حالا برو و دروغ بگو!

جنیفر سائول

این دیدگاه که دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه است، خیلی رایج و طبیعی است و مدافعان برجستۀ بسیاری نیز داشته است. با این وجود، من در اینجا استدلال می‌کنم که این تفکّر غلط و ناموجّه است: به لحاظ اخلاقی عمل توریه، نسبت به عمل دروغ گفتن مرجّح نیست و درجۀ بدیِ دروغ گفتن ‌موفقیت‌آمیز به لحاظ اخلاقی بیشتر از بدیِ توریۀ عمدی نیست. در واقع پیشنهاد من این است که به جز در شرایط بسیار خاص -هنگامی که با نیاز مبرم به گمراه کردن روبرو می‌شویم- ما هم برویم و دروغ بگوییم.

این دیدگاه که دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه کردن است خیلی طبیعی است. این چیزی است که باعث شد قدیس آتاناسیوس در پاسخ به کسانی که به دنبال او بودند و از او محل اختفای آتاناسیوس را پرسیدند، به جای این که بگوید “آتاناسیوس اینجا نیست”، بگوید “وی از اینجا دور نیست” (مک‌اینتایر، 336: 1994). همچنین (احتمالاً) این همان چیزی است که باعث شد بیل کلینتون به جای این که بگوید “هرگز رابطۀ جنسی وجود نداشته است” بگوید “هیچ رابطۀ جنسی‌ای وجود ندارد”. در مورد اکثریت ما، تأمل صادقانۀ دربارۀ زندگی‌هایمان نشان خواهد داد که ما هم همین کار را می‌کنیم، و در انجام این کار همراهان زیادی هم داریم. کانت که خود تحمل فریبکاری را نداشت، دروغگویی را منع می‌کرد، اما با توریه مشکلی نداشت.
با این حال این ترجیح بسیار تعجب‌آور است: در واقع این کار با ترجیح یک نوع فریبکاری بر نوعی دیگر برابر است. اگر نتیجۀ هر دوی این کارها و انگیزۀ گفتن هر دوی این حرف‌ها یکی است، پس چه دلیلی دارد که به لحاظ اخلاقی یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهیم؟ من در اینجا استدلال خواهم کرد که نباید چنین باوری داشته باشیم. (به بیان دقیق‌تر استدلال خواهم کرد که در شرایط یکسان عمل توریه به لحاظ اخلاقی به عمل دروغ گفتن مرجّح نیست و بدیِ دروغ گفتنِ موفقیت‌آمیز هم بیشتر از بدی توریۀ تعمّدی نیست.) در واقع، به جز در شرایط خیلی خاص من پیشنهاد می‌دهم که ما هم برویم جلو و دروغ بگوییم.1. گمراه کردن همیشه بهتر نیست
در حقیقت نشان دادن این موضوع بسیار آسان است که عمل توریه همیشه هم بهتر از دروغ گفتن نیست. یک لحظه حکایت فریدا را در نظر بگیرید، که چنان به بادام زمینی حساسیت داشت که حتی مصرف کمترین میزان روغن بادام زمینی هم برای او مرگ‌آور بود. جورج این موضوع را می‌داند، به قصد به قتل رساندنش او را برای شام دعوت می‌کند و یک غذای سرخ‌کردنی با روغن بادام زمینی تدارک می‌بیند. فریدا که به‌خوبی (ولی نه به اندازۀ کافی) محتاط است می‌پرسد: “آیا در این غذا بادام‌زمینی هست؟” و جورج پاسخ می‌دهد: “نه، هیچ بادام‌زمینی در این غذا نیست.” فریدا هم غذا را می‌خورد و می‌میرد. اگر توریه همیشه بهتر از دروغ گفتن باشد، پس باید بدیِ کاری که جورج انجام داد و جمله‌ای صحیح اما گمراه‌کننده به کار برد، از گفتن یک جملۀ دروغ مثل “نه، کاملاً برای تو بی‌ضرر است” کمتر باشد. اما روشن است که این طور فکر کردن اشتباه است.
