کارزار نامزدان احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به وادی دینداری و بی دینی هم سر زد

«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «اعتماد» را مرور کرده است: «داوود میرباقری: روایتی که اگر حضرت موسی خدا را ببیند، می سوزد، سرشار از معنی و مفهومی غنی است/ فیلم تاریخی‌ بی قرابت با زندگی امروز را نمی سازم/ اگر سریال امام علی را دوباره بسازم، قطعا اثر متفاوتی با ساختاری قوی تر و معنای جذاب تر خواهد شد»، «کارزار نامزدان احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به وادی دین و بی دینی هم کشیده شد/ترامپ: بن کارسون را نمی دانم اما خودم پروتستانی معتقد هستم»، «مصباح یزدی کم کاری و سکوت خود در دولت قبل را این روزها جبران می کند/ مصباح: حفظ ارزش‌های اسلامی بر عهده پلیس است»

داوود میرباقری: روایتی که اگر حضرت موسی خدا را ببیند، می سوزد، سرشار از معنی و مفهومی غنی است/ فیلم تاریخی‌ای که قرابتی با زندگی امروز نداشته باشد، نمی سازم/ اگر سریال امام علی را دوباره بسازم، قطعا اثر متفاوتی با ساختاری قوی تر و معنای جذاب تر خواهم ساخت
روزنامه اعتماد در صفحه ۷، گفتگوی رضا صدیق با داوود میرباقری، نویسنده و کارگردان سرشناس را به چاپ رسانده و حول محور آخرین ساخته وی، به نکاتی دیگر نیز پرداخته است. صفحه PDF این گفتگو در فضای مجازی از دسترس خارج شده و تنها متن آن قابل دسترسی است که در مقدمه آن آمده است:

«داوود میرباقری، نویسنده و کارگردانی است که پس از مواجهه با سینما و حیرت از این پدیده «جادویی» حوزه علمیه را رها می کند چون به گفته خودش در آن زمان «سینما رفتن فعل حرامی بود» و او «به دلیل علاقه به سینما نمی توانست در آن زمان حوزه را ادامه دهد». میرباقری را بر خلاف حال و هوای سینمای ایران با کارهایش می شناسند نه حواشی های عرفی در سینما یا سخنان کلامی و ژورنالیستی اش. کم مصاحبه می کند و زیاد اهل بسط حاشیه ها نیست. از کنار همه اتفاق هایی که بر سر فیلم هایش می آید بی سر و صدا می گذرد، از «آدم برفی» که توقیف و اصلاحیه خورد تا «مختارنامه» که سکانس هایی از آن حذف شد و… همه را مانند رودی که در مسیرش به سنگی برمی خورد و به جای ایستادن و سر به سنگ کوفتن آب باریکه ای پیدا می کند تا مسیرش را ادامه دهد، از سر می گذراند. خودش می گوید: «حیف می دانم که بخشی از ذهن خودم را درگیر مسائلی کنم که نتیجه آن از قبل مشخص است و هیچ اثری ندارد.» و همین نگاه او به کار و اجرا و خلق است که گپ و گفت با داوود میرباقری را از سطح به تعمق می برد و راه به دیگر سوی ذهنیت و اندیشه باز می کند….»

– برخی مفاهیم شامل مرور زمان نمی شوند. شاید مفهومی امروز ارزش و کاربرد دارد و ١٠ سال دیگر ارزشش را از دست می دهد، اما این مفاهیم و کاربردشان و نوع مواجهه ما با آنها بدون تغییر است مثل مرگ، ترس، خدا، عشق. اینها مفاهیمی نیستند که مرور زمان آنها را کهنه کند.

– شما هر کاری انجام دهید بالاخره یک عده مخالف نظر شما هستند. ما هم نمی خواهیم به گونه ای صحبت کنیم که افراد را موافق خودمان کنیم، ما هم منطق خودمان را بیان می کنیم یا منطق ما مجاب کننده است و آن شخص به وجدانش مراجعه می کند یا نیست و ما اشکال داریم. به هر حال فکر می کنم برای بررسی یک اثر باید به صورت دقیق و عالمانه رفتار کرد و باید صبر کرد تا خیز اصلی کار و جهت کلی کار پدیدار شود و بعد در معنا دید که آیا این کار توانسته به مفاهیمی که مدنظرش بوده برسد یا نه؟

