آنچه اباذری درباره عزاداران مرگ یک خواننده گفت و شنید

سیدمجید حسینی دستجردی

این روزها دانشگاه تهران خبرساز شده است. آنها ماه گذشته «ماجراهای دکتر خاتمی» را روی پرده بردند. هفته قبل هم از «پدیده‌ای به نام اباذری» پرده‌ برداشتند. داستان از این قرار بود که گروه جامعه شناسی دانشگاه تصمیم گرفت مراسمی ترتیب دهد و درباره مرگ خواننده جوان گفتگو کند. عصر یک روز پاییزی (سه‌شنبه ۱۸ آذر) در دانشکده علوم اجتماعی، چند تن از اساتید در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» به بررسی جامعه‌شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی پرداختند. نام یوسف اباذری اما در پنل همایش نبود. بعد از تمام شدن سخنرانی ها تعدادی از حضار از جمله دکتر اباذری، زبان به اعتراض گشودند. دکتر قانعی‌راد (مدیر جلسه) اباذری را به روی سن فراخواند و طوفان از اینجا آغاز شد. او از واقعیتی نهان،‌ «ابتذال کامل پاشایی»، «فلاکت مردم»، «همدستی دولت و ملت» و «لات و سوسول» برای «سیاست‌زدایی» سخن گفت. اباذری پای حسن روحانی و دولت اعتدال را هم به میان کشید و ماجرای پاشایی را نشان بدی از پوپولیزم حاد و یک چیز شبه‌فاشیستی خواند. خلاصه‌ای از آنچه اباذری گفت و شنید در ادامه می‌آید.

اباذری چه گفت؟
اباذری معتقد است واقعیت دردناکی در کشور ما در حال رخ دادن است. «در استان سیستان و بلوچستان که زمانی تامین‌کننده گندم کشور بود، مردم غذا ندارند بخورند و این استان دارد می‌میرد» ولی کسی توجهی به این ماجرا ندارد. دلیلش این است که سلیقه مردم «مبتذل» ‌شده است. واقعیت‌های تلخی در کشورمان وجود دارد اما برخی «حواس ما را از سیاست واقعی و آنچه که واقعا مهم است، پرت کرده‌اند و بحث این آقا را پیش می‌کشند.»

او موسیقی پاپ را مبتذل‌ترین نوع موسیقی خواند و گفت: «من داده‌ام یک موسیقی‌دان، فرمت موسیقی او (یعنی پاشایی) را تحلیل کرده است. مبتذل محض است. ما پاپی داریم که پیچیده است؛ (اما) این ساده‌ترین، مسخره‌ترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره و شعر مسخره‌تر. موسیقی‌ این آدم ابتذال کامل است».

اباذری درباره رفتار مردم در سوگ پاشایی گفت: «برای من خیلی جالب است که یک ملت، یعنی دویست-سیصدهزار، یا یک میلیون نفر به این ابتذال می‌افتند… در مجلس ترحیم یک چنین خواننده مسخره‌ای شرکت می‌کنند، گریه می‌کنند (و) توی سرشان می‌زنند».

اما «چرا و چگونه مردم به این افلاس و فلاکت افتاده‌اند». تحلیل اباذری که از پیروان دوآتشه مکتب انتقادیِ فرانکفورت است این بود: دولت با «همدستی» مردم می‌خواهد «از جامعه سیاست‌زدایی کند تا خودش را مقبول جلوه بدهد و حواس مردم را از سیاست واقعی پرت کند.»

اباذری در مقایسه پاشایی با مهوش (خواننده پیش از انقلاب) ادامه داد: «لات‌ها برای مهوش تشییع جنازه مفصلی گرفتند و بعد سوسول‌ها به این مراسم اعتراض کردند، حالا لات و سوسول دست به دست هم داده‌اند که سیاست واقعی این مملکت را داغان کنند و از بین ببرند و دولت یا حاکیمت یا هر که هست، نه تنها با این مساله مشکلی ندارد، که تشویق می‌کند… این ماجرا کاملا ملتی و دولتی است.»

