فردا بمیرد.»[6]

     این تعلیم رسول خدا در سخن و رهنمود فرزندان او نیز بازتاب و استمرار یافت، آنجا که توصیه کردند: «إعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»، برای دنیای خود چنان کار کن که گویی تا ابد زنده‌خواهی بود و برای آخرت خود چنان باش که گویی فردا خواهی‌مرد.[7]

     اگر این دو جانب در زندگی انسان لحاظ شود، دیگر کسی در کار و صنعت و عمران و سازندگی کوچکترین کوتاهی و قصوری نمی‌تواند کرد؛ زیرا با عقیده دینی اگر خانه بنا می‌کند، اگر پل می‌سازد اگر جاده‌ای می‌کشد، باید به این گمان باشد که این خانه و پل و  جاده قرار است صدها سال عمر کند، پس کار سرسری و بی‌کیفیت نمی‌کند و در کار خویش، اهتمام و جدیت خواهد داشت و در عین حال، چون به آخرت باور دارد و از خدا پروا می‌کند، نمی‌تواند حق کسی را ضایع کند و به کسی ستم روا دارد. اگر جامعه‌ای بر اساس این باور و نگاه شکل بگیرد، هم دستاوردهای تکنولوژیک دنیای مدرن را خواهد داشت، زیرا به زندگی طولانی دنیایی اهمیت می‌دهد و هم از آفات آسیب‌های تمدن غربی مصون خواهد ماند زیرا به آخرت توجه دارد.[8]

 

     حسنه‌ای میان دو گناه

     این نگاه معتدل و جامع، همه شئون و ابعاد گوناگون زندگی را دربر می‌گیرد. از امام باقر علیه السلام نقل شده است که به فرزند بزرگوارشان امام صادق علیه السلام فرمودند:«یا بنی، علیک بالحسنه بین السیّئتین»، فرزندم بر تو باد حسنه و کار نیک میان دو گناه ، و هنگامی که امام ششم، شرح این گفتار را از پدر خویش خواست، توضیح دادند که وقتی خداوند در قرآن می‌گوید:«و لا تجهر بصلاتک و لا تخافت بها»[9] نمازت را نه فریاد کن و نه آهسته بخوان، یا وقتی خداوند می‌گوید:«و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط»، نه دست خود را از بخشش پس بکش و نه هرچه داری ببخش.[10] یا وقتی خداوند می‌گوید «و الذین إذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا»، و کسانی که در هنگام بخشش نه اسراف می‌کنند و نه خشک دستی دارند.[11] در این آیات گاه آمده است که:« وابتغ بین ذلک سبیلا»، میان این دو جانب راهی پیش‌گیر و گاه آمده که «وکان بین ذلک قواما»، شیوه متین و صحیح میان این دو است. سپس حضرت فرمودند: این راه میانه همان حسنه و کار نیک است؛ در میان آن، دوسوی افراط و تفریط که گناه به شمار می‌رود . و سخن امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز به همین موضوع اشاره می‌کند که:« الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده »، به راست و چپ رفتن گمراهی و مسیر صحیح و راه راست راه میانه است.[12]

     سراسر زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و خاندان پاک او علیهم السّلام، دعوت به این امر است. قول و فعل و تقریر آن بزرگواران همه تشریح و تبیین همین رویکرد بوده که التزام بدان سعادت و نیکبختی فرد و جامعه را در عرصه های گوناگون زندگی تأمین می‌کند.

     پرهیز و نگرانی شدید آموزه‌های دینی از تندروی و کندروی و تأکید و توجه فراوان بر اعتدال و میانه‌روی که در فرهنگ دینی ما به اشکال و تعابیر گوناگون دیده می‌شود،[13] برای آن است که انسان با گرفتاری در جهل به نخستین و بزرگترین آفت یعنی افراط و تفریط مبتلا می‍‌‌شود.

