مواظب «عبدالغفار»های پشت‌صحنه‌ها باشیم

عبدالرحیم اباذری

شکی نیست که پدیده جاسوسی و اعزام جاسوس از کشوری به کشور دیگر از مسلمات هر حکومتی است و سابقه دیرینه بیش از هزارساله دارد. در این میان اعزام جاسوس از روسیه به ایران باسابقه‌ترین آن‌هاست؛ در دوره صفوی‌ها، قاجاری‌ها و پهلوی‌ها وجود داشته؛ هم‌اکنون نیز در ابعاد وسیع ادامه دارد، چنان‌که دولت‌های آمریکا، انگلیس و اسرائیل نیز دست‌کمی از روسیه ندارند و اکنون حتماً بیشتر از آنها در ایران فعال هستند.

مرحوم دایی‌ام در دهه‌های 40-50-60 از بازاریان و معتمدین شهر میانه و فردی روشن ضمیر بود، او از ماجرای بمباران آذربایجان و تصرف شهر میانه توسط قوای نظامی روسیه در جنگ جهانی دوم خاطرات شنیدنی بسیاری داشت و گاهی آنها را نقل می‌کرد؛ در موردی می‌گفت: چند سال پیش از اشغالگری، مردی به نام عبدالغفار در بازارشهر میانه به شغل دست‌فروشی مشغول بود و می‌گفتند از شهر باکو به میانه آمده است، در آن زمان به این گونه افراد «مهاجر» اطلاق می‌شد. عبدالغفار تسبیح دانه درشت به دست و ریش بلند بر سینه و صورت داشت و همیشه جلوتر از همه در نماز جماعت مسجد جامع امامزاده اسماعیل (ع) حاضر و آخر از همه خارج می‌شد. وی اغلب در صف اول جماعت می‌ایستاد، خیلی هم به آداب و معاشرت از قبیل: صبحکم الله بالخیر و مساکم الله بالخیر و العافیه و تقبل الله اعمالکم و… مسلط و مقید بود و همه را مجذوب خود می‌ساخت. تا این که سال 1320 شمسی وقتی قوای متفقین از جنوب و شمال وارد کشور ایران شدند و ارتش سرخ روسیه شوروی، آذربایجان و شهر میانه را به اشغال خود درآورد، از همان روز ناگهان عبدالغفار ناپدید شد، نه در بازار دیده می‌شد و نه به جماعت مسجد می‌آمد. دایی‌ام می‌گفت: چند روز بعد ناگهان دیدم ریشش را از ته زده و به جای تسبیح، تفنگ به دست گرفته و به جای صف اول نماز، جلوی صف نظامیان روسی رژه می‌رود! سپس در سال 1324 که قوای روسی طبق قرار داد متفقین مجبور به ترک ایران شد و به جایش نیروی‌های حزب دمکرات به سرکردگی جعفر پیشه وری و غلام یحیی دانشیان، آذربایجان و شهر میانه را تصرف کردند، عبدالغفار سر دسته فدایی‌ها شد؛ آن وقت‌ها به سربازان حزب دمکرات «فدایی» می‌گفتند. معلوم شد او در این مدت جاسوس روسیه بوده و هم‌اکنون نیز عامل و ایادی حزب توده و دمکرات شده است.

روشن است که حضور جاسوسان روسی در آن مقطع تاریخی فقط به شهر میانه اختصاص نداشت معمولاً عبدالغفارهایی با شکل و شمایل گوناگون در تمامی شهرهای شمالی کشور حضور داشتند. اخیراً دربعضی گزارش‌های تاریخی دیدم: یکی از این عبدالغفارها جلوی حمام دوشنبه شهرانزلی، شیرینی می‌فروخت و به‌مجرد ورود ارتش سرخ شوروی به شمال، لباس سربازی پوشیده و به آنها پیوسته است. فرد سومی دریکی دیگر از مناطق آذربایجان به خاطر ظاهرِ کاملاً مذهبی که برای خود درست کرده بود سال‌ها مورد اعتماد مردم واقع شده تا جایی که از مردم خمس و زکات و سایر وجوه شرعی می‌گرفت و می‌گفت آنها را برای مراجع تقلید در قم و نجف می‌فرستد، اما شهریور 1320 وقتی چتربازان ارتش سرخ در این سرزمین پیاده شدند، او افسر نیروی هوایی روس از آب درآمد و به جمع چتربازان پیوست.[1]

چند نکته:
1 – شکی نیست که پدیده جاسوسی و اعزام جاسوس از کشوری به کشور دیگر از مسلمات هر حکومتی است و سابقه دیرینه بیش از هزارساله دارد. در این میان اعزام جاسوس از روسیه به ایران باسابقه‌ترین آن‌هاست؛ در دوره صفوی‌ها، قاجاری‌ها و پهلوی‌ها وجود داشته؛ هم‌اکنون نیز در ابعاد وسیع ادامه دارد، چنان‌که دولت‌های آمریکا، انگلیس و اسرائیل نیز دست‌کمی از روسیه ندارند و اکنون حتماً بیشتر از آنها در ایران فعال هستند.

