پاتریشیا کرون؛ خاورشناس متعصب دوران جدید

امل خیری

خانم پاتریشیا کرون، متولد دانمارک و بزرگ شده انگلستان است، و نمونه‌ای از مستشرقان متعصب در زمان حاضر به شمار می‌رود که تندروی و سرسختی و مصادره حقایق، او را به اشتباهاتی روش‌شناختی انداخت، و هر چند آشنایی کاملی به زبان عربی داشت یا حداقل چنین ادعایی می‌کرد، لیکن متعمدانه دست به تقطیع متون و بازی با کلمات و حتی تغییر حروف زد.
خانم کرون تمام تلاش خود را صرف ناچیزشمردنِ اسلام و تحریف آن، و ایجاد شک و تردید در پایه‌ها و مبانی آن با روشی به ظاهر علمی و غیر جانبدارانه کرد، لیکن در این زمینه موفق نبود و نتوانست دشمنی و بیزاری خود را پنهان کند و فریادهای دشمنی از کتاب‌های وی می‌بارد.
پاتریشیا کرون در دانمارک به دنیا آمد و در همان‌جا تحصیلات اولیه را پشت سر گذاشت. سپس به انگلستان نقل مکان کرد و تحصیلات دانشگاهی و عالی را در دانشگاه لندن به اتمام رساند، و در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی در سال ۱۹۷۴ میلادی به درجه دکترا نایل آمد.
او بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن فعالیت کرد و سپس به مدت ۲۰ سال در دانشگاه کمبریج مشغول بود، و در سال ۱۹۹۷ به موسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون آمریکا پیوست.
از خانم کرون بیش از ده کتاب در زمینه تاریخ و تمدن اسلامی منتشر شده، و او در انتشار مجموعه پژوهش‌هایی در زمینه‌ قانون اسلامی و مطالعات اجتماعی نیز مشارکت داشته است. وی همچنین عضو هیأت مدیره پنج نشریه ادواری تاریخی از جمله دایرهالمعارف اندیشه سیاسی بود، و در انجمن فلسفه آمریکا نیز عضویت داشت. همچنین در دانشکده الهیات در دانشگاه آرهوس نیز سمت استاد افتخاری داشت.
خانم کرون افزون بر آشنایی به زبان‌های عبری، لاتین، یونانی، فرانسه و آلمانی، به زبان عربی نیز تسلط کاملی داشت. او در سال‌های آخر عمر خویش دکترای افتخاری از دانشگاه کپنهاگن دریافت کرد، و سخنرانی‌ها و کارگاه‌های آموزشی فراوانی درباره اسلام و تاریخ آن برگزار کرده است.