2. گمراه کردن تقریباً همیشه بهتر نیست
در صورتی می‌توانیم پاسخ خوبی به این نوع مثال‌ها بدهیم که جمله را کمی ضعیف‌تر کنیم و بگوییم: به جز در بعضی شرایط خاص، توریه بهتر از دروغ گفتن است. (به استثنای بعضی موارد خاص، در شرایط یکسان دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه و تلاش متعمّدانه برای گمراه کردن است؛ و دروغ گفتن موفقیت‌آمیز نیز به لحاظ اخلاقی بدتر از توریۀ متعمدانه است.) این جمله را دیگر نمی‌توان با مثال‌هایی مانند آنچه در قسمت بالا ذکر شد نقض کرد. البته کسی که موافق این طرز تفکر است باید شرایط ویژه‌ای که به آن اشاره می‌شود را به طور مشخص بیان کند. اما من نمی‌خواهم بیش از این به این موضوع بپردازم، چراکه مشکل جدّی‌تر آن است که علی‌رغم تلاش‌های فراوان متفکّران بزرگ، هیچ توجیه قانع‌کننده‌ای برای این تفکّر وجود ندارد.
2-1. مسئولیت متفاوت برای باور کردن چیزی غلط
در اکثریت قریب به اتفاق توجیه‌هایی که برای این باور ذکر می‌شود که دروغ گفتن بدتر از توریه کردن است، در مورد توریه این مخاطب است که بیشتر مسئول باور کذب و غلط خود تلقّی می‌شود. این موضوع اکثراً مستلزم آن است که مخاطب خود باید استنباط کند و به پیام نهفته در جملۀ گوینده پی ببرد. از نظر من این یک دیدگاه اشتباه دربارۀ نحوۀ درک زبان است. برای مثال اگر به نقش استنباط در تشخیص مرجع یک واژۀ اشاری توجه کنیم (چیزی که تقریباً همۀ نظریه‌پردازان آن را بخشی از آنچه گفته شده تلقّی می‌کنند)، خیلی سریع می‌توانیم به اشتباه بودن این موضوع پی ببریم. اما مسئلۀ اساسی‌تر آن است که دلیل قانع‌کننده‌ای برای زیر سؤال بردن این حرف وجود دارد که «سهیم شدن مسئولیت با مخاطبان، بدی فریبکاری صورت گرفته را کاهش می‌دهد».
مسئلۀ مورد بحث آن است که بدیِ توریه و گمراه کردنِ مخاطب کمتر از بدی دروغ گفتن است، چراکه مسئولیت گمراه شدن تا بخشی به گردن مخاطبِ گمراه‌شده است. فرض را بر این بگیریم که این دیدگاه دربارۀ توزیع مسئولیت صحیح باشد و بنا به هر دلیلی مخاطبان تا حدّی مسئول باور غلط خود باشند. من استدلال می‌کنم که این واقعیت حاکی از آن نیست که دروغگویی بدتر از توریه و گمراه کردن است.