– یکی از دغدغه های اصلی من که خیلی به آن فکر می کنم، آن است که چرا قصه های ما عمرشان کوتاه است؟ چرا قدرت حرکت در درازمدت را پیدا نمی کنند؟ و به تعبیری چرا عمر جاودان پیدا نمی کنند؟ بعد از یک دوره زیاد فکر، تحقیق و پرس و جو احساس کردم مشکل توی حرفی است که ما برای گفتن انتخاب می کنیم. اغلب قصه های ماندگار عشقی ما را نگاه کنید، بحث شان، بحث فراق است. اینکه دوتا آدم به هم نمی رسند یک تراژدی ساخته می شود، یک اندوه بزرگ ساخته می شود. این یک حرف برای گفتن است که آقا بله جدایی و نرسیدن به هم و هجران چنین طبعات و تاثیری دارد و احساسات را به غلیان وا می دارد و در نهایت یک مجموعه ای ساخته می شود و قصه های خوب و ماندگاری برایش خلق می شود. این خاص فرهنگ ما نیست، در فرهنگ غرب هم وجود دارد،

– به نظر من این طور آمد که اگر هجر را در داستان ببینیم و به جایش وصل را قرار دهیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ خودم به این نتیجه رسیدم تراژدی هایی که ناشی از این جایگزینی است، خیلی هولناک تر است. یک مقدار جسارت کردم و جلوتر رفتم و به یک تعبیر رسیدم که عشق در وصل می میرد. این شاید مجموعه استنباط من از همه خوانده هایم، آموخته هایم، شنیده هایم و حتی روایات مذهبی است. یک دوره طولانی در این روایت بودم که حضرت موسی به خدا می گوید، خودت را به من نشان بده و خدا می گوید تو نمی توانی مرا ببینی و اگر ببینی می سوزی. یک معنی و مفهومی غنی در آن وجود دارد. بازی همین است. همین وصل است که می تواند عواقب سوزاننده ای داشته باشد.

– در مختار از حدیث قدسی «من عشقنی عشتقته و عشقته قتلته» استفاده کردم در دیالوگ های میثم تمار. خداوند می گوید کسی را که دوست بدارم، می کشمش. فکر کردم که این یک نوع نگاه دیگری است. همان مساله، اما از یک زاویه متفاوت تر. این مفاهیم در واقع قدرت بنای ساختمان های با شکوهی را دارند که به قول فردوسی از باد و باران و توفان گزندی به آنها نرسد.

– آرزو دارم قصه هایی بنویسم که بتوانند در زمان جاری شوند و یک عمر طولانی پیدا کنند. البته این فقط یک چالش است و یک پژوهش و چالش برای خودم است. ادعا نمی کنم چنین اتفاقی افتاده اما تلاشم این بوده که زاویه نگاهم را عوض کنم. چون در روزگار ما شاید عمده مضامین تغییر شکل و فرم داده اند.

– شخصیت های خاکستری خیلی مهمند. چون به ذات انسان خیلی نزدیک تر و قابل باورترند. چرا انسان از بهشت رانده شد؟ به دلیل گناهی که کرد. انسان باید گناه کند تا پیغمبر باشد و هدایتش کند. وقتی که گناه نیست، شیطان نیست که آدم را وسوسه کند. نفس هدایت انبیا معنایی ندارد، پس انسان به این دلیل که میل به گناه دارد، انسانی تر است و اگر ما این را به عنوان یک خصیصه و به اصطلاح ویژگی در انسان دنبال و بررسی کنیم قطعا به موارد جذابی می رسیم. این طور ما می توانیم شخصیت هایی خلق کنیم که قابل درک تر و باورپذیرترند.

– انسان باید گناه و اشتباه کند تا مسیر معرفت را پیدا کند تا معرفت معنا پذیر دربیاید و باور پذیر باشد. شما فرض کنید در جزیره ای به دنیا بیایید که هیچ امکان گناهی در آن وجود نداشته باشد، خودبه خود قدسی می شوید. یا هیچ غریزه ای نداشته باشید و نخواهید دنبال چیزی بروید. اصولامن فکر می کنم آدم هایی که با این ویژگی طراحی می شوند آدم های جذابی درمی آیند چون به روح ما آدم ها نزدیک تر هستند. بنابراین شخصیت قصه های ما براساس نوع نگاه، باورها و تجربیات شخصی خودمان شکل می گیرند.

