کرونا درمناقشات علم و دین

محمد هادیفر

میدان‌داری کرونا به‌عنوان موجودی میکروسکوپی داغترین اخباری است که جهانیان را به هماوردی طلبیده و علوم بشری را به چالش کشانده است.

درحال حاضر این ویروس نزدیک‌ترین دشمن بشریت است و مستقیماً انسان را هدف قرار داده است. به‌طوری‌که لحظه‌ای از انسان غافل نبوده وبر تمام جنبه‌های زندگی بشر تأثیر گذاشته و هرآن درحال تولیدمثل مخربانه است. شاید رخدادهای ویرانگر جنگ جهانی اول و دوم باآن‌همه خسارات به اندازه این موجود ذره‌بینی بشریت را این‌قدر هراسان نکرده باشد. هم‌اکنون واژه کرونا فراگیرترین کلمه‌ای است که روزانه ورد زبان هرحیوان ناطقی در سراسر جهان است. شدت حرکت و عمق تخریبی این موجود ذره‌بینی موجب پرسش‌های متعددی از دایره علوم و حوزه‌های معرفتی گردیده است که جا دارد به‌اختصار بدان پرداخته شود.

کرونا را می‌توان نسل پیشرفته طاعون و وبا و… دانست که هم‌طراز تکنولوژی بشری، جهان را درگیر خود کرده است. از ابتدا بشر هرپدیده مخرب و ویرانگری را به‌نام شر و پدیده‌های سرور آفرین و لذت‌بخش را خیر تلقی می‌کرد. از دیرباز پرسش‌های معرفتی از پدیده شر در بین تمامی مکاتب فکری و ادیان اشراقی و الهی مطرح بود و هم‌اینک نیز به‌عنوان یکی از مباحث مهم فلسفهدین نزد بشر محسوب می‌شود. وجود شرور درکنار باورهای دینی و ارتباط آنها با عدل الهی پرسش‌های زیادی را به‌وجود آورده که شایسته است پاسخ داده شود.

غالب متفکران به‌منظور آنالیز شرور و بررسی موضوعی آن، شرور را به دو و بعضاً به سه گروه دسته‌بندی کردند.

الف ـ شرور اخلاقی؛ شامل رذیله‌هایی مانند دزدی، حسادت، ظلم و جنایت و… می‌باشند. هرچند این‌گونه رفتارها ریشه اغلب طغیان‌ها، جنگ‌های جهانی و ظلم‌های فراگیر اجتماعی هستند و استعداد آن را دارند تا به شرور اجتماعی -که یکی از زیرشاخه‌های گسترده شرور است – تبدیل شوند؛ به همین سبب منشأ بسیاری از تباهی‌های فعلی در جهان محسوب می‌گردند.

بـ شرور طبیعی؛ مانند سیل، زلزله، بیماری‌های صعب‌العلاج و واگیردار و مرگ و پیری … .

اگرچه بعضی متفکران به این دسته‌بندی نقد وارد کرده‌اند، اما این دسته‌بندی درک صحیحی از موضوع شرور ارائه می‌دهد که تمیز و استنباط آن از دیگر وقایع را آسان‌تر می‌کند. با این توضیح اگر مولود مخرب کرونا ساخته دست بشر و یک سلاح بیولوژیک باشد متهمان اصلی آن هنوز نتوانسته‌اند ادله‌ای مبنی بر رد آن ارائه دهند. بدیهی است درصورتی که این ویروس مولود دخالت بیولوژیک باشد جواب آن را درحوزه شرور اخلاقی و اجتماعی باید پیگیری کرد. مع الأسف جهان کنونی مملو از تنازع بین قاهر و مقهور است و عقلانیت جهانی در راستای رفع این مظالم وجود ندارد مگر از طائر قدسی برسد فریادی. اما این یادداشت درآمدی بردیدگاهی است که کرونا را بلای طبیعی دانسته که از آن به پدیده «شر» نام برده می‌شود پدیده‌ای که گاه در حوزه‌های معرفتی برداشت‌های ناصحیحی ازآن ارائه می‌شود، درحالی‌که دین با اتکا به علوم عقلی، تفسیر و تبیین متقنی از پدیده‌های شرور طبیعی دارد که در اینجا برشی ازآن ارائه می‌شود.

