سخنی با برادران و خواهران حوزویام
رضا بابایی
سروران من، لطفا بیایید به موجودیت اهل سنت در ایران، به چشم امنیت ملی و حقوق شهروندی و مرام انسانی بنگریم. هر کس که در ایران به دنیا آمده است، بدین معنا است که خداوند روزی و سهم او را در این آبوخاک نهاده است؛ نه در جایی دیگر. پس به اندازۀ سهمی که از زادگاهش دارد، باید از قدرت، ثروت، حرمت، دولت، مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، رسانهها، حقوق طبیعی، حقوق اساسی، منابع زیرزمینی و امکانات تبلیغی آن برخوردار باشد. کشور، مسجد یا کلیسا نیست که محلی برای پیروان مذهبی خاص باشد و پیروان ادیان و مذاهب دیگر از آن سهمی و در آن جایی نداشته باشند یا کمتر داشته باشند.
هر ایرانی با هر مرام و مذهب و قومیت، حقوقی دارد که ذرهای کمتر از حقوق بلندترین مقامات مذهبی در قم یا عالیترین مقامات سیاسی نیست؛ مگر آنکه در دادگاهی به جرمی محکوم شده باشد که در این صورت نیز به اندازۀ جرمش، باید جریمه شود. همین و نه بیشتر. اگر با چشم قانون و از منظر منافع ملی و نوعدوستی به مسائل کشور نگاه نکنیم و جلو تندرویها و خامیها را نگیریم، دور نیست که آنچه بر صفویه رفت و ایران را تا زمان نادرشاه دستخوش کشتارها و سنگدلیهای باورنکردنی کرد، بر ما نیز برود. گناه کشتارها و آنچه در دوران محاصرۀ اصفهان و بعد از آن و ویرانی ایران در سالهای پس از انقراض صفویه رخ داد، بر گردن کسانی است که در دورۀ شاهان مقتدر صفویه، کشور را وارد نزاعهای مذهبی کردند و گمان بردند که این تاج و تخت تا ابد پا بر جا است. در عصر صفویه، مذهب تشیع بر ایران مستولی شد؛ اما در اکثریت بودن شیعیان در ایران صفوی، این کشور شیعی را از فروپاشی خونین در امان نگه نداشت و بلایی بر سر ایرانیان آمد که گمان نمیکنم هیچ انسانی، آن مقطع از تاریخ ایران را بخواند و در دل نگرید یا بغض در گلوی او سنگ نشود. ایران، نه مسجد است و نه کلیسا و نه کنشت. کشور است؛ کشوری که مسجد و کلیسا و کنشت و جمکران، فرزندان او هستند و او نباید میان فرزندانش فرق بگذارد.
دور باد و هرگز مباد! اما روزی که بلایی بر سر این کشور فرود آید، از هیچ کس نمیپرسد که تو بر کدام مذهبی.
حقوق اجتماعی یک موضوع است و دانستن حفیقت اسلام ، موضوع دیگر. چرا این دو مطلب را باهم مخلوط نموده اید؟!!! مگر فرمانهای پیا مبر اسلام ( ص) در غدیر را نخوانده اید؟!
اصلا متوجه یاداشت آقای بابایی شدید؟؟!! چه ربطی داره؟!!! یه بار دیگر به دقت و از سر انصاف بخوانید.
حقیقت اسلام برای تمام تاریخ وتمام جهان است و نه یک “گوشه تاریخ ” !!!
بحث بر سر حقیقت نیست بلکه بر سر مداراست. مگر نمی شود اختلافات فکری را داشت و در عمل هم برادرانه و انسانی زندگی کرد؟ این دعوت همیشگی قرآن است از جمله در سوره مائده آیات 48 و 65 و 68-69 و 82-85 . آنچه آقای بابایی نوشته است همان است که امام خمینی در کتاب مکاسب محرمه(ج1ص133) ذیل بحث قاصر و مقصر و شهید مطهری در کتاب حق و باطل (ص51) در بحث از ایمان مسیحی و بهشت رفتن کشیش ها به نحوی فرموده اند.