 

     نشانه‌های جاهلان

     هرچند نشانه‌های این انحطاط و گمراهی در افراد نادان به تناسب شدت و ضعف جهالت متفاوت است، اما بر اساس روایات چند نشانه در این افراد به چشم می‌خورد:

     نخست بی‌ادبی: افراد جاهل، حرمتی برای کسی قائل نمی‌شوند، در حالی که انسان مؤمن و عاقل، به راحتی هر چیزی را بر زبان نمی‌آورد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «المؤمن ملجم»، مؤمن بر دهان خود بند دارد. [14]

     دوم مطلق‌انگاری: در باور جاهلان، همه چیز یا سیاه است یا سفید. از این رو، گاهی یک چیز را کاملاً و به شکل مطلق، بی‌عیب و نقص می‌بینند و چیزی دیگر را سراسر نقص و عیب، و چه بسا فردای آن روز بر عکس!

     سوم، حکم کردن درباره دیگران و تعیین سرنوشت آنان، گویی که آنها مسئول آخرت و قیامت مردم هستند؛ جاهلان به راحتی درباره دیگران حکم صادر می‌کنند و به دیگران برچسب می‌زنند.

     چهارم، پرگویی و زیاد حرف زدن و در نتیجه تغییر مکرر و شدید مواضع : انسان عاقل کمتر سخن می گوید؛ « إذا تم العقل نقص الکلام»، وقتی عقل کامل شد، سخن کاهش می‌یابد، در حالی که انسان جاهل با پرگویی خود، همیشه دچار مشکل می‌شود.

 

     اعتدال، شاخصه اصلی مکتب اهل بیت

     با ملاحظه روایات و احادیث وارد شده از اهل بیت پیامبر علیهم السلام در می‌یابیم که اعتدال و میانه‌روی یکی از مهم‌ترین (اگر نگوییم مهمترین) ویژگی‌های مکتب اهل بیت است.

     مکتب اهل بیت به عنوان نسخه اصیل و اساسی اسلام پیامبر، دارای ویژگی‌هایی است در مقابل مکتب مدعیان دروغین اسلام. اگر مدعیان دروغین اسلام، سؤال‌ها را با تندی و درشتی و ضرب و شتم پرسش کننده پاسخ می‌دادند، مکتب اهل بیت با افتخار و شکوه به سؤال و پرسش دعوت می‌کند و وقتی امام علی «سلونی»( هر چه می‌خواهید بپرسید) می‌گوید فرزندانش هم در مسجد با منکران دین به گفتگو و مباحثه می‌پردازند.

     در میان ویژگی‌های مختلف مکتب اهل بیت همچون تعقل، تحمل مخالف، احترام به رأی دیگران، انصاف و … ، اعتدال از جایگاهی بسیار والا برخوردار است.

     بی‌توجهی به این اصل اساسی و قاعده بنیادین در فکر و فرهنگ اصیل اسلامی از یکسو نشان‌دهنده عدم آشنایی دقیق با معارف اهل بیت است و از سوی دیگر نگران کننده و بیم‌آفرین، زیرا هر چه از اعتدال و میانه‌روی دورتر شویم، آنچه به نام دین عرضه می‌کنیم از حقیقت دین دورتر است و چندان با اقبال و پذیرش مخاطبان نیز روبرو نخواهد شد.

     در روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام مکررا به این نکته تأکید شده است که اگر میانه‌روی نکنید، مخاطبان شما از عبادت و دین و خدا گریزان می‌شوند. بدین ترتیب حفظ جایگاه ونقش اعتدال در معرفی اسلام و مکتب اهل بیت، اهمیت استراتژیک می‌یابد، خصوصا در زمان ما که جهالت مدرن در لباس و شکل عقل و علم گسترده‌تر دیده می‌شود.