ذهن نقاد بشر از ابتدای پیدایش پس ازموضوع «خالق»، درگیر روابط بین امور خیر و شر بوده است. اموری که لذت و شادی را به‌دنبال داشته «خیر» و اموری را که به درد و الم ختم می‌شد «شر» می‌نامید؛ بنابراین بشر از همان ابتدا به دنبال منشأ دو پدیده یکی شاد آفرینی و نیکبختی و سعادت و دیگری فقر، فلاکت، بدبختی، قهر و نابودی بوده است. به همین دلیل بشر نخستین پس از تمیز مسائل پیرامونی خود به مکتب ثنویت در خالقیت-آفریدگارخیر (اهورامزدا) و آفریدگارشر (اهریمن)- روی آورد. با این دیدگاه بود که انسان بدوی همواره درکنار آفریدگارخیر و خواهان غلبه برشرور بودکه البته این هم آوایی با پدیده‌های خیر ناشی از فطرت خیرجویی و خیر خواهی بشر است. این مسئله باعث شد تاریخ مکتوب و شفاهی بشر به صحنه تقابل دائمی این دو آفریدگار تبدیل شود؛ هرچند پس ازظهورادیان توحیدی، انسان دوگانه انگاری را با وحدانیت خداوندی در منافات دانسته وآنرا کنارزد.

بعضی از اندیشمندان، اندیشه‌های کهنِ فرار از شرور و پناه بردن به دامان خیر و سعادت را انگیزه پیدایش ادیان اولیه دانسته‌اند. این پدیده‌ها به حدی در زندگی انسان تأثیر گذار بود که اسطوره‌های فکری اولیه یونان همانند سقراط و افلاطون و حتی قبل از آنان مانند هراکلیتوس به مسئله شر پرداخته‌اند. همچنین بعضی فیلسوفان مادی همچون برتراند راسل و روانکاوی مانند زیگموند فروید پیدایش ادیان را معلول ترس که -یکی ازمصادیق شروربود- دانسته‌اند. هم اینک مسئله شر به یکی ازمباحث مهم فلسفه ادیان تبدیل شده و با باورهای دینی درباره صفات خداوند مرتبط شده است و افکار بشر را با جمع بین شر وصفات خداوندکاملا درگیر کرده است.

پرسشی اساسی دراین زمینه وجود دارد و آن اینکه تکلیف عدل الهی با موضوع شروری که غیر قابل انکاراست چه خواهد شد؟

 

در پاسخ باید گفت: عموماً «شر» در لغت درمقابل «خیر» معنا پیدا می‌کند و یکی از کاربردهای مثل معروف «تعرف الاشیاء باضدادها» در اینجا مصداق پیدا می‌کند. بنا بر این اگرتعریف جامعی از شر ارائه شود نیازی به پرداختن به تعریف خیر نمی‌باشد چون با تعریف شرخود به خود معنی خیر مشخص می‌گردد. فلاسفه و متکلمین الهی گفته‌اند مفهوم خیر و شر از مفاهیم بدیهی است و به ندرت در بین انسانها بر سرمصادیق خیر و شراختلاف وجود دارد؛ بنابراین شرکه جمع آن شرور است به معنی بدی و ضرر و زیان و جامع همه رذائل وخطایا بوده و مایه درد و رنج آدمی است، به طوریکه همه از آن گریزانند. پدیده‌هایی مانند سیل و زلزله و فقر و امراض و…، که در مقابلآن خیر معنی پیدا می‌کند. در تعریفی موجز نیز گفته شده است خیر اموری است که عقل وجودش را برعدمش ترجیح می‌دهد و مقتضای حکمت است و شراموری است که عدمش بر وجودش ترجیح دارد و برخلاف حکمت است.

