زیبایی عاشورایی در میان اصالت و تحریف

فاطمه توفیقی

چگونه پرسش اصالت و تحریف بر سوگواری ما یا مسئولیت اجتماعی ما تأثیر می‌گذارد؟ این بحث در چه چارچوب‌هایی مطرح می‌شود؟ چه مرزهایی در آن لحاظ می‌شود؟

«ما رأیت إلا جمیلاً» توصیف کوتاه زینب کبری پس از مشاهده یکی از سهمگین‌ترین وقایع تاریخ که البته برای شخص او احتمالاً جانکاه‌تر از آن چیزی است که ما تصور کنیم. اما این سخن منسوب به زینب کبری آیا واقعا از زبان او بیان شده است؟ یا صرفاً به او منسوب شده و در نتیجه یکی از «تحریفات» عاشورایی به شمار می‌رود؟
سخن از «تحریفات عاشورا» به ویژه پس از دین‌اصلاح‌گری شیعی بسیار بر زبان‌ها افتاد.  مصلحان دینی آن‌گاه که دست بر ناسرگی‌های دین گذاشتند نمی‌توانستند آیین‌های عاشورایی را از انتقاد بی‌نصیب بگذارند. نقطه اوج این انتقادات کتاب گرانسنگ شهید مرتضی مطهری با عنوان "حماسه حسینی" امروزه مرجع بسیاری از سخنان درباره تحریفات و خرافه‌های عاشورایی است. پیش از او و پس از او چه در سطح علمی و چه در ساحت دولتی و حکومتی پیراستن روایت‌های عاشورایی از تحریفات و در پی آن پیراستن جامعه از آیین‌های خرافه‌آمیز اهمیت داشته است. به ویژه از آغاز دوران مدرن محدودیت‌ها و ممنوعیت‌هایی در مورد برخی آیین‌های سوگ عاشورایی ایجاد می‌شد و امروزه جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان مهم‌ترین دولت شیعی مراقب این تحریفات بوده است. بااین حال، باید توجه داشت که در موارد فراوانی مرزبندی سره و ناسره سلیقه‌ای بوده و از این رو تحول این محدودیت‌ها نیز نتیجه محاسباتی خارج از مدرسه، بلکه حسبه و دولت بوده است. البته چنین مرزبندی‌ها و مقوله‌بندی‌هایی به ایران و تشیع و عاشورا محدود نیست. کشورملت‌های مدرن در نقاط مختلف دنیا علاوه بر اقتضائات علمی، محاسبات امنیتی و فرهنگی را هم در اعمال محدودیت‌ها لحاظ می‌کنند. از این رو، امروزه نیز در محدودیت‌های آیین‌های عاشورایی سخن از «وهن» می‌آید. «وهن» گرچه مفهومی دینی است، با توجه به شرایط عرفی تعیین می‌شود و از این رو با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی تحول می‌یابد. به عبارت دیگر، می‌توان گفت محدودیت‌های حکومتی (چه در دولت‌های دینی و چه در دولت‌های سکولار) به مسئله تهدید مرتبط است: تهدید فرهنگ بومی، تهدید ضعیف شمرده شدن دین به خاطر رفتارهای ناسره، تهدید موجودیت یک کشور و ….
اما فارغ از محدودیت‌های دولتی مربوط به ناسرگی‌هایی عاشورایی، در سطح عموم مردم، گویی این ناسرگی‌ها به شکلی دیگر مطرح می‌شود. در اغلب موارد، در طی این مدت حدودا ده-بیست روزه همه جا به طور کلی سخن از تحریفات عاشورا می‌آید و با تمام شدن ایام عزاداری بحث هم تمام می‌شود. به نظر می‌رسد بیش از آنکه دغدغه همه‌روزه کشف واقعیت در میان باشد، مسئله‌ای روزمره و عملی باید حل شود. یعنی به جای سؤال تاریخ‌نگارانه «چه چیزی واقعاً رخ داد»، سؤال این است که «پای کدام منبر بروم؟»، «کدام روضه‌خوان بهتر است؟»، «آیا این روضه ارزش گریه کردن دارد؟»، «آیا در یک هیئت بزرگ شرکت کنم یا به یک مجلس خصوصی‌تر بروم؟»، «آیا در سینه‌زنی و زنجیرزنی شرکت کنم؟»، یا حتی «آیا تماشای تعزیه خوب است؟» و یا «در شعر یا فیلمم از کدام روایت عاشورایی استفاده کنم؟» به عبارت دیگر، بحث از تحریفات عاشورا (که به خودی خود موضوعی علمی است که جای دقت دارد) به گذرواژه‌ای برای فیلتر کردن برخی از آیین‌ها و مراسم تبدیل می‌شود.
