محمد شحرور و انگاره‌هایی در موضوع بانوان

مهدی دلیر

دکتر محمد شحرور (1938-) از قرآن پژوهان نواندیش سوریه است. او بر اساس نظریات جدید علمی، به مباحث قرآن‌شناسی توجه کرده است. بیشتر نظریات قرآنی وی بر پایه داده‌های جدید علوم انسانی و علوم تجربی استوار است. وی با دیدگاه‌های جدید علمی، کوشیده است تا نگاهی از زن در قرآن را ترسیم کند که مقبول جهان جدید نیز واقع گردد.

نقد به دیدگاه‌های سنتی در خصوص زنان
محمد شحرور با ایده‌ها و تلقیهایی که نسبت به زن برگزیده است، برخی از دستاوردهای پیشینیان در موضوع بانوان را مورد نقد قرار داده است. وی معتقد است که دانشمندان اسلامی ابتدا مبانی غلط و معیوبی را برگزیده‌اند و سپس به نحو ناخواسته، به احکامی فرمان داده‌اند که هیچگونه مناسبتی با فحوای حقیقی قرآن ندارد.

شحرور این مبانی غلط را اینگونه بر می‌شمرد:
الف) اعتقاد به اینکه حد و مرز همه قوانین مربوط به زن در دوره محدود بعثت تا رحلت پیامبر (ص) توسط ایشان به حد تمام و کمال ارائه شده است. این در حالی است که اگر در زمان پیامبر (ص) زن منصب سیاسی و قضاوت نداشته، به دلیل ممنوعیت آن بوده است. از این رو در عصر حاضر نیز مناصب سیاسی و قضاوت برای زن ممنوع شمرده می‌شود.[1]

این تلقی مورد قبول شحرور نیست. او می‌گوید که اسلام از روز نخست حق سیاسی برای زن قائل شد. چرا که اولین انسانی که در راه اسلام شهید شد زن (سمیه) بود. محمد شحرور، این نکته را یادآور می‌شود که: “پیامبر گاه در ضمن – نه در اصل- حدود الهی دخل و تصرف می‌کرد و گاه نیز متناسب با فضای جامعه آن روز قوانینی را وضع می‌کرد. منصب سیاسی یا قضاوت نداشتن برای زنان در زمان پیامبر به فضای جامعه آن روز باز می‌گردد، چرا که رسم اعراب بر این بود که به زنان چنین مسئولیتهایی ندهند. و این مسأله هیچ ربطی به پیامبر ندارد، بلکه مربوط به عادات اعراب جاهلی است. بنابراین آغاز آزادی زن در زمان پیامبر بوده و طبق شرایط هر عصری این آزادی ادامه دارد، تا جایی که از حدود الهی پای فراتر ننهند”.[2] محمد شحرور، قوانینی که در زمان پیامبر، در خصوص زنان وضع شده است را ناشی از نظام و ساختار آن زمان می‌داند و تعمیم ناروای آن در زمان معاصر را بر نمی‌تابد.

ب) شحرور، یکی دیگر از مبانی غلط در فکر اندیشمندان مسلمان را عدم فهم دقیق برخی از آیات در باب زن می‌داند. وی در این خصوص، شواهد و نمونه‌هایی را یادآور می‌شود. مثلاً اینکه لفظ نساء در آیه “للنّاس حُبّ الشَهواتِ مِن النِساءِ وَ البَنینَ”(آل عمران-14) و آیه “نِساءُکُم حَرثٌ لَکُم…”(بقره-223) به معنای زنان نیست، چرا که اگر به معنای زنان تفسیر کنیم نتیجه این می‌شود که زنان اشیایی بیش نیستند. همان‌گونه که در فقه اسلامی نیز تا به حال زن به عنوان یک شیء محسوب می‌شده است و یا به دلیل سیطره مرد بر زن، قوانین اسلامی به نفع مردان است و نه به نفع زنان.

اگر در این آیات، زن را محور قرار دهیم، زن مایه فتنه برای مرد می‌شود. همچنین این برداشت به وجود می‌آید که بر زن واجب شده است که حجابش را رعایت کند؛ در صورتی که هیچ گاه نیامده است که مرد حجابش را رعایت کند که فتنه برای زن است. این در حالی است که قرآن این مسأله را به گونه‌ای دیگر مطرح کرده و ارتباط بین زن و مرد را ارتباطی دو سویه می‌داند. به عنوان نمونه آیه “هنّ لباسٌ لَکُم وَ انتُم لباسٌ لَهن” (بقره-187)[3] بیانگر این موضوع است. اگر مصداق آیات فوق را زنان بگیریم، با بسیاری از آیات که با برابری زن و مرد حکم می‌کند تناقض خواهند داشت. محمد شحرور با تفسیر و بعضاً تأویل این آیات می‌کوشد تا از حقوق زنان در اسلام دفاع کند.