متکلمان مسلمان در یک تقسیم بندی دیگر شرور را به دودسته عدمی و نسبی تقسیم کرده‌اند؛ دسته‌ای از شرور عدمی هستند مانند جهل و عجز و فقرو… اما دسته‌ای دیگر وجود داشته و ملموسند و ازآن جهت بد محسوب می‌شوند که منشأ امور عدمی هستندمانند سیل و زلزله و ویروس وگزندگان و… . البته این خیر و شر بودن نسبی است و این نوع شرور نسبت به شیء یا اشیاء معینی بد هستند. چون هر موجودی دارای دو وجه انتزاعی است یکی وجود لنفسه و دیگری وجود لغیره؛ بنابراین بد بودن یک شیء در هستی فی نفسه آن نیست بلکه دروجود لغیره آن است؛ مانند زهرمار؛ زهربرای ماربد نیست و جزئی از وجود مفید آن است اما برای انسانی که از آن آسیب ببیند بد است. به گفته مولوی؛

زهر مار آن مار را باشد حیات لیک آن مر آدمی را شد ممات

پس بد مطلق نباشد درجهان بد به نسبت باشد این را هم بدان

با گسترش جغرافیای فکری انسان درتمامی حوزه‌ها، دائره شرور تنزل یافت و رابطه منطقی و نسبی بین امور خیر و شر بوجود آمد. پس از این رویکرد، وجه اشتراک همه مکاتب فکری و ادیان براین قرار گرفت که شرور وجود دارند اما این سئوال مطرح شد که بین باورهای دینی که خداوند را موجودی قادر مطلق و دارای علم بی پایان می‌داند و دارای صفت خیرخواهی و عدالت محض است با پدیده شر که تهدید کننده جهانیان است منافات وجود دارد، این مسئله را باید چگونه تبیین کنند؟ این تعریف نیازمند برقراری رابطه منطقی بین «خیر اعتقادی» و «شر جعلی» می‌باشد و از دیرباز متفکرین بشری موضع خود را درمقابل این معضل مشخص کرده‌اند. به‌عنوان مثال افلاطون نابغه بشری وجود شر را برای وجود خیر لازم و ضروری می‌دانست. این نظریه وجه تمایز بسیاری از اندیشه ادیان اشراقی و توحیدی قرار گرفت. اگر چه برخی اشراقیون پدیده شر را توهمی بیش ندانسته وثنویت نیز خالق شر را از خالق خیر جدا کرده، اما ادیان توحیدی با اذعان به پدیده شر، آن را با خالقیت خداوند ناسازگارندانسته و راهکارهای منطقی درمواجهه با آن ارائه داده‌اند. این گروه از متفکران با نگاه عدل الهی عمدتاً به خیرکثیر درمقابل شرقلیل نگریسته‌اند.

 

متفکران غربی اعم ازافلاطون تا معاصران با استدلالات فلسفی نسبت به حل موضوع شرور مبادرت ورزیدند اما متأخرین آنها مانند نیچه موجب پیچیدگی بیشترشرور شده‌اند. اگرچه نو افلاطونیان شر را یک صفت ذاتی برای ماده دانسته‌اند ولی عدمی بودن شر به مشرب فکری افلاطون و به صورت عام مشائیون منتسب است. قدیس آگوستین معروف‌ترین شخصیت مسیحی شبیه اشاعره در اسلام؛ شر را به معنی عدم دانسته و هرآنچه از خالق یکتا صادرگردد را خیر دانسته است. آنان معتقدند شرور به خودی خود دارای بار عدمی است. انکارکری و کوری و فقر و بیماری و ظلم و جهل و ناتوانی و مرگ و زلزله پذیرفته شده است و نمی‌توان شر بودن آنها را انکارکرد. همه این پدیده‌ها از نوع عدمیات و فقدانیات می‌باشند و وجودشان ازکمبودها و خلاء هاست و ازاین جنبه شرهستند که نابودی ونیستی و یا کمبودی‌اند از درون خلاء و یا اینکه منشأ نابودی و خلاء هستند. این تفسیراز شرور، دوئیت خالق خیر و شر را رد می‌کند ولی درطبیعت این دو پدیده خیر و شر همچنان توأمان با هم هستند و از دل همدیگر بیرون می‌آیند مثلاً نابینایی دارای واقعیت ملموس نیست بلکه بر اثر فقدان بینایی معنا پیدا می‌کند. با این مقدمه مختصر می‌توان گفت پیدایش مسئله شرور ناشی از درک ناصحیحی از پدیده‌ها و عمده این موضوعات ادراکاتی استناشی از فقدان قدرت تعقل انسان و این ادراکی بودن عمده مسائل شرور تاکنون نیز ادامه دارد. ابن سینا شر را امری نسبی دانسته و معتقد است امکان دارد وجود چیزی خود به‌خود و بدون درنظر گرفتن پیوندش با دیگران خیر باشد ولی همان امر نسبت به بعضی موجودات شر به شمارآید مانند آتش که سوزاندن آن خودبه‌خود برای آتش کمال محسوب می‌شود ولی از این جهت که خانه فقیری را می‌سوزاند شر به‌شمارمی‌آید بنا براین شر امری اضافی است نه ذاتی و درقضای الهی شرور بالعرض راه می‌یابند نه شروربالذات.