وی علت همدستی دولت و ملت را، ترس ملت و دولت از یکدیگر دانست و گفت: «بعد از وقایع ۸۸، ترسی بین دولت و ملت از یکدیگر به وجود آمد. مکانیزمی وجود دارد به نام identification with aggressor، یعنی این‌همان‌شدن با متجاوز. دولت از طریق این مکانیزم می‌خواهد با مردمی که سیاست‌زدوده هستند، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و می‌خواهند با دولتی که از آن ترس دارند و گمان می‌کنند متجاوز است یکی شوند.»

اباذری در خلال سخنانش پای حسن روحانی و دولت اعتدال را نیز به میان کشید. او جوابهای تکراری حسن روحانی را به مردم از شگردهای فاشیستی دانست: «مردم می‌آیند در جلسات آقای روحانی، یک سوالی که به نظرشان سیاسی است از ایشان می‌پرسند، ایشان یک جواب بسیار تکراری می‌دهد و تکرار یکی از شگردهای فاشیزم است -من نمی‌گویم که ایشان فاشیست است- و افراد برایش دست می‌زنند. انگار یک مراسم آیینی است که مجبورند و محکومند انجام بدهند؛ مثل هر آدم مجبور، سوالی بپرسند و او چیزی بگوید و مردم دست بزنند. هیچ محتوایی ندارد. هیچ تقاضایی نیست… بر مبنای همین مکانیزم، دولت و ملت یکی شدند و برای این آقا این کار را کردند و افراد دارند می‌سوزند. نه مقاومتی در برابر دولت انجام گرفته، نه دولت در برابر ملت کاری کرده. دو نفر آدمی که از هم می‌ترسند، دست به دست هم داده‌اند و این مضحکه و افتضاح را به بار آورده‌اند. من اینجا نشستم و حرفی نزدم اما دیدم پای میلیونها فیلسوف دارد به اینجا کشیده می‌شود تا راجع به این واقعه صحبت شود. هنر از نظر من یا حقیقت را می‌گوید یا دروغ، و این آدم با شعر مبتذلش، دروغ می‌گوید».

«قصد دولت اعتدال این است که مسائل حقیقی سیاسی را کنار بزند. آنها با توسل به مسائل شبه‌سیاسی مانند اقتصاد، کنفرانس اتمی و موسیقی پاپ و راک می‌خواهند سیاست‌زدایی کنند. ماجرا بسیار ساده است. مردم و دولت دارند در مراسم این آقا با هم اتحاد پیدا می‌کنند. (مگر) موسیقی این آقا در برابر آرمانهای اولیه انقلاب اینها چه جایی دارد. هیچی. ابتذال و سقوط است. مردم و دولت با همدیگر دارند این سقوط را انجام می‌دهند. اسم این ماجرا را پوپولیزم حاد یا هرچه می‌خواهید بگذارید، نمی دانم؛ اما یک چیز شبه فاشیستی در آن هست که من از آن وحشت دارم. این ترس متقابلی است که افراد را به آغوش هم کشانده است و این یعنی سیاست‌زدایی و سیاست‌زدایی یعنی انهدام هر آنچه که این انقلاب برایش شد و یک عده برایش ایستادند. داستان از نظر من ساده است. این ماجرا نشان بدی است. نشان این است که سیاست‌زدایی دارد به جاهای باریکی می‌کشد و خود مردم طالب آن هستند. این ماجرا بوی بدی می‌دهد و مردم و دولت در یک اتحاد نامقدس می‌خواهند سیاست‌زدایی کنند.»