مکه، بر کرانه دریای مرده

کتاب «تجارت مکه و ظهور اسلام» از مهم‌ترین تالیف‌های خانم کرون است که توسط دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. این کتاب در بین دانشگاه‌های انگلستان مطرح بوده، و از منابع اصلی دانشجویان گروه‌های تاریخ در غرب به شمار می‌رود.
در این کتاب آراء و نظراتی ارایه می‌شود که به شدت از واقعیت تاریخی و آثار باستانی موجود و قابل اطمینان به دور است، و برخی از مفاهیم اسلامی به سخره گرفته می‌شود. خانم پاتریشیا کرون در این کتاب به نتایج خطرناکی دست یافته که به مهم‌ ترین آن‌ها اشاره می‌شود:
۱- خانم کرون با تردید در اصول تاریخی و جغرافیایی ادعا می‌کند که مکه در مکانی غیر از مکان معروف قرار داشت و از مکان اصلی خود بر روی نقشه حرکت کرده است. طبق ادعای وی، مکه بر کرانه دریای مرده قرار داشت.
۲- او در نبوت حضرت محمد(ص) ترید می‌کند، و ادعا می‌کند که دعوت دینی ایشان، نه در مکه که در شمال حجاز صورت گرفت؛ و قریش در شمال حجاز سکونت داشتند، نه در مکه چنان که مشهور و ثابت است. به این ترتیب، تنها به موقعیت مکه در تجارت جهانی آسیب نمی‌زند، بلکه اساس دعوت اسلامی را هدف قرار می‌دهد که از مکه ظهور یافته بود.
۳- در منابع اسلامی شک و تردید می‌کند، و عامدانه منابع مهمی را کنار می‌گذارد که مخالف ادعاهای او هستند، و نتایجی را بدون ذکر منابع لازم، استنتاج می‌کند. همچنین دیگر شرق‌شناسانی که مخالف او بودند را به استناد به منابع رایج و پیش پا افتاده متهم می‌کند.
۴- خانم کرون سفر حاجیان به مکه و کعبه قبل از اسلام را نفی کرده، ادعا می‌کند آن‌ها به قصد بازارهای نزدیک مکه از جمله عکاظ، ذوالمجاز و مَجِنَّه به آن جا مسافرت می‌کردند. او متعمدانه از طواف و تلبیه در تشریح مناسک حج جاهلی و اسلامی نام نمی‌برد.
۵- خانم کرون از اقرار به نقش قریش در تجارت شرق سر باز می‌زند، و اصرار دارد سهم قریش را در تجارت جهانی بسیار حاشیه‌ای و محلی توصیف کند؛ و به این ترتیب با نظر مفسران در تفسیر سوره قریش که به سفرهای تجاری خارجی قریش اشاره دارند، مخالفت می‌کند.
۶- وی با استفاده از روش استهزاء و مسخره کردن سعی می‌کند خواننده را قانع کند که اعراب، اقوامی وحشی بودند، و خانه مسلمانان، آشیانه دزدان بود.
۷- او با خَلط حقایق و نامعتبر شناختن برخی منابع اسلامی، به تردید در جنگ بدر می‌پردازد، و این رویداد ثابت تاریخی در سال دوم هجری را انکار می‌کند.
نویسنده در این کتاب با مبهم‌گویی و چندپهلو سخن گفتن، سعی می‌کند خواننده را گمراه سازد و حقایق را پنهان کند، و مغالطه‌گویی خود را در پوششی از روش علمی و تاریخی پنهان سازد.
دکتر آمال روبی این کتاب را به عربی ترجمه کرده، و نقد و ردی بسیار شایسته بر آن نوشته است. این کتاب در ضمن پروژه ملی ترجمه زیر نظر شورای عالی فرهنگ مصر منتشر شده است.

هاجری‌ها و نه مهاجرها

دومین کتاب مشهور خانم پاتریشیا کرون که با همکاری پرفسور مایکل کوک (استاد تاریخ اسلامی و از دانشجویان پرفسور برنارد لوئیس) تألیف شده است، «هاجری‌ها: ظهور جهان اسلام» نام دارد. این کتاب به بازخوانی جدیدی از تاریخ اسلام با استفاده از منابع غیر اسلامی می‌پردازند، و نسبت به تمام منابع اسلامی، بی هیچ دلیل و بهانه‌ای، بی توجهی می‌کند. نویسندگان در این کتاب به این نتیجه می‌رسند که مهاجران، منسوب به هاجر، همسر حضرت ابراهیم(ع) بوده‌اند، و این نام، ارتباطی به هجرت از مکه به مدینه ندارد.
کرون و کوک در این کتاب تأکید می‌کنند که مخالفت مسلمانان با نتایج به دست آمده، به خاطر کاستن از نقش تاریخی پیامبر نیست، بلکه به این خاطر است که به طور کامل با آن چه از پیش می‌شناختند، تفاوت دارد.آنان یادآور می‌شوند که این کتاب توسط ملحدانی برای ملحدان نوشته شده است، و به صورت مضحکی اقرار می‌کنند که هر مسلمانی با اندکی اعتقاد قلبی به راحتی می‌تواند تمام محتویات کتاب را انکار کند.
لیاقت علی خان، استاد قانون دانشگاه واشبرن در ایالت کانزاس یادآور می‌شود که مؤلفان در برخی دیدارهای شخصی با وی، به صراحت اعلام کردند که مطالب این کتاب، تنها فرضیه‌ای بود که صحت آن ثابت نشده است. مایکل کوک، محتویات کتاب را رد می‌کند، و می‌گوید که نتایج دست یافته در آن، گمان باطلی بود و می‌بایست مورد بازنگری قرار گیرد. اما خانم کرون با صراحت بیشتری تمام مباحث کتاب را رد کرده و گفته است که این کتاب در سال ۱۹۷۷ میلادی منتشر شد، و شور جوانی، آنان را به نگارش چنین موضوعی واداشت، و فرضیات آن، نه تنها درست، که خوب هم نبودند.

