فیلو روس، فیلو امریکن و منافع ملی ایران
سید صادق حقیقت
گاه تصور میشود که در طول زمان، نوعی گرایش از سوی ایران/ ایرانیان به سمت و سوی روسیه (و شوروی سابق) یا امریکا (و انگلستان) وجود دارد. همچنین این تصور کلی نیز ممکن است وجود داشته باشد که برخی ایران/ ایرانیان به قطب اول، و برخی به قطب دوم گرایش داشته باشند. این دو گرایش میتواند با دو عنوان فیلوروس و فیلو (انگلو) امریکن شناخته شود. این در حالی است که انقلاب اسلامی با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به پیروزی رسید. به واقع، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در این برهه چه اقتضایی دارد؟
گرایش به سوی غرب، و به شکل خاص امریکا، نیز به نوبه خود میتواند با مجموعهای از دلایل توجیه شود: در درجه اول، اگر ما چارهای جز تعامل با دنیا نداریم، چه بهتر که از ابتدا «کدخدا» را ببینیم! پیامبر گرامی اسلام (ص) هم هرگز باب مذاکره را با دشمنان خود قطع نکردند. ثانیاً خیانت امریکا به ما در طول تاریخ بسیار کمتر از روسیه بوده است. امریکا موارد منفی همچون کودتای 28 مرداد 32، کودتای نوژه، تحریمها و مانند آن را در کارنامه خود دارد، اما روسیه مواردی متعددی همچون تحمیل عهدنامه گلستان و ترکمانچای، به توپ بستن مجلس، سرکوب مشروطه خواهان به وسیله نیروهای قزاق، حمله به ایران در جریان جنگ جهانی، حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، و تعلل در تعهدات هستهای (به خصوص در راه اندازی نیروگاه بوشهر) را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. تبانی روسیه با اسرائیل در روزهای اخیر و مخالفت با حضور ایران در سوریه نیز نشان میدهد که به این همسایه شمالی نمیتوان اعتماد کرد.
واقعیت این است که هر دو گرایش فیلوروس و فیلوامریکن بر مفروضاتی تکیه میزنند که با اصول اولیه روابط بین الملل ناسازگار است. صحنه روابط بین الملل به مثابه یک بازی است، که دوست و دشمن دائمی در آن معنا ندارد. سیاست خارجی ایدئولوژیک همواره به دنبال یافتن دوست و دشمن دائمی است. هیچ کشوری دوست یا دشمن دائمی ما نیست؛ چرا که شرایط همواره در حال تغییرند. همان گونه که شوروی ابرقدرت بود و اینک، روسیه یک کشور معمولی اروپایی است، چه بسا قدرت امریکا یا سیاستهای آن کشور در طول زمان متحول شود. در حالی که روسیه به شکل صریح از ما خواسته که به آن کشور نگاه ایدئولوژیک نداشته باشیم، باز اصرار ما آن است که این کشور را دوست (یا دشمن) (دائمی) تلقی نماییم. مفروض دیگر این تحلیل نادرست ساده سازی است. اذهانی که به جای روبرو شدن با پیچیدگیهای روابط بین الملل دوست دارند با یکی دو قاعده کل جهان را تحلیل کنند، همواره به دنبال دسته بندی کشورها به دو دسته دوست و دشمن هستند.
در مجموع، باید گفت هیچ کشوری در طول زمان دوست یا دشمن دائمی کشور دیگر نیست. مهم در این بین، حفظ منافع ملی است. همان گونه که روسیه در راستای منافع ملی خود روزی به ایران و محور مقاومت نزدیک و روز دیگر از آن دور میشود، جمهوری اسلامی ایران نیز باید صرفاً به منافع ملی خود، که رابطهای وثیق با مسئولیتهای فراملی خود دارد، تکیه نماید. به همان میزان که مفهوم «منافع ملی» و نسبت آن با «مسئولیتهای فراملی» برای ما ابهام دارد، ممکن است در تعریف جایگاه خود در روابط بین الملل و کیفیت تعامل با قدرتهای بزرگ سردرگم باشیم.
(منتشر شده در روزنامه شرق به تاریخ نوزدهم خرداد)
متاسفم که ایشان چنین تحلیلی دارند! همه میدانند که روسیه ازلحاظ تکنولوی|واقتصاد وسایر شونات اجتماعی درحد یک کشور جهان سومیست !وچشم انداز خودشان رسیدن به آلمان و|اتگلیس درچندسال آینده است!
فرمایش شما درست است که روسیه یک قدرت متوسط در سطح جهانی است، اما نکته مهم این است که این کشور برای برخی افراد مأمن خوبی برای فرار از سلطه امریکا شده است؛ به شکلی که عده ای طرفدار روسیه، و عده ای حامی کدخدا شده اند. مسئله محوری در یادداشت بنده این است که اگر منافع ملی ملاک باشد، هر روز در حال بازی جدیدی هستیم، و بنابراین دوستی و دشمنی دائم با هیچ یک از این دوکشور و دیگر کشورها معنایی ندارد. والله اعلم