– یکی از اهداف مهمی که فیلم می سازم یا هرکاری انجام می دهم، بخشی از آن مربوط به نیازهای درونی خودم است. جست وجویی که برای خودم خیلی ضروری است. اگر روزی نتوانم فکر و کار بکنم، آن روز، یک روز سخت، تلخ و سنگین خواهد بود بنابراین فیلمسازی را اینگونه یاد گرفته ام. فیلمسازی متکی به اندیشه، فکرکردن و جست وجو… همه تلاشم این بوده که در هر کاری به یک درک جدید برسم یعنی اگر فیلم تاریخی بخواهم بسازم که قرابتی با زندگی امروز نداشته باشد، نمی سازم. حتما مصداقی را دیدم که طرحش ضروری است و تصمیم گرفتم فکر خودم را به مشارکت بگذارم.

– فیلمسازی را یک حوزه معناگرا و قابل تحمل و بحث برانگیز و تفکر آمیز می بینم. من از نمایش می آیم و اصلازادگاه نمایش تفکر است. وقتی در تاریخ بررسی کنید به راحتی متوجه این قضیه می شوید که با نمایش فلسفه می گفتند، تفکر و جهان بینی عرضه می کردند، حتی ایدئولوژی عرضه می کردند. تاریخ نمایش پر از این فراز و فرودهاست.

– زادگاه نمایش براساس تفکر است. مبتنی بر هستی نگری و خودنگری است و من که علاقه مند به نمایش بودم از دنیای نمایش می آیم و قدم به حوزه هنری و تصویری می گذارم، طبعا این علایق همراه من می آید.

– در تمام این ٣۵ یا ٣۶ سالی که به طور مستمر کار دراماتیک انجام می دهم، بینش خودم را عمیق تر می‌کنم. سعی کرده ام ناشناخته هایی را پیدا کنم. کشف برای من خیلی اهمیت دارد. نمایش، ذاتش به تفکر متکی است و بر پایه انسان هستی شناسی و جهان شناسی است.

– من با آثارم شناخته می شوم و بازگشت به خویشتن در من به وسیله فیلمسازی اتفاق می افتد. سینما تاثیر شگرف و عجیبی بر من داشته که اگر یک بار دیگر متولد شوم و بخواهم مسیر زندگی ام را انتخاب کنم، همین مسیر را انتخاب می کنم چون احساس می کنم مسیری است که خود من را کامل می کند و برایم جاذبه دارد، پر از اندیشه های نو و ناشناخته هایی است که کشف ناشناخته ها به من لذت و قدرت حرکت می دهد. این طور بگویم که سینماست که دلیل «بود»نم را توجیه می کند و آن روز که نتوانم بنویسم و نتوانم کار کنم برایم خیلی دشوار است.

– کارهای من مثل مسیر زندگی ام فراز و فرودهایی دارد. بالاخره برخی کارهاست که خیلی کامل درنیامده و در شرایط خاصی تولید شده. اگر شما نگاه کنید همین کار آخر من، مثلامختار که یک کار تاریخی بود، خیلی از لحظاتش، لحظه هایی بود که می شد خیلی بهتر ساخته شود ولی من در شرایطی نبودم که بتوانم بهتر از آن بسازم یعنی اگر بخواهم الان به آن مراجعه کنم و همان صحنه را دوباره بسازم با توجه به شرایط مشابه، بهتر می ساختم. اینها هست چون آدمیزاد رو به رشد است. من فردا قطعا نسبت به امروزم جلوتر خواهم بود. انسان تجاربی که به دست می آورد و حتی دیدگاه هایی که پیدا می کند و فرم هایی که تجربه می کند سنگ محک کارهایش می شود و شما می توانید با این سنگ محک مرا بسنجید.