دلیل حرفم این است که ما نمی‌توانیم به این سرعت از سهیم شدن در مسئولیت به کمتر بودنِ بدی نتیجه‌گیری کنیم. دو قربانی جیب‌بری را با هم مقایسه کنید: قربانی الف همیشه مراقب است و فقط به نقاط امن شهر پا می‌گذارد و در طول روز هم از خانه خارج می‌شود. اما قربانی ب اکثر اوقات شب‌ها دیرهنگام به مناطق خطرناک شهر می‌رود و پول‌هایش هم همین‌طور از جیبش آویزان است! هر دوی آنها کتک می‌خورند و کیف‌پولشان به سرقت می‌رود، قربانی الف در یکی از نقاط امن شهر در وسط روز، و قربانی ب در یکی از نقاط بد شهر در نیمۀ شب. کاملاً منطقی است که بگوییم قربانی ب که بی‌ملاحظه بوده است تا حدودی مسئول مورد سرقت قرار گرفتنِ خودش است، در حالی که قربانی الف این گونه نیست. اما آیا می‌توان گفت که بدی خود عملِ سرقت در مورد قربانی ب کمتر است؟ معلوم است که نه! این قضیه حتی باعث نمی‌شود که بتوانیم بگوییم درجۀ مجرمیت فرد سارق کمتر است. جیب‌بری که جیب‌بری خود را به نقاط ناامن شهر محدود می‌کند به هیچ وجه نسبت به جیب‌بری که به نقاط امن شهر چسبیده سارق بهتری نیست. ما نمی‌توانیم از این حرف که «مسئولیت مشترک است» به این نتیجه برسیم که بدیِ آن عمل کمتر است یا درجۀ مجرمیتِ فاعل آن کمتر محسوب می‌شود. بنابراین نمی‌توان از این حرف به عنوان یک توجیه برای ترجیح دادن توریه کردن به دروغ گفتن استفاده کرد.
2-2. شکستن پیمان
طبق نظر چیزولم و فیهان(1977) دروغ گفتن پیمان‌شکنی است، اما توریه نه. برای اینکه مخاطبان این حق را دارند که انتظار داشته باشند گوینده بداند آنچه می‌گوید صحیح است، اما در مورد توریه چنین حقّی وجود ندارد. با این حال همان طور که موضوع اشارات ضمنی در محاورات نشان می‌دهد، این فکر هم غلط است. از آنجا که اشارات ضمنی محاوره‌ای گفته‌هایی هستند که لازم است مخاطبان فکر کنند که گوینده به آنها باور دارد، مخاطبان این حق را دارند که انتظار داشته باشند آن گفته‌ها صحیح باشند. فرض کنید که سیستم گرمایشی دفتر من الان کاملاً خوب کار کند، ولی پارسال خراب بوده است. یک نفر از بنگاه می‌خواهد برنامه‌ریزی ‌کند که رادیاتورها را تعمیر کند و سعی دارد بفهمد که به کجاها باید مراجعه کند. از من می‌پرسند “آیا سیستم گرمایشی دفتر شما کار می‌کند؟” و من (صادقانه) پاسخ می‌دهم: “من مجبور شدم برای این که خودم را گرم کنم دستکش برقی سفارش بدهم و به کامپیوترم وصل کنم تا گرم شوم.” اگر آن شخص بخواهد من را  فردی روراست بداند، باید باور را بر این بگذارد که رادیاتور اتاق من کار نمی‌کند. بنابراین روشن است که حق دارد توقع داشته باشد حرفم صحیح باشد. ولیکن روشن است که من به جای این که دروغ بگویم، پیام غلطی را منتقل کرده‌ام و به این ترتیب کار من توریه است، نه دروغ.
2-3. ما به یک روش فریب دادن نیاز داریم که درجۀ بدی آن کمتر از دروغ گفتن باشد
جاناتان آدلر (1997) یک توجیه بسیار متمایز کاربردی برای ترجیح توریه به دروغ گفتن مطرح می‌کند. نقطۀ شروع توجیهِ او این واقعیت است که گاهی اوقات ما نیازی مشروع و بجا برای فریب دادن داریم (برای مثل به علت احتیاط یا درایت). او می‌گوید این نیاز یک هنجار محاوره‌ای ایجاد می‌کند مبنی بر این که صداقت در مورد آنچه می‌گوییم مهم‌تر است تا آنچه القاء و توریه می‌کنیم. او می‌گوید این هنجارِ محاوره‌ای “نیروی اخلاقی حاصل می‌کند” (451).