مسلماً بحث درباره ناسرگی‌های‌های روایت‌های عاشورا به هیچ وجه ناروا نیست. با وجود اینکه قدیمی‌ترین منابع ما از این واقعه تاریخی چند دهه با خود آن فاصله دارند و در میان آنها گزارش مستقیم کمتر به چشم می‌خورد، تاریخ‌نگاران کوشیده‌اند که تا حد ممکن وقایع آن را بازسازی کنند. تفسیر و تبیین حرکت امام حسین (ع) هم در این آثار تاریخ‌نگارانه بوده است. یکی از نمونه‌های شاخص چنین کاری کتاب "شهید جاوید" اثر نعمت الله صالحی نجف‌آبادی است که ضمن بررسی روایت‌های تاریخی، انگیزه حرکت امام حسین(ع) را تشکیل حکومت دانسته است و نه قربانی ساختن خود. بنابراین، می‌توان گفت که بررسی تاریخی صرفاً تلاشی علمی نیست، بلکه تحلیل نهایی آن نتایج اجتماعی و سیاسی هم می‌تواند داشته باشد. برای نمونه همین کتاب شهید جاوید، کتاب حماسه حسینی و کتاب حسین وارث آدم (اثر علی شریعتی) هر کدام قرائتی از نهضت عاشورا به دست می‌دهند که شیعیان متعهد را به حرکت اجتماعی تشویق می‌کند. از این منظر، شیعه فقط به سوگ نمی‌نشیند، بلکه سوگ او بر مبنای روایت‌های «راستین» و در مسیر خیزش اجتماعی قرار می‌گیرد. حسین شهید صرفاً کرامت‌بخش نیست، بلکه الهام‌بخش قیام نیز هست، «زین العابدین بیمار» جای خود را به امامی می‌دهد که پیام عاشورا را در کاخ یزید فریاد می‌زند و «زینب مضطر» زنی شجاع است که «زینبی بودن» و پیام‌رسانی و صبر را به شیعیان انقلابی می‌آموزد و ….
تا اینجا به تفاوت محدودیت‌های دولتی و بحث‌های عمومی در آیین‌های عزاداری، تفاوت بحث‌های علمی و بحث‌های عملی پرداختم و در عین حال بر درهم‌تنیدگی راستی‌آزمایی، عزاداری‌های عمومی و رابطه دین و دولت تأکید کردم. اما علاوه بر بررسی تاریخی، باید نکته‌ای مهم را پیش چشم داشته باشیم. شاید بسیاری از آیین‌ها و رفتارهای دینی بیش از آن که با موضوعی تاریخی سر و کار داشته باشند، در مقوله‌هایی دیگر مانند هنر جای می‌گیرند. هنر از پرسش راست و دروغ فراتر می‌رود. هدف هنر نقل واقعیت نیست، بلکه انتقال حسی است که احتمالاً در صورت مشاهده واقعه تاریخی پیش می‌آید و از قضا ما را به خود آن واقعیت راهی نیست. چه خوب که هنر حس را به ما منتقل کند و چه بهتر که آن حس را با شرایط مدرن ما سازگار سازد. برای نمونه فیلم روز واقعه(شهرام اسدی، ۱۳۸۳) بیش از آن که از واقعیت خبر دهد، حس جاماندگی، دیر رسیدن، تنهایی، باور در عین ناباوری، اندوه فراگیر در زمان شکوه را زنده می‌کند. تعجبی ندارد که روضه‌خوان‌هایی که آن درد و اندوه را بهتر به یاد می‌آورند، با بیشترین اقبال روبه‌رو می‌شوند و منبری‌هایی که عاشورا را به حال و روز ما مربوط می‌کنند، جمعی شلوغ‌تر را دور خود می‌بینند. شاید هنر همه رفتارها و مناسک عاشورایی را در خود نگنجاند. اما وجه اشتراک بسیاری از این مناسک با هنر کارکرد شورآفرینی و انتقال حس است. به عبارت دیگر، واقعه عاشورا در محصولات فرهنگی(از جمله عزاداری) زنده می‌ماند. بنابراین تعجبی ندارد که غیرشیعیان نیز در این محصول فرهنگی با شیعیان شریک می‌شوند.