خواجه نصیرالدین طوسی معتقد است شرور اموری هستند که درمقایسه با افرادی معین پدید می‌آیند اما بدون مقایسه با موجودات دیگر و نیز درمقایسه با کل عالم، شری وجود ندارد. در منظر بسیاری از مشربهای فکری خیر و شر با هم درتضادند اما وجود هرکدام برای بقاء دیگری ضروری است زیرا و جود یکی از دوضد بدون دیگری ممکن نیست لذا خیر و شربه نوعی با هم متلازمند و اگر قرار باشد خیری باشد شر نیز ضروری است درحقیقت خیر و شردو امر متضایفند به‌طوری که به‌گفته فلاسفه دو پدیده‌اند که تعقل هرکدام بدون تعقل دیگری امکان پذیر نیست. دو امر متضایف در وجود و عدم و قوه و فعل همتای یکدیگرند یعنی اگر یکی از آن دو طرف موجود باشد طرف دیگرقطعا موجود خواهد شد. همچنان که در عدم هم اینچنین است. با این تعریف می‌توان گفت خیرات دربسیاری ازموارد درکنار شرور وجود داشته و معنا پیدا می‌کنند و با مشاهده شرور ارزش و لذت واقعی خیر نمایان می‌گردد.

موضوع شرور به صورت مباشر و غیرمباشر در حوزه‌های عدالت، وجوب و امکان، قضا و قدر، جبر و اختیار، حادث و قدیم، برهان نظم و بسیاری از دیگر حوزه‌های عقلی وارد شد و کارکردهایی را از خود برجای گذاشت. در یک دسته‌بندی می‌توان با فهرست تمامی بدیها و عدمها آنان را با دلایل علت و معلولی خود محاسبه کرد. سخت‌ترین بیماریها در مقابل علم و دانش بشری تاب مقاومت ندارد. طاعون و زلزله و سیل و بیماریهای واگیردار در گذشته حتی شهری را با همه سکنه‌اش به هلاکت می‌رساند ولی هم اینک با تجویز قطره دارویی برای همیشه از این بیماری رهایی می‌یابیم. با پرداختن به جزئیات شرور نسبی می‌توان پی برد که بسیاری از این شرور خود دارای حکمتی هستند که بشر به مرور به آن خواهد رسید. بسیاری از شرور دارای خواص نیکی هستند و چه بسا بروز این شرور موجب دفع شرور بزرگتر گردند. سیل یک پدیده ویرانگر طبیعی است و لیکن چه بسیار تمدنهایی که در مسیر آبرفتی همین سیلابها به‌وجود آمدند. و یا درآتشفشان که خروج امواج مواد مذاب درون زمین که ویرانیهایی را به بار می‌آورد اما پس ازمدتی چگونه می‌تواند موجب سرسبزی و خرمی کوههای تفتیده و خشک گردد؟

 

تبیین فلسفی شرور اولین بار توسط ارسطو ارائه گردید که بعدها ابن سینا و ملاصدرا نیز بدان استناد کردند. ارسطو معتقد بود شرور منافاتی با علم و قدرت الهی ندارد بلکه حکمت خداوند بر چنین آفرینشی تعلق یافته است و معتقد بود که امورات جهان ازچهار حالت خارج نیست؛ یا خیر محض یا شرمحض ویا خیرکثیر و شرقلیل و یا خیرقلیل و شرکثیر. حالت اول عالم مجردات و بالضروره واجب است. چون خیرمحض است و خداوند فاعل خیرمحض می‌باشد. اگر چنانچه این دسته ازموجودات خلق نشوند درخلقت خداوند نقص ایجاد می‌شود مانند نفوس و عقول تامه. حالت دوم بارحمت خداوند نا سازگاراست. حالت سوم؛ طبق حکمت باید آفریده شود چون ترک خیر کثیر به خاطر شر قلیل خود شرکثیر است و نیز بر خداوند واجب است خیر کثیر و شر قلیل ایجاد کند زیرا ترک این قسم موجب کثرت شر کثیر خواهد شد مانند حرارت و آتش؛ اما همین حرکات گاهی موجب بلا و مصیبت می‌شود، آیا می‌توان گفت به خاطر وجود این مصیبت اندک باید از آن خیر کثیر دست کشید؟ و حالت چهارم با حکمت الهی ناسازگاراست.