محمد(ص) و قرآن در دایره اتهام

خانم کرون در مقاله‌ای با عنوان «محمدی که نمی‌شناسیمش» با مبهم‌گویی و مغالطه‌گری، دلایل و براهینی را فراهم می‌آورد تا در پایان به نفی نبوت پیامبر دست یابد. وی مدعی می‌شود منابعی درباره این پیامبر جز منابع اسلامی ـ که اعتبار آنها را نیز رد می‌کند ـ وجود ندارد؛ حتی قرآن کریم بسیار کمتر از دیگر پیامبران به حضرت محمد(ص) و زندگی ایشان پرداخته است.
همچنین ادعا می‌کند که قرآن سرشار از مغالطه است و مثال می‌زند که قرآن در توصیف مشرکان مکه، آنان را کشاورزانی می‌خواند که گندم و انگور و زیتون می‌کارند. این در حالی است که مکه زمین بایری بود، و هیچ چیز جز نخل در آن نمی‌رویید.
چنین اظهار نظری از عمق جهالت پاتریشیا کرون نسبت به زبان عربی حکایت دارد. هرچند ادعا می‌شود که وی به زبان عربی مسلط بوده، لیکن معانی را متوجه نمی‌شده، و به خود زحمت خواندن تفاسیر آیات را نیز نمی‌داده است. وی در این ادعا به آیه آخر سوره فتح اشاره دارد:«وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ» (و توصیف آن‌ها در انجیل همانند زراعتی است که جوانه‏های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده، و بر پای خود ایستاده است، و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی‌دارد! این برای آن است که کافران را به خشم آورد.)
نمی‌دانیم که خانم کرون، چگونه از این آیه برداشت کرده که مشرکان مکه در قرآن کشاورز خوانده شده‌اند؟ این آیه از بشارت تورات و انجیل به حضرت محمد(ص) و اصحاب ایشان سخن می‌گوید، و به تشبیه آنان در انجیل، به گیاهی می‌پردازد که در ابتدا ناتوان بوده، سپس رشد کرده، محکم می‌شود. همین برداشت را ابن کثیر در تفسیر خود دارد و می‌نویسد که اصحاب پیامبر به تأیید و حمایت و یاری او پرداختند، و آنان همراه با او همانند جوانه‌های گیاه هستند. چگونه می‌توان از این آیه برداشت کرد که مشرکان، کشاورزی می‌کردند؟
خانم کرون در پذیرش قرآن به عنوان منبعی تاریخی تردید می‌کند؛ چرا که بعد از وفات پیامبر تدوین می‌شود، و نسخه‌های اولیه آن، نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری نشده بود. او به این ترتیب ادعا می‌کند که احتمال دارد کلمات قرآن معانی دیگری پیش از نقطه‌گذاری و اعراب‌گذاری داشته باشند. بدیهی است که کرون شناختی نسبت به انتقال شفاهی قرآن و تواتر اجماعی آن ندارد. همچنین ادعا می‌کند که الفاظ قرآن مبهم و پیچیده هستند، و فهم آن حتی بر مفسران نیز دشوار می‌نماید. با این حال، نامی از این مفسران بر زبان نمی‌آورد، و به منابعی که در این زمینه مورد توجه‌اش بوده، اشاره‌ای نمی‌کند.
خانم کرون به این بهانه که چهره پیامبر بر روی سکه‌های آن زمان ضرب نشده است، در وجود چنین شخصیتی تردید و تشکیک می‌کند. حال آن که هر پژوهشگری در تاریخ اسلام می‌تواند به سادگی ادعای او را رد کند، و پاسخی بر تردیدهای وی در خصوص مکه و تجارت آن پیش از اسلام بیان کند.
سکه‌های متفاوتی در شبه جزیره پیش از اسلام رواج داشت، و قریش ضمن سفرهای تجاری به شام و یمن، با انواع مختلفی از سکه‌های حمیری از یمن، و سکه‌های بیزانسی از شام، و همچنین سکه‌های ساسانی از عراق سر و کار داشتند.
هنگامی که اسلام ظهور کرد، پیامبر خرید و فروش با این سکه‌ها را معتبر دانست، و اقدام به ضرب سکه‌ای جدید نکرد. ابوبکر نیز بر همین روش ادامه داد تا این که عمر بن خطاب به خلافت رسید و دست به اصلاحاتی در این زمینه، مانند یکسان‌سازی وزن سکه‌ها و افزودن کلماتی عربی به آن‌ها زد. اما معاویه، نخستین کسی بود که نام خود را بر روی سکه به زبان پهلوی ضرب کرد، و تنها در زمان عبدالملک بن مروان بود که نخستین سکه‌های اسلامی با کلماتی عربی ضرب شدند.
هر که این حقایق ثابت تاریخی را دنبال کرده باشد، نمی‌تواند در وجود پیامبر تردید کند، تنها به این دلیل که نام ایشان بر روی سکه‌های اسلامی درج نشده است. سکه‌های اسلامی تنها در دهه هفتم بعد از هجرت پدید آمدند، و چنین سکه‌هایی در زمان پیامبر وجود نداشت تا نامی از ایشان بر روی آن ها درج شده باشد.
خانم کرون به تنهایی و با نبوغی بی‌سابقه تناقض موجود در قرآن را کشف می‌کند، و خطای مورخان را در تعیین مکان مکه آشکار می‌سازد. قرآن در مورد قوم لوط در سوره صافات خطاب به مشرکان می‌گوید: «وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ * وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (و در حقیقت شما بر آنان صبحگاهان و شامگاهان مى‏گذرید. آیا به فکر فرو نمى‏روید؟) مشهور است که قوم لوط در منطقه دریای مرده می‌زیستند، پس چگونه ساکنان مکه می‌توانستند صبح و عصر از این دیار بگذرند، مگر آن که مکه بر کرانه همان دریای مرده قرار می‌داشت؟!
همه مفسران به اجماع بر این باورند که منظور از این گشت و گذار، روزانه نبوده و بلکه عبور و مرور از این منطقه در سفرها چه در روز، و چه در شب قصد شده بود. قتاده در تفسیر این آیه می‌گوید: بله به خدا سوگند که صبح و شب بر این منطقه گام می‌گذاشتند و هرکس از مدینه به شام می‌رفت، پا بر سدوم، سرزمین قوم لوط می‌نهاد. در این تفسیر، نه تنها بر موقعیت مکه اشاره شده است، بلکه بر جایگاه آن در تجارت جهانی نیز تأکید می‌شود که خانم کرون منکر آن است.