من فکر می‌کنم که این واقعاً امیدوارکننده‌ترین توجیهی است که مطرح شده است. ولیکن باز هم یک مسئلۀ خیلی مهم وجود دارد که آن را توجیه نمی‌کند و ما را سردرگم می‌گذارد. یک هنجار دیگر وجود دارد که برای اهدافی که آدلر توصیف می‌کند خیلی مناسب‌تر است: نیاز کمتر به صداقت در هنگامی که فرد دلیلی بجا و به‌حق برای فریبکاری دارد. اگر دلیل مجاز دانستنِ بعضی از انواع فریب این باشد که گاهی ما دلیل بجایی برای فریبکاری داریم، این هنجار نسبت به هنجاری که بر روش فریبکاری تمرکز دارد معقول‌تر خواهد بود. موضوع خشونت را در نظر بگیرید. به طور کلّی ما فکر می‌کنیم که خشونت بد است، اما گاهی اوقات برای مثال در مقام دفاع از خویشتن فکر می‌کنیم که این کار درست است. ما این واقعیت را مثلاً با این حرف تطبیق نمی‌کنیم که شلیک کردن با یک سری از اسلحه‌ها بهتر از شلیک کردن با دستۀ دیگر سلاح‌ها است، بلکه این گونه فکر می‌کنیم که خشونت در جایگاه دفاع شخصی بهتر از انواع دیگر خشونت است.
3. توریه و گمراه‌ کردن (به طور کلی) بهتر از دروغ گفتن نیست
می‌خواهم بگویم که باید روی این دیدگاه که عمل توریه بهتر از عمل دروغ گفتن است خط بطلان بکشیم. به نظرم می‌رسد که نمی‌توان این دیدگاه را توجیه کرد. علاوه بر این ما می‌توانیم این دیدگاه توجیه‌ناپذیر را کنار بگذاریم، اما این اندیشۀ مطبوع را حفظ کنیم که اغلب تصمیم به دروغ گفتن یا توریه کردن به اخلاقیات فرد دروغگو یا توریه‌کننده دلالت دارد و اخلاق او را معرّفی می‌کند. چرا می‌گویم چنین تصمیماتی اخلاقیات فرد را آشکار می‌سازد؟ این اتفاق می‌تواند به شکل‌های بسیاری رخ دهد. در اینجا فقط به ذکر چند مورد اکتفا می‌کنیم:
الف) تصمیم به توریه می‌تواند نشان‌دهندۀ تمایلی قابل‌ستایش برای کاستن از درجۀ بدیِ فریبکاری خویشتن باشد: از آنجا که بسیاری از افراد به این باور غلط معتقدند که توریه بهتر از دروغ گفتن است، بسیاری فکر می‌کنند که وقتی توریه می‌کنند، کارشان بهتر از دروغ گفتن است. کسی که اخلاقی بودن برایش مهم است و فریبکاری او را اذیت می‌کند، اغلب تلاش می‌کند به امید این که بدیِ کاری که می‌کند کمتر باشد، یک جملۀ توریه‌آمیز و گمراه‌کننده بگوید. این که کاری که وی می‌کند در حقیقت به همان اندازۀ دروغ گفتن بد است، این واقعیت را تقلیل نمی‌دهد که چنین فردی که سعی دارد اخلاقی عمل کند، تحسین‌برانگیزتر از فردی است که اصلاً سعی‌ای نمی‌کند چون اهمیتی نمی‌دهد.
ب) همچنین تصمیم به توریه می‌تواند نشان‌دهندۀ یک مشکل اخلاقی باشد. برای مثال ممکن است جورج تصمیم گرفته باشد در مورد روغن بادام زمینی صرفاً توریه کند و فریدا را فریب دهد تا بعداً منکر دروغ گفتن خود باشد. این موضوع به هیچ‌ وجه قابل‌تحسین نیست!