     گروهی یکسره از جنگ و ستیز و مبارزه با دشمن سخن می‌گویند آن گونه که حتی دوستان و همراهان خود را دشمن می‌پندارند و گروهی دیگر چنان از مهر و دوستی و محبت و آشتی و صلح حرف می‌زنند که حتی با دشمن هم دست دوستی می‌دهند.

     در چنین شرایطی، دوری و پرهیز از این افراط و آن تفریط، بیش از هر زمان دیگر اهمیت و ارزش حیاتی پیدا می‌کند. ایستادگی و مقاومت قاطعانه در مقابل دشمن و «أشداء علی الکفار» بودن ، و مهربانی و همدلی و وحدت با دوستان و «رحماء بینهم» شدن. این میانه‌روی و اعتدال، دستور و رهنمود مکتب اهل بیت و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روزگار گسترش جهل و گمراهی است.

 

[1] اهمیت این بحث چنان است که حتی اگر کتاب‌های متعدد درباره آن نگاشته شود، حق آن ادا نخواهد گردید. این یادداشت مختصر می‌کوشد تا در حد بضاعت ناچیز صاحب این قلم، راهی برای توجه جدی‌تر نسبت به موضوع بگشاید و سرفصل‌هایی برای تأمل و تعقیب خوانندگان فرهیخته نشان دهد.

[2] نهج البلاغه، کلمات قصار

[3] همین آیه شریفه به وضوح ضرورت و اهمیت و نقش نرمی و مهربانی و ملایمت در شخصیت و رفتار و کردار مبلغان دین را نشان می‌دهد. حتی پیامبر خدا هم اگر تندخویی کند و مهربان نباشد، مردم از اطراف او پراکنده می‌شوند و اساس رسالت او بی‌نتیجه خواهد گردید چه رسد به افراد معمولی و عادی که لباس تبلیغ دین پوشیده‌اند و به عنوان روحانی قصد دعوت مردم به سوی دین را دارند. این ناموس خلقت و طبیعت انسان است که به سوی محبت و ملایمت گرایش یابد و از تندی و درشتی بگریزد و این بخشی از سنت‌های الهی در زندگی انسان است.

[4] بحارالانوار، ج 71 ص 212 نقل این روایت به تعابیر گوناگون و مختلف تکرار شده است.

[5] اصول کافی ج 2 ص 85

[6] بحار الانوار ج 71 ص 214

[7] یک نویسنده و شاعر مسیحی با ذکر این حدیث می‌گوید همین سخن برای نشان دادن ارزش و عظمت مکتب پیامبر کافی است. (نقل به مضمون)

[8] با قدری تسامح می‌توان گفت که امروز، افراط ما و تفریط غرب باعث شده تا ما از دنیا باز بمانیم و آنها از آخرت! آنها دنیایی را آباد کنند که چون تمام شود با آخرتی ویران روبرو باشد و ما در دنیایی ویران به آخرتی آباد دل ببندیم.

[9] سوره مبارکه اسراء آیه شریفه 110

[10] سوره مبارکه اسراء آیه شریفه 29

[11] سوره مبارکه فرقان آیه شریفه 67

[12] نهج البلاغه، کلمات قصار

[13] این تعالیم در فرهنگ عمومی ما نیز به روشنی قابل مطالعه است. از سروده‌ها و نوشته‌های شاعران و حکما گرفته تا امثال و تعابیر عامیانه، نظیر:«نه چندان بخور کز دهانت برآید / نه چندان که از ضعف جانت برآید»

[14] بحار الانوار ج‌75ص‌275

 
این یادداشت را دو سه سال پیش نوشته بودم برای نشریه ای و این روزها به یادش افتادم بس که گفتند باید اعتدال تعریف شود . گفتم این تعریف اعتدال را بازخوانی کنم تا حالا که این اعتدال مظلوم سر زبان ها افتاده بازارش دوباره کساد نشود و وسط دعوای سیاسی اصل اعتدال را فدا نکنند !

محمدرضا زائری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.