به همین صورت سازگار ساختن واقعه تاریخی با شرایط سیاسی و اجتماعی معاصر نیز تحریف‌آمیز نیست. زنده ماندن عاشورا در گرو سازگاری آن با امروز ماست. و اتفاقا زنده ماندن ما هم بارها به این سازگاری وابسته بوده است. به یاد بیاوریم که چگونه یکی از مهم‌ترین جنبش‌های سیاسی و اجتماعی قرن بیستم یعنی انقلاب اسلامی ایران با الهام از واقعه عاشورا(طبق خوانش احیاگرانه) پیش رفت و چگونه دلاوری‌های مردان و زنان ایران به ویژه در دوران دفاع مقدس با زنده کردن عاشورا همراه بوده است.
شاید گفته شود سازگار سازی وقایع تاریخی با شرایط حال همیشه به حرکت سیاسی و اجتماعی مربوط نمی‌شود. قرن‌های فراوانی شیعیان با یادآوری سوگ سهمگینشان به یاد داشتند که دست از پا خطا نکنند و بر ضد حکومت جور نشورند. حافظه تاریخی‌شان بیش از آن که آنان را به شور و حرکت بر ضد قدرت‌های استکباری و استعماری برساند، به غلو و جمود و برادرکشی کشاندشان. آن وقت که به جای یاری مظلومین فلسطین (که انگ «ناصبی» بر ایشان زدند)، در خاطره‌هایشان غرق شدند تا دشمن صهیونیستی همه سرمایه‌هایشان را به یغما برد. نمی‌توان انکار کرد که اینها هم اقتباس‌هایی (هرچند کج و معوج) از عاشوراست. اما همچنان که هر اثری فرهنگی و هنری که می‌تواند ستم‌ستیز باشد و ستودنی یا ستم‌پذیر باشد و نکوهیدنی، اقتباس‌ها را هم می‌توان ارزیابی کرد. معیار ارزیابی هم مطابقت با هسته اصلی واقعیت است و هم کارکرد امروزین آن. شاید در مورد اقتباس‌های انقلابی (که احتمالا به واقعیت تاریخی هم نزدیک هستند) بتوان گفت که دست کم از منظر عملگرایانه و در غیاب بدیلی کارآمدتر برای الهام‌بخشی در عدالت اجتماعی، اقتباس‌های انقلابی از عاشورا قابل دفاعند.
اما اگر بنا باشد که آن بحث علمی درباره راست و دروغ عاشورا مطرح شود، شاید اتفاقا بدترین زمان برای طرح آن همین روزها باشد. این روزها شاید مناسب باشد در هر جا که راحت‌تریم و حس بهتری پیدا می‌کنیم(فارغ از بحث اصالت و تحریف)، به سوگ بنشینیم و در زیبایی عاشورایی شریک شویم. اگر هم بنا نداریم حال و حسی پیدا کنیم(چون فقط دل‌نگران حقیقت‌یابی هستیم)، باز هم چند روزی درس و بحث را کنار بگذاریم و دست کم به تماشای این زیبایی واقعی بنشینیم. عاشورا پر از زیبایی و شکوه است؛ زیباتر و شکوهمندتر آن گاه که به لباس اقوام گوناگون درآید. چه خوب که همراه با نزدیک‌ترین شاهد آن واقعه، جز زیبایی نبینیم ـ چه این سخن را زینب تاریخی گفته باشد چه این سخن صرفاً چیزی باشد که شیعیان تصور کردند احتمالاً او در این موقعیت شکوهمند بر زبان آورده است.
مطالب مرتبط
منتشرشده: 4
  1. خسرو