شکل‌گیری و ظهور اسلام

خانم کرون در تالیف کتاب جاناتان برکی (Jonathan P. Berkey) با نام «شکل‌گیری اسلام» نیز مشارکت داشت. این کتاب به تاریخ خاور نزدیک میان سال‌های ۶۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی می‌پردازد، و با مطالعه اوضاع دینی قبل از اسلام آغاز می‌شود، و دوره‌های صدر اسلام، دولت اموی و عباسی را نیز به ترتیب مورد مطالعه قرار می‌دهد. این مطالعه تاریخی بر این نتیجه تأکید دارد که اسلام به یک‌باره ظهور و وجود نیافت، و بلکه شریعت اسلامی به صورت تدریجی و در بستری تاریخی و دراز مدت شکل گرفت، و مهم‌ترین ویژگی‌های اسلام در دوره‌های میانه پدید آمدند.
خانم کرون در تألیف کتاب چیس روبینسون (Chase Robinson) با نام «تاریخ اسلامی» نیز همکاری کرد، و برداشت مسلمانان از گذشته خود و شیوه تاریخ‌نگاری در اسلام و مهم‌ترین مشکلات تاریخ‌نگاری در جهان عربی و اسلامی را مورد مطالعه قرار دادند. همچنین به نحوه استفاده سیاسی و اجتماعی مسلمانان از تاریخ طی قرن هشتم تا آغاز قرن شانزدهم میلادی پرداختند. ناگفته نماند که در این دو کتاب، اشارات پنهانی بر تحریف تاریخ اسلام و بی‌اعتبار ساختنِ منابع آن وجود دارد تا تاریخ اسلامی را ساخته و پرداخته خود مسلمانان معرفی ‌کنند.
وی در مقاله‌ای چهار بخشی با عنوان «جهاد: اندیشه و تاریخ» که در پایگاه اُپن دموکراسی منتشر شده است، مفهوم جهاد اسلامی و نحوه شکل‌گیری آن را مورد مطالعه قرار می‌دهد. از نگاه خانم کرون شکل‌گیری مفهوم جهاد در اسلام از ابتدا با دو نوع جنگ ارتباط دارد: نوع اول را جنگ‌های تبشیری می‌خواند و پیگیری سیاست اعمال خشونت از سوی دولت اسلامی برای نشر دین با لشکرکشی‌های مجاهدان مسلمان به تمام نقاط جهان را مدنظر دارد؛ و نوع دوم جنگ‌ با کافرانی بود که از اسلام برگشته بودند. کشتار و اعمال خشونت، سیاست دولت در مواجهه با این دسته از افراد بود، مگر اهل ذمه که ملزم به پرداخت جزیه می‌شدند، و در صورت عدم پذیرش، به قتل می‌رسیدند.
خانم کرون بین تبشیر مسیحی و آن‌ چه تبشیر اسلامی می‌خواند، مقایسه عجیبی برقرار می‌کند. به نظر وی، مبشران مسیحی با سپاهیان غربی که به دولت‌های اسلامی حمله می‌کردند، همراه شدند تا همچون مبلغانی صلح‌طلب و مدنی به تبلیغ مسیحیت بپردازند؛ حال آن که سربازان مسلمان، خود نیز به تبلیغ اسلام می‌پرداختند.
وی با این توضیح می‌خواهد به فرق میان اسلام و مسیحیت اشاره کند، و آمیختگی میان جهاد و دعوت دینی در اسلام را دستاویزی برای معرفی کردن اسلام به عنوان دین خشونت قرار دهد. خانم کرون از آن جایی که جنگجویان مسلمان را همان مبلغان اسلامی می‌پندارد، نتیجه می‌گیرد که اسلام با زور شمشیر منتشر شده است. همچنین ادعا می‌کند که جنگ‌های صلیبی با فتوحات اسلامی تفاوت دارند؛ چه آن که جنگ‌های صلیبی، توسعه‌طلبانه و به قصد مسیحی کردن مسلمانان نبودند، و تنها برای بازپس گیری سرزمین‌های مقدس صورت گرفتند.
