رستاخیز جان و جهان

پدران و مادران ما هر دین و آیینی که برگرفتند، نوروز را گم نکردند؛ چراکه نوروز انتخابی طبیعی و برآمده از عاشقانه‌ترین رابطه میان انسان و جهان است.

بهار، فصل دگرگونی‌ها است. در بهار، هم سال تغییر می‌کند و هم طبیعت و هم آسمان. پدران و مادران ما از چند هزار سال پیش، این دگرگونی‌ها را فرصتی نیکو برای آغاز تغییرات در روحیات فردی و روابط خانوادگی و اجتماعی خود دیدند؛ یعنی رستاخیز جهان را به رستاخیز جان گره زدند و آن را عید نامیدند و جشن گرفتند.

بهار، یعنی سرما و سردی، اگرچه سرگذشت ما است، سرنوشت ما نیست. قطار تقدیر، سرانجام به ایستگاه تدبیر می‌رسد و نوبت را به گل و نغمه بلبل می‌دهد. بهار، یعنی به هیچ چیز عادت نکن، راضی نشو، امیدت را از دست مده. روزگار، فرصت‌های بی‌شمار برای ما ذخیره کرده است. اما این فرصت‌ها را فقط به کسانی می‌دهد که اسیر عادت‌های خود نیستند.

نوروز، نشانه مدنیّت، هوشمندی و سلامت ایرانیان در دوران باستان است. طبیعی‌ترین و بهترین روز برای جشن‌های سالانه، آغاز بهار و در وقت گلباران طبیعت است، و این انتخاب بخردانه، فقط در ایران اتفاق افتاده است. پدران و مادران ما هر دین و آیینی که برگرفتند، نوروز را گم نکردند؛ چراکه نوروز انتخابی طبیعی و برآمده از عاشقانه‌ترین رابطه میان انسان و جهان است. نوروز، محصول حادثه‌ای تاریخی یا نتیجه قرارداد و توافق بشری نیست؛ بلکه خود تاریخ‌ساز است و مایه همدلی و توافق. شروع سال با بهار، همان درِ باغ سبز است که طبیعت به روی ما می‌گشاید تا با خاطری آسوده‌‌تر به سوی سرنوشت‌های تابستانی و پاییزی و زمستانی خود برویم.

غم‌های ما نه چنان است که به گریه‌ای از دل برود. گریستن برای کسی است که دلی دارد و غمی. ما دلی داریم و غم‌های بسیار. معجزه بهار، تبدیل غم به شادی نیست؛ شکوه بخشیدن به دردها و رنج‌ها است. بهار به ما می‌آموزد که می‌توان در میان غم‌ها نشست و خندید؛ در پنهان، به پهنای صورت گریست و در پیدا با همه دهان و از ژرفای جان، خندید.

بهار در پیش است و ایرانی‌ترین روزهای سال در انتظار ما. در سال نو، آرزو می‌کنم:

هیچ سرمایه‌ای به باد نرود

هیچ اعتمادی فرو نریزد

هیچ نگاهی بر در خیره نماند

هیچ دهانی، بیهوده باز نشود

هیچ مادری، از دیدار فرزندش سیر نشود

هیچ قلمی شکسته و هیچ روزنامه‌ای بسته نشود

آرزو می‌کنم:

دین، به دامان محمد(ص) بازگردد

دانش، دادستان باشد، نه متهم

اسیران ایرانی در دست جیش العدل و غیر آن، آزاد شوند

مردم سوریه، دوباره آواز قناری‌ها را بشنوند

خنده، شرمنده ژست‌های عرفانی نباشد

دانشگاهی، آبروی دانشگاه باشد

عشق، همچنان شعر فارسی را به دنبال خود بکشد

مردم، فقر را بهانه سنگدلی با یکدیگر نکنند

و مرغ شادی به جزیره ما نیز هجرت کند

و دولت‌مردان بدانند که هیچ چیز به اندازه فقر و گرانی، «صد عن سبیل الله» نیست

آرزو می‌کنم

روحانیان، روحانی شوند و دانشگاهیان، دانشی.

آرزو می‌کنم در سال جدید، اینترنت در ایران، جزء اموال عمومی و بیت المال محسوب شود، تا هر کس، هر گونه که خواست در آن دست نبرد.

آرزو می‌کنم، سال 93 جنگ‌طلبان را متقاعد کند که راه‌های کم‌هزینه‌تری هم برای ثروت‌اندوزی و اقتدار آنان وجود دارد.

آرزو می‌کنم، خوشبختی آیندگان، به اندازۀ هزینه‌ای باشد که گذشتگانشان دادند

آرزو می‌کنم

مراجع بزرگوار بدانند که فقه، جزئی از دین است، نه دین جزئی از فقه

و

سخنرانان بدانند که روزگار آنان سپری شده است و نوبت گفت‌وگو است

و

نویسندگان بدانند که قلم، یادگار خدا در زمین است

و

عالمان بدانند که جامه جهاد، چشم به قامت آنان دارد.
پدران و مادران ما هر دین و آیینی که برگرفتند، نوروز را گم نکردند؛ چراکه نوروز انتخابی طبیعی و برآمده از عاشقانه‌ترین رابطه میان انسان و جهان است.رضا بابایی

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. hasan

    sepas

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.