رویکرد زبان‌‌شناسانه
محمد شحرور همچنین کوشیده است تا با رویکردی زبانشناسانه به مباحث الفاظِ قرآنی توجه کند. وی با تکنیکهای زبانشناسی متن را تحلیل می‌کند و می‌گوید زبان قرآن زبان گفتاری است و تحلیل خاص خودش را دارد. وی تفسیر قرآن را به عهده افرادی می‌داند که به دانش زبانشناسی به خوبی واقفند. وی کتاب مستقلی را با عنوان “فقه المرأه” به رشته تحریر در آورده و این رویکرد زبانشناسانه را در احکام زنان مورد بررسی قرار داده است.

شحرور با همین رویکردهای زبانشناسانه است که برخی از مبانی حقوق زنان در اسلام را به چالش می‌کشد. وی می‌گوید جنبه‌های نابرابری زن و مرد در بسیاری از موارد از جمله شهادت، دیه، قضاوت و غیره از طریق زبانشناسی قابل حل است. او به زبان مذکر قرآن اشاره کرده و می‌گوید: “زبان عربی زبانی است که گرایش غالب آن مذکر است وهر واژه مذکر یک مفهوم مؤنث را در دل خود دارد. اگر با این شیوه به آیات قرآن نگاه کنیم موارد نابرابری قابل رفع است”. وی به عنوان نمونه، مثالی از قرآن را ذکر می‌کند. به عنوان مثال، آیه “اِذ عَزَمُ الطّلاق” یعنی وقتی هر یک از دو طرف عزم طلاق کردند. به این معنا که هر دو حق دارند نسبت به طلاق خودشان اقدام کنند؛ نه اینکه تنها مردان حق و اذن طلاق داشته باشند.[4] با این رویکرد زبان‌شناسانه است که شحرور به نتایج جدیدی در احکام فقهی نائل آمده است.

ارث
بحث از ارث، یکی از مواردی است که شحرور به آن پرداخته و به نتایجی دست یافته است. وی می‌گوید در مسأله ارث، محاسبات قدما بر اساس حسابهای جبری بود. این محاسبات هنگامی که اندازه خانواده بزرگ می‌شود دیگر درست عمل نمی‌کند. شحرور از قوانین جدید ریاضی مدد می‌گیرد و بحث ارث را به نحو امروزین مورد واکاوی قرار می‌دهد. وی با تئوری مجموعه‌ها، محاسبات ارث را انجام می‌دهد. از همین روست که به نتایج کاملاً متفاوتی دست می‌یابد. وی معتقد است که سهم زنان دو سوم و سهم مردان یک سوم است. شحرور با پیش کشیدن مباحث زبانشناسی و همچنین استناد به قواعد جدید ریاضی، به این نتیجه نائل آمده است.
وی به آیاتی اشاره می‌کند که مستمسکی در بحث ارث قرار گرفته است. به عنوان نمونه، این که خداوند می‌گوید: “یُوصیکُم اللهُ للذّکرِ مثلُ حظِّ الاُنثَییَن” به معنی این است که خداوند برای ارث زن و مرد حداقل و حداکثری را بیان کرده است. یعنی کمترین حد ارث، ارث زن است و بیشترین حد ارث، ارث مرد. به این معنی که درصد ارث به نسبت فرهنگ جوامع می‌تواند در این اقل و اکثر متغیّر باشد. یعنی اگر در جامعه‌ای مثل اسلام که وظیفه اقتصادی خانواده بر دوش مرد است، زن نصف مرد ارث می‌برد و اگر در جامعه‌ای زن و مرد با هم وظیفه اقتصادی را داشته باشند، ارث بینشان مساوی تقسیم می‌شود و این خارج از حدود الهی نیست بلکه داخل در حدود الهی خواهد بود.[5] به عبارت دیگر، خداوند برای ارث دو حد و مرز قرار داده است: حداقل و حداکثر؛ نه آن که یک حد لایتغیر گذاشته باشد. لذا فرمود: وَ مَن یُعصِ اللهَ وَ رَسُولَه وَ یَتَعَدَّ حُدودَه یُدخلهُ نارا. (نساء -14)

به گفته محمد شحرور، لازمه تعیین این دو حد آن است که مسلمانان آزادند طبق شرایط خاص هر خانواده و جامعه میزان ارث زن و مرد را مشخص کنند. یعنی اگر در خانواده و جامعه‌ای تمام مسئولیت اقتصادی به عهده مرد است، ارث پدر به دختر نصف پسر داده شود. و اگر مسئولیت اقتصادی بین پسر و دختر تقسیم شده است باید ارث مساوی بین آنها تقسیم شود. شحرور تأکید می‌کند که: این تفاوتها داخل در حدود الهی است نه خارج از آن.