خانم کرون همواره سعی دارد به خواننده بقبولاند که تشریع جهاد در اسلام، دو مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت: مرحله اول، دوران ضعف مسلمانان در مکه است که قانون جهاد وضع نشد؛ و مرحله دوم، دوران قدرت‌گیری مسلمانان در مدینه است. لذا همواره این سوال مستشرقان را مطرح می‌کند که آیا اسلام به زور شمشیر منتشر شد؟ و با قدرت و بدون تردید پاسخ می‌دهد: بله؛ اسلام می‌خواهد مردم را با غل و زنجیر به سوی بهشت بکشد و خود را دینی جهانی می‌پندارد.
سپس از افرادی ناشناخته و بدون بیان منبع، سخنانی را نقل می‌کند تا ثابت کند که بسیاری از فیلسوفان در صحت و درستی اسلام تردید کرده‌اند، و گفته‌اند که اگر اسلام، دینی واقعی باشد و پیامبر خیالی آن، به حق پیامبر باشد، نمی‌بایست با زور شمشیر تبلیغ می‌شد. پیامبران، نه با زور شمشیر که با رحمت و مهربانی مبعوث می‌شوند.
خانم کرون ادعای خود را چنین ادامه می‌دهد که امروزه، روزگار بر مسلمانان برگشته است و آنان به دلیل عقب نشستن از بسیاری از سرزمین‌های فتح شده، از جمله اندلس ضعیف شده‌اند، و بسیاری از آنان، به دوران اول بازگشته‌اند. از همین رو است که فقیهان مسلمان در رابطه با حکم جهاد دو دسته می‌شوند: گروه اول را بنیادگراها و متعصبان می‌نامد که همچنان جهاد را ضرورتی در راه بازپس‌گیری زمین‌های از دست رفته، و اجبار همگان بر پذیرش اسلام می‌دانند. اما گروه دوم معتقدند که باید مسلمانان به دوران مکه بازگردند، و به امر کافران تسلیم شوند، و اگر چاره‌ای جز مقاومت ندیدند، به مکانی دیگر هجرت کنند تا دوباره قدرت گرفته، برای نشر اسلام برگردند.
تمام این ادعاها، بی‌پایه و اساس است و روش علمی را دنبال نمی‌کند. وی گاه به منابع ناشناخته و سخنانی منتسب به افرادی مجهول استناد می کند، و گاه با تقطیع آیات قرآنی سعی می‌کند مستندی بر حرف‌های خود بیابد. همچنین در تأیید ادعاهایش با مراجعه به منابع غیراسلامی، فهرستی از دلایل و براهین را فراهم می‌آورد، بدون آن که به منابع و مصادر اصلی نگاهی بیاندازد.
تشریع جهاد مانند بسیاری دیگر از احکام اسلامی، از جمله حرمت نوشیدن شراب و نزول‌خواری، تدریجی صورت گرفت و در واقع، تشریع تدریجی از ویژگی‌های اساسی احکام اسلامی است، و ارتباطی به ضعف و قدرت اسلام ندارد. بسیاری از مستشرقان باانصاف، ادعای گسترش اسلام با زور شمشیر را رد کرده‌اند، و سخنانی مانند ادعاهای خانم کرون، امروزه محلی از اعراب ندارند.