اباذری چه شنید؟
با تمام شدن سخنان اباذری هیاهویی در تالار ابن خلدون به‌پاخاست. معترضان اغلب به لحن اباذری ایراد می‌گرفتند. حضار نیز، یکسره برای هر کس که از موافق و مخالف صحبت می‌کرد کف می‌زدند. آنگاه که دانشجویی، سخنان اباذری را توهین خواند، کف زدند. زمانی که اباذری گفت: ««بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم؛ برای این‌که این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و (فرق موسقی خوب و بد را) بفهمد» دوباره کف زدند. وقتی دانشجویی برخاست و از حق انتخابش در موسیقی سخن گفت، کف زدند. بعد از پاسخ اباذری که ««مردم ابله‌اند! فکر می‌کنند دارند انتخاب می‌کنند» آنها باز بی‌اختیار کف می‌زدند. اباذری بسیار شورانگیز سخن می‌گفت. پس از تمام شدن این مراسم و مخابره این خبر و انتشار فایل صوتی آن، فضای شبکه‌های اجتماعی نیز همچنان هیجان‌زده بود.

متاسفانه خبر معمولا اینگونه انعکاس و تقلیل پیدا کرد: «موسیقی پاشایی و مردم مبتذل شده است». موافقت و مخالفت هم در لحن پرخاشگرانه مرد جامعه‌شناس بود نه محتوای آن. برخی لحن صریح و رادیکال اباذری را تازیانه ای می‌دانند که برای حرکت مردم لازم است. دارویی که اگرچه تلخ است،‌ ولی برای بهبودی باید نوشید و اساسا حرف حق تلخ است. درمقابل برخی نیز معتقدند «به هیچ کس اجازه و فرصت این شهامت را نباید داد که به مردم توهین کند.» برخی نیز معتقدند توجیه و گاه تکریم توهین از جانب قشر فرهیخته نیز در نوع خود موضوعی است که می‌توان درباره آن تحقیق کرد.

سیدعبدالجواد موسوی از موافقان اباذری در وبلاگش نوشت: «دکتر اباذری درست گفت. با لحن درستی هم گفت. باید به این طایفه رخوت‌زده متقلب که به همه حتی خودش دروغ می‌گوید نهیب می‌زد، که زد. خوب هم زد. به اسم احترام گذاشتن به سلایق مختلف و عقیده‌های متفاوت هر چیز اصیلی را داریم نابود می‌کنیم و در عوض به سخیف‌ترین و متدانی‌ترین حوائج و غرایز عوام کالانعام رنگ هنر و فرهیختگی می‌زنیم.» موسوی سخنان اباذری را توهین آمیز ندانست و توهین را به معنای ناسزا گرفت؛ حال آنکه هر چه دکتر اباذری گفته بود سزا و شایسته مردم بود. او در آخر نکته ای را گوشزد می‌کرد که: «وظیفه متفکر طرح پرسش است و ایجاد شک و شبهه در بدیهیات. جناب اباذری طرح مسئله کرده است. بهتراست به جای دامن زدن به حرف‌های سطحی و پیش پا افتاده و خاله زنکی جرئت مواجه با پرسش‌های او را پیدا کنیم و در سخنان تند و گزنده‌اش تامل کنیم.»

علی ثباتی نیز در تایید سخنان اباذری در صفحه فیسبوکش راجع به فاشیزم نوشت: امروز دیگر «فاشیسم نوعی قدرت تمامیّت‌خواه دولتی صرف نیست. فاشیسم نوعی نگاه به زندگی‌ست، نوعی منش است، نوعی رفتارست، نوعی شکل زیستن است. فاشیسم اتحّادی حسّی‌ست که با کین‌توزی به دیگری شکل گرفته‌ست. هم‌سطح‌شدن افراد به‌مدد یک وضعیّت حسّی مشترک عاطفی و واکنشی. همین انتظار فردی و متفاوت برخورد نکردن با امثال پاشائی نشانه‌ی محرز روحیّه‌ای فاشیستی‌ست.» ثباتی معتقد است مردم توده‌ای هستند که با رسانه‌ها مدیریّت و «رانده» می‌شوند و احساس آنی و غلوآمیز مردم به مرگ پاشایی، از تأمّل، تفکّری و نگاه جدّی به موسیقی برنخاسته است. «روشن‌فکر اگر علیه این اتّحاد هم‌سطح‌کننده‌ی نابودگر فردیّت و تفاوت‌های فردی فریاد نکند چه باید کند؟ …کاش اباذری با عصبیّت کم‌تری همین حرف‌ها را زده‌ بود، ولی در درستی حرف‌اش بحثی نیست.»