با این شرح مختصر می‌توان گفت طبق آیه «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَلِسُنَّتِ اللَّهِ تحوِیلًا»(سوره فاطر/43) بعضی قوانین الهی لایتغیر هستند. مثل قانون جاذبه مثل خاصیت سوزندگی آتش. مثل خاصیت غرق شدن درآب. مگر در استثنائاتی که در قرآن آمده و یا اینکه مسئله ” بداء” که جزء اعتقادات مسلمانان و برخی ادیان توحیدی می‌باشد. در حالی‌که با علم به خواص این پدیده‌ها بازهم درمصاف با آنها انتظار فرج داشتن کاری بس عبس است؛ اما شر انگاری حوادث از چند حالت خارج نیست اول اینکه بعضاً شر بودن یک پدیده ناشی از جزئی نگری است. پدیده‌ای که از آن به شرنام برده می‌شود باید دربسته کلی‌تری بررسی شود تا جایگاه شریت آن درمقابل کل مجموعه مشخص شود. سیل و زلزله وآتشفشان و بیماریهای واگیردار در قدیم از مشهورترین شرور طبیعی به‌حساب می‌آمدند. در حالیکه اقالیم زیبا و دلفریب وتمدنهای اولیه بشری از مسیل آبرفت‌های سیل‌های ویرانگر به‌وجود آمدند ایجاد بنا درمسیر سیل قطعاً محکوم به فناست در حالی‌که خارج از مسیر سیل از گزند آن درامان خواهی ماند. فعل و انفعالات درون زمین موجب خروج مواد مذابی از درون کوهها می‌گردد که از بقایای آن گرانبها ترین فلز “طلا” و همچنین سنگهای تزئینی گرانبها و از خاکستر آن جلگه‌های سرسبز و زیبا برای آیندگان به ارث گذاشته می‌شود. دوم اینکه بعضی پدیده‌ها ناشی از جهل انسان به آن پدیده و یا خواص اشیاء شرور و عواقب امور است طبق آیه شریفه «و عَسَی أَنْ تَکرَهُوا شَیئًا وَیجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرًا کثِیرًا» (سوره نسا/19). چه بسا اشیائی که از منظر آدمی کریه‌اند اما خداوند سبحان خیر کثیری در درون آنها نهاده است. از شرور طبیعی چنین استنباط می‌شود که از آن جهت شرورند که موجب رنج و ناراحتی انسان می‌شوند. اگر آدمی طوری قرار بگیرد که در مسیر این شرور واقع نگردد در واقع این شرور برای انسان شر نیستند. به عنوان مثال در گذشته علم به خاصیت زهر مار ودیگر گزندگان پی نبرده بود و لذا در ردیف شرور به حساب می‌آمدند اما اینک پرورشگاههای بزرگ نگهداری وحوش به وجود آمده تا از نیش کشنده آنان بیماریهای لاعلاج بشر را درمان کنند. حضرت علی (ع) می‌فرماید: اگر چیزی از امور بر تو مشکل شد، آنرا بر نادانی خود بر آن بپندار.؛ زیرا تو در ابتدای آفرینشت نادان بودی سپس دانا شدی و چه بسیار است چیزی که تو به آن نادانی و اندیشه‌ات در آن سرگردان بوده و بینائیت در آن گمراه است. پس از آن به آن بینا گردی.