هیچ اجباری در دین نیست!

خانم پاتریشیا کرون، کنفرانسی در دانشگاه فرایبورگ در سال ۲۰۰۷ میلادی با موضوع اجبار دینی در اسلام برگزار کرد و از همان روش ابهام‌گویی و مغالطه‌گری استفاده کرد. سخنرانی وی سپس به مقاله‌ای تبدیل شد که در پایگاه اُپن دموکراسی با عنوان «لا اکراه فی الدین» (هیچ اجباری در دین نیست) در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. وی در سخنان خود تلاش کرد موضوع آزادی و اجبار انتخاب دین را در اسلام از نگاهی تاریخی مورد بررسی قرار دهد، و در این بین، از بی‌اطلاعی مخاطبان غربی خود سوءاستفاده کرد و دلایل و براهین فراوانی را بر نبود آزادی دینی در اسلام بر‌شمرد. این دلایل، از آیات قرآنی تا ادله عقلی را در برمی‌گیرند.
وی از آیات قرآنی در مورد جنگ با مشرکان، چنان بهره می‌گیرد که به نتیجه مورد نظر خود دست یابد، و تأکید می‌کند که لائیسیته (جدایی دین از سیاست) شرط ضروری برای تحقق تکثر دینی است و با وجود عدم پذیرش لائیسیته در اسلام، جایی برای آزادی دینی نمی‌ماند، و پذیرش اسلام اجباری خواهد بود.
خانم کرون در این مقاله نیز از روش گزینش و تقطیع متن و خارج کردن آن از سیاق و محل اصلی خود بهره می‌گیرد و بدون ذکر نام مفسر و یا کتب تفسیری، به آرای تفسیری خاصی استناد می‌کند. هم‌زمان بسیاری دیگر از آیات قرآنی را نادیده می‌انگارد که بر آزادی انتخاب دین و پذیرش تکثر دینی در دولت اسلامی تأکید دارند. همچنین نسبت به بسیاری از حقایق تاریخی که دلالت بر پذیرش تکثر دینی در اسلام دارند، و به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان با غیرمسلمانان اشاره می‌کنند، بی‌توجه است.