روابط میان زن و مرد
محمد شحرور با روش جدیدی که برگزیده است به مطالعه و تفسیر لغوی و علمی نصوص می‌پردازد. وی در بررسی آیات “حدود” که مربوط به رابطه زن و مرد می‌باشد نیز به آیات مربوط به چند همسر گزینی مردان اشاره کرده و می‌گوید: حدود خدا از لحاظ کمّی، یک زن به عنوان حد پایین و چهار زن به عنوان حد بالاست؛ در حالی که از لحاظ کیفی لازم است که زنِ دوم، سوم و چهارم از بیوه‌گان باشند که سرپرستی فرزندان در این ازدواج شرط شده باشد. بنابراین موضوع آیه یتیمان و مادرشان است. و انتخاب همسران دوم و سوم و چهارم، صرفاً ناظر به یتیمان و مادرشان بوده و نه یک نگاه تنوع طلبانه.

شحرور در بررسی روابط میان زن و مرد؛ همچنین میان رابطه عاطفی و اقتصادی- اجتماعی زن و مرد تفاوت می‌گذارد و می‌گوید: رابطه عاطفی در اسلام همان رابطه “عشق” است. در این رابطه آن چه که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که زن کالایی برای مرد نیست، همان گونه که مرد کالایی برای زن نمی‌باشد. وی درباره رابطه اقتصادی-اجتماعی می‌گوید که آیه 34 سوره نساء ما را با این نوع رابطه آشنا می‌کند و بیان می‌دارد که مردان سرپرست زنان می‌باشند و علت سرپرستی مرد بر زن برتری جسمی، مالی و اقتصادی اوست. اما در زمان حاضر، برتری مرد تنها شامل توان فیزیکی نیست، زیرا توان عقلی نقش مهم‌تری از توان جسمی بازی می‌کند. از این رو موضوع برتری جسمی مرد بر زن در واقع سرپرستی به طور عام است. وی در ادامه می‌گوید از آنجا که در نص آیه بیان شده است بدان دلیل که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری داده است. این امر بدان معنی است که سرپرستی قابلیت آن را دارد که عکس شود، یعنی زن سرپرست شویش گردد.[6] به باور شحرور، ممکن است که زن توانایی عقلی بیشتری نسبت به مرد حاصل کرده باشد. در این صورت نمی‌توان مرد را سرپرست زن دانست. به اعتقاد وی، ملاکی که در آیات قرانی ذکر شده، ناظر به برتری جسمی بوده در حالی که این ملاک می‌تواند متحوّل شود و سرپرستی نیز به نحو عکس تبدیل شود.

شحرور بستن پیمان ازدواج را به شکل برابری میان زن و مرد ممکن می‌داند. وی در این خصوص می‌گوید: ممکن است اختیار ازدواج به دست زن یا مرد باشد. او همچنین زن و مرد مسلمان را به شکل برابری دارای حق طلاق می‌داند. وی طلاق شفاهی را نیز باطل می‌داند.[7]

شحرور درباره اشتغال زن در اسلام نیز بر این باور است که اسلام زن را به لحاظ شرعی از هیچ یک از عرصه‌های زندگی و تولید باز نداشته است؛ بلکه این تنها شرایط تاریخی است که عرصه فعالیت زن را مشخص می‌کند. بر این اساس بر ما مسلمانان لازم است که به فعالیت زن از خلال روند تاریخی بنگریم و نه از طریق مقایسه جوامع معاصر با جامعه صدر اسلام. به اعتقاد شحرور، در شریعت اسلامی، مانعی برای اشتغال زن وجود ندارد اما شرایط تاریخی در برخی موارد، زن را از فعالیتهای اجتماعی و اشتغال منع کرده است. وی معتقد است که خداوند زن را تنها از جنگ و بی بند و باری باز داشته است. نگاه تاریخی به مسأله اشتغال زن از آن روست که برخی از مشاغل مناسب زنانگی او نیست یا این که توان انجام دادن آن را ندارد. شحرور می‌گوید در این حالت زن می‌باید از خلال نهادهای اجتماع معین کند که مشاغل موجود کنونی که او توان انجام آنها را ندارد، کدامند؟ همچنین زنان باید مشخص کنند که کدام یک از مشاغل، سزاوار شأن آنها نیست. در تشخیص این ملاکها، زنان باید اعمال نظر کنند و نه مردان.

رویکردهایی که شحرور در قبال مسئله زنان در پیش گرفته است، از آنجا حاصل شده که وی در مبانی نگرش خود نسبت به موضوع زنان تغییراتی داده است. رویکردی که او نسبت به زنان برگزیده است، می‌تواند مورد توجه بیشتر جهان اسلام نیز قرار گیرد.

پی نوشت‌ها

[1] عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 593
[2] همان، صص 594-595
[3] همان، صص 592-597
[4] سخنرانی دکتر شهریار نیازی در نشست ماهانه انجمن زنان پژوهشگر تاریخ 3/3/85
[5] محمد حسن زمانی، مستشرقان و قرآن، ص 462
[6] محمد شحرور، الکتاب و القرآن، صص 621-619
[7] همان، صص 626-627
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.