    «این روزها شاید مناسب باشد در هر جا که راحت‌تریم و حس بهتری پیدا می‌کنیم(فارغ از بحث اصالت و تحریف)، به سوگ بنشینیم و در زیبایی عاشورایی شریک شویم.»

    توصیه به جایی است؛ چه امام(ع) در پی صلح بوده و مذاکره کرده است و چه حرکت ایشان سیاسی و انقلابی بوده است، در هر صورت، امام(ع) تسلیم نمی شود و تا مرز شهادت از خود دفاع می کند و دشمن چه ناجوانمردانه و مظلومانه رفتار می کند. به سوگ نشستن و هنرورزی برای آن (در هر فرهنگ و بومی)، همیشه صواب است؛ چرا که حادثه را زنده و ماندگار می کند.

  2. در ابتدا معجونی از شک و تردید با عنوان تحریفات را با تحلیل های انحرافی و شخصی چند نفر همراه با قصد های سیاسی مخلوط نموده اید . آنگاه با طرح موضوع هنر ، توصیه می کنید که مردم سوگواری نمایند!!!.
    آیا بهتر نبود موضوع دیگری را برای نوشتن مقاله خود انتخاب می نمودید؟

  3. علی مهجور

    استفاده بردم و سپاسگزارم. اما به توصیه ی نهایی شما که مبتنی بر توصیف منتج از مقدمات است، انتقاد دارم. توصیف منتج از مقدمات، این جمله و چند جمله ی بعد است: «سازگار ساختن واقعه تاریخی با شرایط سیاسی و اجتماعی معاصر نیز تحریف‌آمیز نیست.»
    واقعیت این است که سازگار ساختن واقع با شرایط می تواند تحریف آمیز باشد و می تواند نباشد. وقتی من روضه خوان یا منبری، صراحتا آنچه را که رخ نداده می گویم رخ داده و یا آنچه را که رخ داده می گویم رخ نداده، بنا بر نظریه مطابقت در بین نظریات صدق – که رایج ترین نظریه ی صدق است – مرتکب دروغ گویی و در کانتکست روایت از تاریخ دچار تحریف واقعیت تاریخی شده ام. در چارچوب بحث شما این تحریف را به سبب سازگار ساختن آن واقعه با شرایط کنونی انجام داده ام.
    توصیه ی نهایی شما که مبتنی بر این توصیف است نیز چه بسا نتایجی داشته باشد که برای من و شما غیرقابل پیش بینی باشد. اگر قرار باشد از یک واقعه ی تاریخی که در این مورد خاص برآمده از عملکرد یک رهبر و الگوی دینی است هر برداشتی جایز باشد، دیگر نمی توان پیش بینی کرد که چه رفتارهای هنجار یا نابهنجاری به اتکای برداشت های متفاوت که هدفشان سازگارسازی آن واقعه با شرایط حال حاضر است، ممکن است نهادینه و مستدل و مبتنی بر رفتار آن رهبر دینی جلوه داده شوند.
    دغدغه ی مطهری و مطهری ها هم چنین چیزی بوده است.
    با سپاس و احترام

  4. مرتضی طباطبایی

    در صحنه ای از فیلم «بازی تاج و تخت»، آریا که در حال مشاهدۀ تئاتری تحریف آمیز و باژگون علیه پدر خویش است، و در لحظاتی از تماشای این تئاتر بسیار برافروخته می‎شود، با دیدن بازی زیبا و پراحساس زنی که اتفاقا نقش دشمن او را بر عهده دارد، تحت تأثیر قرار می‎گیرد و اشک می ریزد. در این صحنه، چشم زیبابین و زیبایی طلب آریا، بر چشم حقیقت بین و حقیقت یاب او، غلبه می کند و این اتفاق گاهی برای همه می افتد؛ حتی برای سرسخت ترین مخالفانِ آن دسته از مراسماتی که تحریف و زیبایی را به هم می آمیزند. بنابراین توصیه ارزشمند شما (به شرط وجود زیبایی در شعر و آهنگ و صدای یک مداح یا پوشش و نقش آفرینی یک گروه عزادار)، ناخواسته برآورده می شود.
    با این همه، لحظاتی هم چشمان حقیقت جو، قدرت پیدا می‎کنند، و آن زمانی است که یا در آن برنامه، حجم تحریف (به شرط اطلاع مخاطب از واقعیت) از حد معقول تجاوز می کند، یا حجم زیبایی در مراسم، اندک است. بد هم نیست، چراکه در روانشناسی ژرفای بسیاری از بزرگان از جمله افلاطون، «حقیقت» و «زیبایی» (در کنار خیر)، جزو ارزش های واقعی زندگی هستند که به آن معنا می بخشند، و گاهی که یکی از این دو غایب می شود، مخاطب به حق، احساس کمبود می کند و ناراحتی می کند.
    این را هم باید اضافه کرد که همۀ مخاطبان، با یک سطح از همدلی و دغدغه با مراسم مذهبی مواجه نمی شوند. مثال می زنم؛ کسی که در کودکی خود از مراسم مذهبی، خاطراتی بسیار زیبا دارد و مدتی از این جو فاصله گرفته است، با قرارگیری در این محافل، احتمال لذت بردنش بسیار بیشتر از کسی است که از این دست مراسم ها خاطرۀ چندانی ندارد و در عین حال، وابستگی عاطفی یا علقۀ مذهبی محکمی هم ندارد. بنابراین مقدور نیست که «همه» مخاطبان، از «همۀ» انواع مراسم و مناسک عزاداری، زیبایی اش را ببینند یا بالاتر اینکه، جز زیبایی اش نبینند.
    در نهایت اینکه، گاهی نوک پیکان نقد مخاطبان، نه صرفاً به سوی تحریفی مختصر در واقعیت، بلکه به سمت موارد مهمتری همچون «تأثیرات غلو در افزایش تعصبات مذهبی و خودحق‎پنداری های یکطرفه»، «تأثیرات دروغگویی در بی اعتماد شدن مردم به سایر واقعیات موجود در دین (در صورت برملا شدن دروغ ها)»، «میزان نامعقول و افراطی پرداختن به مصائبی از این دست، در عین کم اهمیت شماری اصول اساسی مذهب یا اخلاق»، و نهایتاً «اثرات سوء سانتیمانتالیسم صرفت و غفلت از اندیشۀ نقادانه، بر وضعیت تعقل روزمره مردم» است، که البته به نظرم این دغدغه ها (در صورت خلوص و همراهی با خیرخواهی)، بسیار شریف هستند و نمی توان آنها را صرفاً به سبب وجود زیبایی ها، نادیده گرفت یا محکوم کرد.

پاسخ به
لغو پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.