رضا بابایی نیز در صفحه فیسبوکش پس از درود به آن مرد عصبانی سخن دکتر اباذری را به عملیات استشهادی تشبیه کرد و نوشت: «آقای یوسف اباذری، درشت و گزنده سخن گفت. حتی توهین کرد. جامۀ دانشگاهی از تن به در آورد و ساطور قصابی به دست گرفت. اما دستش درد نکند. گاهی لازم است. گاهی باید فریاد کشید، سیلی زد و توهین کرد. گاهی باید با چاقوی تیز، شکم بیمار را درید تا غده‌ای را بیرون آورد. چاره‌ای نیست. تحلیل‌های آکادمیک، نهایتا گزارش است و بالطبع خواب‌آور؛ گزارش برای خفتگان، در حکم نوازش است. این سخنرانی برای سابقۀ علمی اباذری خوب نیست؛ اما چه باک! برای روشنفکر گاهی چاره‌ای جز عملیات استشهادی نمی‌ماند. گاهی برای اینکه زنگ خطر را به صدا در بیاوری، باید خودت را به آونگ ناقوس، حلق‌آویز کنی.

در میان مخالفان اما کمتر کسی مانند حمیدرضا جلایی پور نقدی سنجیده و وزین بر گفته‌های اباذری نوشت. او پس از تحسین سخنرانی صریح و شجاعانه استادش اباذری که به نقد ذائقه‌ی موسیقایی نازل اکثر ایرانیان و حساسیت نسبت به میزان مداخله‌ی مردم در امر سیاسی پرداخته بود نوشت: «از نقد اخلاقی لحن و محتوای سخنان او و پرخاش، خشم غیرضروری، تحقیر و توهین پنهان و آشکار در برخی از جملاتش می‌گذرم. به نقد رویکرد نظری او هم نمی‌پردازم، چراکه در این زمینه تفاوت‌های مبنایی با اندیشه‌ی انتقادیِ فرانکفورتی دارم و حتی اگر نداشتم به نظرم این سخنان بدون توجه به تحولات متاخر در این سنت ایراد شده‌اند.»

نقد اصلی جلایی پور «تجربه‌بنیاد نبودن مدعیات اصلی» اباذری است. مهم‌ترین ادعای اباذری این است که دولت و حاکمیت ایران می‌کوشد از طریق ۱) حمایت از ورزشکاران و هنرمندان در نهادهای انتخابی و ۲) ترویج موسیقی پاپ مبتذل و ۳) برگزاری باشکوه برنامه‌هایی مثل تشییع جنازه و خاکسپاری مرتضی پاشایی، در جامعه «سیاست‌زدایی» کند.» جلایی پور معتقد است هیچ کدام از این سه ادعا متکی به شواهد تجربی و مطالعات علمی معتبر نیست. جامعه‌ (و نه حاکمیت) و سازوکارها و روندهای جامعه‌محور (و نه حاکمیتی) خالق اصلی هر سه اتفاق بالا بوده است.

جلایی پور با اشاره به اینکه اتفاقا موسیقی پاپ و عامه‌پسند بیش از سایر انواع موسیقی در دهه‌های پس از انقلاب ۵۷ مورد طرد و سرکوب نهادهای رسمی فرهنگی قرار گرفته‌ است معتقد است حضور ورزشکاران و سلبریتی‌ها مانند آرنولدها در انتخابات توسعه‌یافته‌ترین عرصه‌های سیاسی،‌ پدیده‌ای نادر و حاصل توطئه‌ی فاشیست‌ها نیست و بیشتر حاصل شهرت و محبوبیت این چهره‌ها است، گرچه مورد پسند امثال ما و سایرِ طالبان حرفه‌ای‌ترشدن سیاست‌ورزی نیست.