خلافت و حکومت

خانم کرون چندین کتاب در مورد حکومت، خلافت و دولت در اسلام، به کتابخانه‌های مغرب‌زمین افزوده که یکی از آن‌ها، کتاب «اندیشه سیاسی اسلام در دوره میانه» است. وی در این کتاب به مفهوم خلافت، حکومت، دولت و سیاست در دوران پیامبر می‌پردازد، و سپس این مفاهیم را در دوره خلفا و امویان و عباسیان بررسی می‌کند. او آشوب‌های پس از قتل عثمان را جنگ‌های داخلی توصیف می‌کند و وفات عثمان را به اعدام چارلز اول در میانه جنگ داخلی بریتانیا یا لویس شانزدهم در میانه انقلاب فرانسه تشبیه می‌کند.
خانم پاتریشیا با این بیان سعی دارد از وقوع جنگی داخلی میان مسلمانان خبر دهد که در آن، اصلاح‌طلبان سعی کردند از سرکردگان قبلی رهایی یابند؛ با این تفاوت که عثمان برخلاف دو پادشاه مذکور، محاکمه‌ای رسمی نشد، و قاتلانش، نظام سیاسی جدیدی بنیان نگذاشتند؛ بلکه تنها خلیفه چهارم را از نزدیکان پیامبر انتخاب کردند، و علی بن ابی طالب تصور کرد که با حاکم قبل از خود تفاوت دارد، و لذا قدرت از او سلب شد تا به خاندان پیامبر بازگردد.
خانم کرون در کتاب دیگری به نام «خلیفه خدا» شکاف میان اندیشه سنی و شیعی را ریشه‌دار می‌خواند، و بیان می‌کند که خلیفه در اندیشه شیعی صلاحیت و اقتدار سیاسی و دینی را از پیامبر به ارث می‌برد؛ در حالی که خلیفه در اندیشه سنی تنها وارث اقتدار سیاسی پیامبر است. اما درواقع، نویسنده در این کتاب میان دو اصطلاح «خلیفه الله» که نام کتاب نیز برگرفته از آن است و «خلیفه رسول الله» که موضوع کتاب است، خلط کرده است.
وی دو کتاب دیگر نیز درباره سیر تحول اعراب از قبایلی پراکنده به امپراتوری بزرگ اسلامی تالیف کرده است: «از قبایل عربی تا امپراتوری اسلامی: ارتش، دولت و جامعه در شرق نزدیک» و «بردگان اسب‌سوار: تحول حکومت در اسلام». نویسنده در این دو کتاب، شرح می‌دهد که چگونه بردگانی که به حضرت محمد ایمان آورده بودند، و قبایل پراکنده عربی توانستند امپراتوری بزرگی را پدید آورند که جهان را با قدرت سوارکاران و زور شمشیر در نوردید. جالب آن که خانم کرون این دو کتاب را متناقض با کتاب «هاجری‌ها» می‌خواند، چه آن که در کتاب هاجری‌ها منکر دیانت اسلامی می‌شود، در حالی که این دو کتاب، مبتنی بر پذیرش ظهور و شکل‌گیری چنین دیانتی است.
او در کتاب «بردگان اسب‌سوار» پدیده عقب‌نشینی سربازان را بررسی می‌کند، و این که چرا حاکمان، سربازان خود را از بردگان انتخاب می‌کردند. نویسنده به این نتیجه می‌رسد که دولت اسلامی چهره کامل خود را تنها در زمان خلافت عبدالملک بن مروان آشکار کرد، و شاید برخی خطوط کلی و ویژگی‌های ظاهری دولت در زمان معاویه بن سفیان مشخص شده بود. همچنین ادعا می‌کند که در مورد آن چه در این دوره زمانی اتفاق می‌افتد، مدارک و مستندات کافی وجود ندارد، و همین مسأله خانم کرون را به این نتیجه سوق داد که تاریخ شکل‌گیری اسلام، بر مستندات و منابع محکم استوار نیست. بلکه تنها منابع ادبی متناقض و پاپیروس‌های پراکنده و نقش‌های روی سکه‌ها و روایات قرآنی در دسترس است. البته پیش از این بیان شد که قرآن را به عنوان منبعی موثق نمی‌پذیرد، و آن را از منابع ادبی دسته دوم برمی‌شمرد.
کتاب دیگر خانم کرون، «قانون رومی و اسلامی» نام دارد. او در این کتاب، به بازخوانی اندیشه‌های ژوزف شاخت درباره شکل‌گیری شریعت اسلامی و منابع آن می‌پردازد تا به این نتیجه دست یابد که قوانین رومی و شریعت یهودی و تلمود، از منابع اولیه شریعت اسلامی است. از پیامدهای خطرناک این نتیجه‌گیری آن است که دانش فقه در بصره، کوفه، حجاز و شام تنها در قرن دوم هجری شکل گرفته است، و در نتیجه نصوص قرآنی و نبوی نیز در همین قرن ظهور یافته‌اند. به این ترتیب، قرآن و سنت نبوی می‌بایست مدت‌ها پس از وفات پیامبر تدوین شده باشند که از قدسیت آن‌ها می‌کاهد، و آن‌ها را ساخته و پرداخته دانشمندان متأخر قرار می‌دهد.