ج) به همین شکل تصمیم به دروغ گفتن هم می‌تواند حاکی از اخلاقیات فرد باشد. همان طور که گفته شد، این تصمیم می‌تواند بی‌اهمیتی کامل فرد به اخلاقیات را نشان دهد. اما همچنین ممکن است یک مفهوم اخلاقی خیلی روشن را نشان دهد. قضیۀ معروف «قاتل در آستانۀ در» را در نظر بگیرید که به دنبال جای قربانی بی‌گناهش بود. حالا تصور کنید که فردی که در درگاه ایستاده می‌خواهد کاملاً مطمئن شود که با پاسخی که می‌دهد قربانی را نجات خواهد داد و نتیجه‌گیری می‌کند که بهترین راه برای انجام دادن این کار گفتن یک دروغ مسلّم است (شاید او می‌داند که اگر بخواهد پاسخ غیرمستقیمی بدهد، قاتل همچنان اصرار خواهد کرد تا پاسخ روشنی دریافت کند). از آنجا که برای او روشن است که زندگی یک انسان خیلی مهم‌تر از تفاوت مذکور بین دروغ و توریه است، او دروغ را انتخاب می‌کند. از نظر بسیاری از افراد (البته نه همه) این کار مبنی بر حفظ پاکی اخلاقی خود فرد، تحسین‌برانگیزتر از انتخاب توریه است که احتمال موفقیت کمتری در آن می‌رود.
بنابراین من فکر می‌کنم که تصمیم به دروغ گفتن یا توریه کردن اغلب تصمیمی است که گویای اخلاقیات فرد است. به همین خاطر، و به خاطر این که ما معمولاً بیش از حد روی مواردی تمرکز می‌کنیم که در آنها انتخاب توریه خصلت تحسین‌برانگیزی را در اخلاقیات فرد نشان می‌دهد، به اشتباه فکر کرده‌ایم که عمل توریه به لحاظ اخلاقی برتر از دروغ گفتن است.
4. گاهی توریه بهتر از دروغ گفتن است
با وجود تمام مطالبی که در قسمت بالا گفته شد، در بعضی شرایط دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه کردن است. چراکه در بعضی شرایط مسئولیت گوینده دقیقاً به آنچه که می‌گوید محدود می‌شود. روشن‌ترین نمونۀ این موضوع فضای حقوقی است که در آنجا لازم است شهود خیلی دقیق و صادقانه به سؤالاتی که از آنها می‌شود پاسخ دهند و انتظار می‌رود که وکلا نیز کسب اطمینان کنند که تمام مسائل مهم به‌روشنی و صراحت بیان می‌شوند. چون این قانون را همه می‌دانند و پذیرفته‌اند، در اینجا دروغ گفتن خیلی بدتر از توریه کردن است. و در قانون «شهادت دروغ» در ایالات متحدۀ آمریکا نیز به این موضوع توجه شده است. برای مثال قضیۀ «ایرپ در مقابل آمریکا» را در نظر بگیرید (گرین، 2001: 177). از ایرپ که یکی از اعضای کوکلوسکان بود پرسیدند که آیا تا حالا صلیبی را در خانۀ یک زوج بین‌نژادی سوزانده است یا خیر. وی پاسخ داد که چنین کاری نکرده، در حالی که می‌دانست که تلاش کرده این کار را انجام دهد، اما نتوانسته آن را آتش بزند. ایرپ به ادای شهادت دروغ متّهم شد، اما دادگاه حکم بی‌گناهی او را صادر کرد: چراکه دروغ نگفته بود. و این درست به نظر می‌رسد: او به سؤالی که از او پرسیده شد پاسخ داد و وکیل هم واقعاً باید سؤالات بیشتری از او می‌پرسید.