وی در نقد یکی از فرض‌های فاقد پشتوانه‌ی تجربی سخنان اباذری که ذائقه‌ی موسیقایی ایرانیان را در حال مبتذل«تر» شدن خوانده بود نوشت: وقتی اباذری از مبتذل«تر» شدن این ذائقه سخن می‌گوید با کی و کجا مقایسه می‌کند؟ با گذشته‌ی همین جامعه‌ی ایران؟ این ادعا بر اساس کدام شاهد تجربی و مطالعه‌ی علمی معتبر است؟ مگر قبلا در این جامعه موسیقی جواد یساری‌ها و شهرام شپ‌پره‌ها محبوب نبوده است؟ چه زمانی تعداد هنرآموزان، کارشناسان و گوش‌های آموزش‌دیده‌ی موسیقی کلاسیک و سنتی در ایران به اندازه‌ی امروز بوده است؟ در کدام دوره‌ از تاریخ معاصر ایران شنوندگان باخ، شوبرت، چایکوفسکی، شجریان‌ها، مشکاتیان، کلهر و علیزاده‌ به این میزان بوده است؟»
اما در مقایسه با جوامع توسعه‌یافته «مگر آثار امثال تیلور سویفت و لیدی گاگا با معیارهای اباذری موسیقی فخیم است؟ به نظر می‌رسد متاسفانه در گذشته هم ذائقه‌ی عموم مردم در حد مطلوب اباذری و ما فخیم‌پسند نبوده. آن‌چه که در حال اتفاق افتادن است نه «نازل‌تر شدن ذائقه‌ی مردم»، بلکه افزایش تعداد شنوندگان موسیقی و «مرئی‌تر شدن مصرف‌کنندگان موسیقی نازل» است.»

این کارشناس علوم اجتماعی درباره منتهی شدن موسیقی مبتذل به فاشیسم و سیاست‌زدایی نیز تردید کرده و نوشت: این ادعای اباذری متکی بر کدام شاهد تجربی است؟ در کدام جامعه این اتفاق رخ داده است؟ این پیش‌بینی آدورنو مدت‌ها است حتی توسط فرهنگ‌پژوهان انتقادی هم زیر سوال رفته است… این نوع نسبت میان ذائقه‌ی موسیقی و مشارکت سیاسی چه مبنای تجربی‌ای دارد؟

جلایی پور منظور اباذری از «سیاست‌زدایی» را هم مبهم خواند: «آیا منظورش کاهش مشارکت و مداخله‌ی مردم در انتخابات است؟ بعید است، چون همین انتخابات ۹۲ جامعه‌ را سیاسی‌تر کرد و احتمالا مشارکت در انتخابات مجلس هم بیش از قبل خواهد بود. آیا منظورش کاهش میزان حساسیت مردم نسبت به «خیر عمومی» و «امر سیاسی» است؟ اگر اینچنین است میزان حساسیت عمومی ایرانیان به مسایل سیاسی روز در تاکسی‌ها، مهمانی‌ها و شبکه‌های اجتماعی آن‌لاین و آف‌لاین در مقایسه با کدام جامعه‌ی همسایه یا توسعه‌یافته کم است؟»

این فعال اصلاح طلب در انتهای نوشته‌اش از تحقیر مشتریان موسیقی پاشایی انتقاد کرد و آنها را مستعد آموزش دانست، نه گوشمالی. «اتفاقا شاید بتوان مدعی شد همین‌که مردم همدیگر را ببینند (ولو به بهانه‌ی تشییع مهوش و پاشایی) و آن‌چنان که می‌خواهند در خیابان هم‌خوانی کنند، «امید اجتماعی» و همبستگی لازم (و نه کافی) را برای کاهش فقر و بسط خیر عمومی افزایش می‌دهد.»