اشتباهات روش‌شناختی

هرچند خانم کرون به خوبی با زبان عربی آشنا است، لیکن هنگامی که کلمات عربی را به حروف لاتینی برمی‌گرداند، آن‌ها را تقطیع می‌کند؛ به صورتی که حروف با هم در آمیخته، معنای جدیدی به وجود می‌آورند. در بسیاری از موارد نیز بین دو حرف B و H اشتباه می‌کند که باعث تغییر در ریشه و معنای کلمه می‌شود. همچنین در اشاره به آیات و سوره‌های قرآن، مرتکب اشتباهات بسیاری می‌شود، و همواره در منابع اسلامی تردید کرده، آن‌ها را از منابع ادبی دسته دوم به شمار می‌آورد.
خانم کرون در بیان یک رویداد، روایات متعددی را پیش روی خواننده قرار می‌دهد تا خواننده تصور کند تعارضی در میان این روایات وجود دارد. وی سپس در همین نقطه توقف می‌کند و گام بعدی را که بر هر پژوهشگر منصفی لازم است برنمی‌دارد، و به بررسی این روایات و کشف سره از ناسره آن‌ها دست نمی‌یازد. به این ترتیب، خواننده چنین نتیجه می‌گیرد که این منابع مملو از سخنان متناقض بوده، و شایسته توجه و استناد به آن‌ها نیست.
از دیگر اشکالات روش‌شناختی خانم کرون، اعتماد وی بر فرضیه‌ای بی‌اساس در ابتدای هر کتاب، و معرفی آن به عنوان حقیقتی مستند در فصل‌های بعدی، و سپس نتیجه‌گیری از آن است، بدون آن که فرضیه اولی را ثابت کرده باشد. وی به این ترتیب، خوانندگان را احمق فرض می‌کند که می‌پندارند لابد فرضیه اولیه در این کتاب یا کتاب‌های دیگر ایشان ثابت شده است.
بدیهی است که وظیفه تاریخ‌نگار، تحلیل و بررسی رویدادهای تاریخی است؛ لیکن خانم کرون زحمت بررسی وقایع تاریخی را به خود نمی‌دهد. بلکه فرضیه‌هایی تخیلی مطرح می‌کند، و به عنوان مثال می‌پرسد چه اتفاقی می‌افتاد اگر دعوت نبوی به جای مکه در مدینه صورت می‌گرفت؟ اشکال چنین روشی این است که تاریخ‌نگار را به سوی فرضیه‌های خیالی سوق می‌دهد که هیچ حکمی بر آن نمی‌توان بار کرد.
همچنین بسیار پیش می‌آید که خانم کرون منبع یا روایت خاصی را رد می کند؛ لیکن در جایگاه دیگری به همان منبع یا روایت استناد می‌کند، چرا که بخشی از آن در تایید ادعای وی است. برای مثال، از پذیرش آن چه گزارش سنتی در مورد زندگی پیامبر می‌خواند، سر باز می‌زند و پیشنهاد مال و مقام از سوی سران قریش به حضرت محمد در صورت ترک دعوت اسلامی را نامعتبر برمی‌شمرد. با این حال، در جایگاهی دیگر این گزارش را می‌پذیرد تا چنین نتیجه گیرد که مشرکان قریش از اشتیاق پیامبر نسبت به مال و مقام آگاه شدند و برای همین، چنین پیشنهادی به ایشان کردند، و می‌دانستند که قبول دعوت پیامبر به معنای پذیرش ایشان به عنوان حاکم، و نه به عنوان رهبری دینی است.
ناگفته روشن است که خانم کرون، نتیجه‌گیری خود را بر پایه تقطیع گزارش سابق و پذیرش بخشی از آن، و انکار کلیت آن بنا نهاده است. برای او هیچ مانعی در استناد به روایاتی که در نگاهش مردود هستند، وجود ندارد، مادامی که مؤیدی بر ادعای خود در آن‌ها بیابد.
خانم پاتریشیا کرون، نمونه‌ای از جریان استشراق متعصب در عصر مدرن است؛ جریانی که به مکتبی تاریخی در دشمنی آشکار با اسلام و تقطیع و تحریف متعمدانه نصوص قرآنی از سیاق اصلی آن‌ها و اعتبارزدایی از منابع اسلامی و تحریف حقایق تاریخی با استناد به منابع مغرض غربی وابسته است، و به این ترتیب سعی دارد توجه خواننده غربی را از حقیقت، منحرف کند و چهره اسلام را با استفاده از پوشش بحث علمی و بی‌طرف مخدوش کند.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. مجيد

    با سلام . بدون شک تاریخ قرون اول اسلامی بسیار پیچیده و مبهم است . البته نه تنها خانم کرون بلکه اشخاصی مثل زرینکوب و مطهری و مورونی هم ایراداتی دارند ولی مهم باز نگاه کردن این نویسندگان است .
    اگر کسی بخاد تاریخ بدونه هرگز نباید ترس از به خطر افتادن عقایدش داشته باشه وگر نه دیگه واقعیت رو نخواهد فهمید.

  2. فاطمه

    سلام وعرض احترام. آنچه که پیکره پژوهش را زخمی کرده اتکای بی چون و چرا به منابعی است که از سرچشمه آلوده است انصافا در روند مطالعات اسلامی ، جای خالی چنین نقد‌هایی از مستشرقین واثارشون بشدت برجسته است . متاسفانه رسالت دانشگاه در ارزیابی و بررسی چنین آثاری بدرستی انجام نشده وبعضاً دانشجو ، متأثر و بدون تأمل، با تصور کامل بودن محصول شرق شناسان ، بعضاً آنرا مبنای تحقیقات خود را قرار می‌دهند! بنابراین جامعه دانشگاهی ایران بشدت نیازمندنگاهی تیزبینانه به مستشرقین واثارشان در حوزه‌های علوم انسانی وبخصوص مطالعات اسلامی است.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.