شرایط و فضاهای دیگری هم هست که در آنها به همین شکل پذیرفته شده که گوینده صرفاً مسئول حقیقت لفظی است. در این شرایط نیز دروغ گفتن بدتر از توریه کردن است. برای مثال زوجی که ازدواج باز (ازدواجی که در آن زوجین به توافق رسیده‌اند که می‌توانند با دیگران رابطۀ جنسی داشته باشند) دارند باید به این توافق‌نظر رسیده باشند که دروغ گفتن دربارۀ روابط جنسی قابل‌قبول نیست، اما توریه چرا. شرایط بینابینی نیز وجود دارد. برای مثال مصاحبۀ سیاسی نیز می‌تواند شبیه به شرایط دادگاه باشد، ولی شدّت این موضوع می‌تواند بسته به سبک مصاحبه متفاوت باشد.
5. حالا برو و دروغ بگو
پس فرض کنید که در موقعیتی قرار گرفته‌اید که نیاز به فریبکاری دارید. شاید متقاعد هستید که فریب دادن موجه است، شاید فقط نمی‌توانید تشخیص دهید که چه کار دیگری باید انجام دهید. علاوه بر این در دادگاه یا هیچ‌کدام از شرایط مشابه که در قسمت بالا ذکر شد نیز نیستید. پس آیا باید به جای دروغ گفتن، بادقت یک جملۀ صادقانه اما گمراه‌کننده انتخاب کنید و بگویید؟ به نظر من که نه. بلکه باید خیلی ساده دروغ بگویید. یا اگر ترجیح می‌دهید که توریه کنید، نباید این کار را با این باور آرامش‌بخش انجام دهید که عملتان بهتر از دروغ گفتن است. شاید تا قبل از این که این مقاله را بخوانید انجام دادن این کار انتخابی ستودنی بود، و حاکی از تمایل تحسین‌انگیز شما برای تقلیل دادن میزان اشتباه بودن کارتان بود. اما اگر دربارۀ استدلال‌های من قانع شده‌اید، دیگر این انتخاب انتخاب قابل‌تحسینی برای شما نیست: شما دیگر فکر نمی‌کنید که با این کار اشتباهتان کمتر خواهد شد. به طور کلی عمل توریه و دروغگویی به لحاظ اخلاقی با هم برابر هستند. حالا که این را می‌دانید شما هم می‌توانید بروید و دروغ بگویید.

منبع: آنالیزز 

مترجم: زهرا رحیمی

References
Adler J. Lying, deceiving, or falsely implicating. Journal of Philosophy 1997;94:435-52
. Chisholm R, Feehan T . The intent to deceive. Journal of Philosophy 1977;74:143-59
. Green SP . Lying, misleading, and falsely denying: how moral concepts inform the law of perjury, fraud, and false statements. Hastings Law Journal 2001;53:157-212
. MacIntyre A . Tanner Lectures on Human Values. Princeton University; 1994. Truthfulness, lies, and moral philosophers: what can we learn from Mill and Kant?; p. 309-69
. Mahon J E . Kant on lies, candour and reticence. Kantian Review 2003;7:102-33
Saul J . Lying, Misleading, and the Role of What is Said. Oxford: Oxford University Press; Forthcoming
. Solan L, Tiersma P . Speaking of Crime: The Language of Criminal Justice. Chicago: University of Chicago Press; 2005
. Strudler A . The distinctive wrong in lying. Ethical Theory and Moral Practice 2010;13:171-79
. Williams B . Truth and Truthfulness: An Essay in Genealogy. Princeton: Princeton University Press; 2002

این دیدگاه که دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه است، خیلی رایج و طبیعی است و مدافعان برجستۀ بسیاری نیز داشته است. با این وجود، من در اینجا استدلال می‌کنم که این تفکّر غلط و ناموجّه است: به لحاظ اخلاقی عمل توریه، نسبت به عمل دروغ گفتن مرجّح نیست و درجۀ بدیِ دروغ گفتن ‌موفقیت‌آمیز به لحاظ اخلاقی بیشتر از بدیِ توریۀ عمدی نیست. در واقع پیشنهاد من این است که به جز در شرایط بسیار خاص -هنگامی که با نیاز مبرم به گمراه کردن روبرو می‌شویم- ما هم برویم و دروغ بگوییم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.