به خاطر اهمیت و جایگاه منحصربه‌فردی که نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح دنیا دارد طبیعی است که امر جاسوسی و تخلیه اطلاعاتی در آن از سوی جاسوسان کشورهای بیگانه در سطح و ابعاد وسیعی انجام گیرد و نباید از آن غافل شد.

2 – در زمان‌های صفویه، قاجاریه و پهلوی، اَبزار جاسوسی و نفوذ، معمولاً ریش، تسبیح، حضور در نماز جماعت‌ها و حتی سوءاستفاده از لباس روحانیت بود، اما امروز نمادها و لباس‌های دیگری را هم می‌شود به آن اضافه کرد و این امور می‌توانند مورد بهره‌برداری جاسوسان قرار بگیرند. چون بحث مصداقی در این خصوص شاید پیامدهایی به همراه داشته باشد از ذکر مصادیق پرهیز می‌شود ولی باید توجه داشت در نظام اسلامی و انقلابی ما هر چیزی که از ارزش و جایگاه والاتری برخوردار است به همان مقدار هم در معرض این آسیب قرار دارد و لازم است هر چه بیشتر از آن حراست شود.

3 – چون در قرن‌های گذشته حکومت مستقل نداشتیم و بیگانگان بر ما حاکم بودند یکی از مأموریت‌های مهم جاسوسان، اعمال اصل «تفرقه‌انداز و حکومت کن» بود اما امروز این سیاست نسبت به نظام جمهوری اسلامی تغییر داده شده و عبدالغفارها موظف به اجرای اصل دیگری به نام «تفرقه‌انداز و حکومت را ناکارآمد کن» شدند و تا حدودی هم در این میدان موفق عمل کردند.
 
4 – جاسوسان معمولاً از افرادی که تابعیت کشورهای متبوعه خود را دارند گزینش می‌شوند اما گهگاهی از آدم‌های سست‌عنصر داخل کشورِ موردنظر هم بهره‌کشی می‌شود؛ حتی افرادی با چند واسطه بدون این‌که خود خبر داشته باشند می‌توانند سربازان پیاده‌نظام تشکیلات عریض و طویل جاسوسی به شمار آیند و برای خود عبدالغفاری باشند.

5 – کار جاسوسان فقط تخلیه اطلاعاتی و خبرچینی نیست بلکه مأموریت‌های مهم‌تری هم می‌توانند داشته باشند، ایجاد اختلاف و سعایت و بدبینی و درگیری میان نیروهای اصیل انقلابی و بین مسئولان و مدیران کارآمد یا القای غیرمستقیم حرکت‌های تندوتیز به جوانان مانند حمله به بیوت مراجع و تحریک علیه سفارتخانه‌ها و بالا رفتن از دیوار آنها و… یا تلقین یاس و ناامیدی در میان مردم و بدبینی آنان به مسئولان نظام که قرائن و شواهد به همه آنها شهادت می‌دهد.

امروز آنهایی که به هر بهانه‌ای علیه مسئولان نظام لجن پراکنی کرده و به‌جای نقد، تخریب و تضعیف می‌کنند، شایعه می‌سازند، تهمت می‌زنند، با اظهارات بی‌ربط و غیر کارشناسانه، موجب یاس و ناامیدی مردم و یا ایجاد تنش و تشنج در داخل و خارج می‌شوند بدانند که برای خود یک «عبدالغفاری» هستند.

6 – این‌که گاهی مشاهده می‌شود بعضی از مسئولان و مدیران سرجای خود نیستند، پزشکان، کار سیاسی می‌کنند، مهندسان، نسخه طب سنتی می‌نویسند، بعضی نظامیان، راهکار سیاسی می‌دهند و سیاستمداران، پوتین به‌پا می‌کنند و کلت به کمر می‌بندند و مداحان نظرات فقهی و حکومتی ارائه می‌دهند، از طرفی روحانیت در همه سمینارهای تخصصی: نفت، گاز، پتروشیمی، کشاورزی، هوا و فضا و نانو سخنران اصلی انتخاب می‌شود و از سوی دیگر مهندسان در رشته‌های گوناگون فقه، اصول، فلسفه و عرفان، اخلاق و حتی در ولایت‌فقیه نظریه‌پردازی می‌کنند نشان از سرزنده بودن عبدالغفارهاست.

هدف نگارنده از این نوشتار تنها یک هشدار جدی است که مدیران اجرایی، مسئولان قضایی و نمایندگان مجلس و همه دلسوزان در این شرایط حساس و سرنوشت‌ساز مواظب «عبدالغفارهای» نوعی و امروزی در اطراف خود و جاهای دیگر باشند و اجازه فرصت‌طلبی به آنها ندهند و با توجه به ملاک‌هایی که گفته شد مردم نیز از آنها دوری جویند، همین.

ما در طول تاریخ از عبدالغفارهای داخلی و خارجی ضربه‌های مهلکی خوردیم و هنوز هم از این ناحیه زخم‌های چرکین بر پیکر داریم.

ارجاع:

[1] – بریده‌های تاریخی، داوود علی بابایی، تهران، انتشارات امید فردا، چاپ اول، 1380، ص 129 تا 136. به نقل از روزنامه پرورش، سال 1323 ش.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.