– بسیاری از لحظات است مثلادر همین کار آخرم با تلویزیون – مختارنامه- که کار را خیلی دوست دارم یعنی فکر می کنم اگر بخواهم برگردم همان طوری خواهم ساخت اما لحظاتی هم هست که فکر می کنم اگر بخواهم دوباره بسازم، طور دیگری می ساختم. منظورم این است که این ضعف و قوت ها وجود دارد چون ما انسان هستیم و داریم خلق می کنیم، کاری را که امسال خلق می کنم با کاری که سال دیگر بخواهم بسازم متفاوت خواهد بود یعنی یک سال تجربه و فهم من به بهتر شدن آن کار کمک می کند ولی مجموعا اگر بخواهم قضاوتی بکنم راجع به کارهایی که انجام داده ام این است که پشیمان نیستم یعنی احساس می کنم که این کارها لازم بوده و من هم تا حدودی از عهده ادای مطالب برآمده ام. البته این به آن معنا نیست که همه مطلب درآمده چون اگر امروز بگویند بیا امام علی را بساز، قطعا یک جور متفاوت تری خواهم ساخت که هم در ساختار قوی تر باشد و هم در معنا ساده تر و جذاب تر. اینها تجربه هایی است که آدم به دست می آورد. آدمیزاد در مسیر تجربه، روزبه روز پخته تر و کامل تر می شود قطعا کارهای بعدی توفیقی باشد بهتر از کارهای قبلی است. این خاصیت آدمیزاد است که جلوتر می رود و پخته تر می شود. هرچه جلوتر می رود به کشف و شهود عمیق تر و بهتری هم در فرم هم در معنا می رسد و من هم مستثنی نیستم.

کارزار نامزدان احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به وادی دین و بی دینی هم کشیده شد/ترامپ: بن کارسون را نمی دانم اما خودم پروتستانی معتقد هستم
اعتماد در صفحه ۶ به کارزار تبلیغاتی نامزدان احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پرداخته و در بخشی از آن، به جبهه گیری دونالد ترامپ یکی از جدی‌ترین نامزدهای جمهوریخواهان، علیه بن کارسون جراح بازنشسته مغز و اعصاب پرداخته است.

در این بخش می خوانیم:
« برخی نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که در ایالت آیووا، بن کارسون پس از ترامپ در جایگاه دوم قرار دارد. علاوه بر این بن کارسون کسی است که به تازگی دونالد ترامپ را یک بی‌ایمان و کسی که خدارا قبول ندارد خوانده است. ترامپ که در چادر جمهوریخواهان سخنرانی می‌کرد، خطاب به کارسون اعلام کرد که من در خصوص او اطلاعی ندارم ولی من یک پروتستان معتقد هستم و به کتاب مقدس هم ایمان دارم و او باید به دلیل اتهاماتی که به من وارد کرده است عذر‌خواهی کند….»

مصباح یزدی: حفظ ارزش‌های اسلامی بر عهده پلیس است
این روزنامه در انعکاس جدیدترین سخنان آیت‌الله مصباح‌یزدی، با انتخاب عنوان «برخی معتقدند چون ما زندان رفتیم و شکنجه شدیم حکومت حق ما است»، اعتراضات روزافزون این عالم دینی را رسانه ای کرده و از قول وی آورده است:

– برخی می‌گویند نظام و کشور اسلامی تعارف است وگرنه امروز همانند گذشته است و فقط اشخاص تغییر کرده‌اند، این دسته معتقد هستند هرچه مردم بخواهند حتی اسلام قبول نداشته باشد درست به شمار می‌رود چون آزادی و دموکراسی است.

– خود پلیس‌ها باید بررسی کنند که آیا وظیفه پلیس نظام اسلامی همانند وظیفه پلیس دیگر کشورهاست؛ هدف در نظام اسلامی حفظ ارزش‌های اسلام و بندگی خداوند است.

– در جوامع دیگر پلیس جز تامین امنیت وظیفه‌ای دیگر ندارد، ما در نظامی زندگی می‌کنیم که اصل بندگی خداوند و ارزش‌های الهی است؛ امنیت باید وجود داشته باشد اما باید مقدمه‌ای برای رشد معنوی انسان قرار گیرد، حفظ ارزش‌های اسلامی بر عهده پلیس است.«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «اعتماد» را مرور کرده است: «داوود میرباقری: روایتی که اگر حضرت موسی خدا را ببیند، می سوزد، سرشار از معنی و مفهومی غنی است/ فیلم تاریخی‌ بی قرابت با زندگی امروز را نمی سازم/ اگر سریال امام علی را دوباره بسازم، قطعا اثر متفاوتی با ساختاری قوی تر و معنای جذاب تر خواهد شد»، «کارزار نامزدان احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به وادی دین و بی دینی هم کشیده شد/ترامپ: بن کارسون را نمی دانم اما خودم پروتستانی معتقد هستم»، «مصباح یزدی کم کاری و سکوت خود در دولت قبل را این روزها جبران می کند/ مصباح: حفظ ارزش‌های اسلامی بر عهده پلیس است»مرور مطبوعات/ ‌دو‌شنبه‌ ۲۳ شهریور / روزنامه اعتماد

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.