این روزها دانشگاه تهران خبرساز شده است. آنها ماه گذشته «ماجراهای دکتر خاتمی» را روی پرده بردند. هفته قبل هم از «پدیده‌ای به نام اباذری» پرده‌ برداشتند. داستان از این قرار بود که گروه جامعه شناسی دانشگاه تصمیم گرفت مراسمی ترتیب دهد و درباره مرگ خواننده جوان گفتگو کند. عصر یک روز پاییزی (سه‌شنبه ۱۸ آذر) در دانشکده علوم اجتماعی، چند تن از اساتید در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» به بررسی جامعه‌شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی پرداختند. نام یوسف اباذری اما در پنل همایش نبود. بعد از تمام شدن سخنرانی ها تعدادی از حضار از جمله دکتر اباذری، زبان به اعتراض گشودند. دکتر قانعی‌راد (مدیر جلسه) اباذری را به روی سن فراخواند و طوفان از اینجا آغاز شد. او از واقعیتی نهان،‌ «ابتذال کامل پاشایی»، «فلاکت مردم»، «همدستی دولت و ملت» و «لات و سوسول» برای «سیاست‌زدایی» سخن گفت. اباذری پای حسن روحانی و دولت اعتدال را هم به میان کشید و ماجرای پاشایی را نشان بدی از پوپولیزم حاد و یک چیز شبه‌فاشیستی خواند. خلاصه‌ای از آنچه اباذری گفت و شنید در ادامه می‌آید.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 10
  1. هاشمی

    من با اباذری موافقم. البته او خودش را فدای این خصلت روشنفکرانه اش می کند

  2. شریعتی

    به هر حال کاش کمی غیراحساسی تر حرف می زد آقای اباذری

  3. m

    این لحن ادبیات از یه بابایی که خودشو استاد دانشگاه میدونه واقعا بعیده تو اول برو درست حرف زدن رو یاد بگیر بعد نظر بده ابتذال اینه که پشت سر کسی که دیگه دستش از دنیا کوتا هه حرفای صد تا یه غاز بزنی و شخصیتش رو زیر سوال ببری واقعا که باعث شرمندگیه که یه استاد دانشگاه مثل آدمای کوچه بازاری صحبت کنه و حسادت درونیش رو اینجوری با وقاحت تمام به معرض نمایش بذاره و این در حالیه که مرحوم پاشایی در تمام مدت زندگیش پشت سر هیچکس حرف ناروایی نزد تو اگه قصدت اصلاح جامعه و جوانهاست طور دیگه ای هم میتونی اونو مطرح کنی که به کسی بر نخوره خودتو بذار جای پدر و مادر و برادرش و طرفداراش که بعد یک ماه هنوز رفتنش رو باور نکردن

  4. علی

    خدابیامرز مرتضی پاشایی لااقل ادب و نزاکت سرش میشد حالا من به سبک و سیاق موسیقیش کاری ندارم ولی انصافا جوان با شعوری بود و همینجوری دهنشو باز نمی کرد شخصیت دیگران رو به بازی نمیگرفت

    1. مرتضوی

      خب چه ربطی داره به حرفهای اباذری؟

  5. محسن

    گزارش خوبی بود. دست نویسنده‌ش درد نکنه.

    1. عاشق مرتضی

      من باهاش کاملا مخالفم چون بوی کینه حسادت ومطرح کردن خودشو میده اگه کمی درست فکرکنید میفهمید که برخلاف جریان آب شناکردن یعنی همین

  6. عصرپاییزی

    خطاب به کسانی که به مرتضی وطرفداراش توهین کردن خیلی بی وجدانید نشون دادید که چقدرآدمای خودخواهی هستید که فکرمیکنید هرچی شمافکرمی کنید درسته واینها نشانه های فرومایه گی وحقارته اما اشکالی نداره دنیا خیلی کوچیکه به هیچ کسم رحم نکرده یه روزی چوب این توهیناتون برشما میخوردید

  7. عصرپاییزی

    کسانی که ازابازری دفاع کردن یادشون رفته که دنیاخیلی کوچیکه وروزگارچه سرنوشتی واسه خودشون درآستین داره یه روزی جواب توهیناشون رومیگیرن روزی که به سلیقه شون توهین میشه میفهمن چقدربده بی احترامی کردن به خواسته هات

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.