 

در واقع شرور در کنار شدائد و سختیهایی که در درون خود دارند دارای فوائدی هم هستند که کمتر بدانها پرداخته می‌شود اینکه وجود زشتیها وبدیها هرچه بیشترانسانها را به سوی میل به خوبی و فضایل اخلاقی سوق می‌دهد می‌تواند از فواید شرور باشد. برکسی پوشیده نیست که شدائد و سختیها موجب غلیان نیروهای نهفته درونی انسان گشته وتهذیب نفس و تهییج قوا را به‌دنبال دارد. در خصوص قضیه کرونا که ازمنظر معرفتی بعنوان پدیده” شر” بدان می‌نگریم می‌بینیم چه تحولاتی در عالم به‌وجود آمده است. اساسی‌ترین نکته‌ای که در پدیده کرونا غیر قابل انکار است این است که جهان بعد از کرونا با جهان قبل از آن تفاوت خواهد داشت وشاهد تحولی بنیادین درحوزه های مختلف علوم خواهیم بود چون آنچنان شوکی به جهان علم وارد کرد که نیازمند بازبینی جدی در همه دست آوردهای بشری در طول کلیه تاریخ علم است. کمترین اثر مثبت کرونا، که غیرقابل انکاراست شکست غرورکاذب علم و فن آوریست که در برابر کرونا به‌زانو درآمده است چون در حضور چشم بینای علم ضروری‌ترین نیاز انسان که هوای دم و بازدم است به تهدیدی جدی مبدل شده و علم فعلاً از علاج آن عاجز است. این موجود ذره بینی فقر و غنا و قدرت و شوکت نمی‌شناسد ثروتمندان پر جنب و جوش بیشتر از فقرا وزاغه نشینان درمعرض آسیب‌های کرونا قرار گرفته‌اند. بزرگ‌ترین قدرت مالی جهان، امریکا را با چالش جدی مواجه کرده است. اگر دستگاه دین سنجی وجود داشت می‌شد شیب جهش گرایشات معنوی را درجهان نشان داد پاپ اعظم واتیکان سخنان تازه‌ای در خصوص ایمان داری کلیسا ابراز داشت. آمار جور و جنایت و قتل و غارت در جوامع به‌شدت کاهش یافته است مردمان به‌شدت نسبت به هم مهربانتر شده‌اند، روح معنویت و ایثار و گذشت و فداکاری در بین آحاد جامعه روبه فزونیست. کلیسا و مسجد و کنیسه و معابد همه یک ندا خالق یکتا را صدا می‌زنند. به تحقیق هیچ وقت جهان اینقدر وحشت زده نبوده و هیچگاه اینقدر بازگشت به معنویت دینی را تجربه نکرده است. اگرچه کرونا دشمن تجمعات بشری شده اما جهانیان کرور کرور حتی درخیابانها درتضرع و ناله به‌سوی خالق یکتا پناه می‌آورند. رئیس جمهور روسیه به عنوان یکی ازقدرتهای تأثیر گذار جهانی به ناتوانی مراکز علمی خود در مقابل این موجود نامرئی اذعان می‌کند. امریکای جهان پیما مقهور پنجه‌های این تاجدار ذره بینی شده و مستاصلتر ازهرزمانی است. به طوری‌که حتی فشارهای داخلی او را وادارکرده است که در خوی سبوعیتش تجدید نظرکند و چه بسا تحریمهای ظالمانه علیه ملتهای مستقلی مانند ایران را لغو کند. امریکایی که در روی زمین هماوردی نداشت و با راه اندازی جنگ ستارگان قدرت ماوراء الطبیعه را به هماوردی می‌طلبید، هم اینک از ترس موجودی میکروسکوپی ماشین‌های جنگی‌اش را از سراسر جهان جمع آوری می‌کند و ارابه‌های مرگش را به دلیجانهای بیمارستانی تبدیل کرده است؛ بنابراین پدیده کرونا علم را دراینجا با چالش جدی مواجه نموده است ولی دین به این سرگیجه علمی خرده نمی‌گیرد و از رویکرد عمومی جهان به معنویت، برخود غره نمی‌شود چون ماهیت دین بینش بخشی و ماهیت علم دانش بخشی است. دراین شرایط دانش و بینش مکمل هم هستند. «اذا افترقا احترقا» اگر ازهم جدا شوند خواهند سوخت. عقلانیت دینی برای عبور از این بحران بی‌سابقه بشری با معنویت بخشی به محققان علمی وظیفه ذاتی خود را انجام می‌دهد. نقش سازنده دین درچنین مواقعی برای موفقیت علم بسیار سرنوشت ساز است عمده دانشمندان بزرگ نقش ایمان دینی را پیشبرد اهداف علمی غیر قابل انکاردانسته اند ماکس پلانک مهمترین دانشمند فیزیک و پدر نظریه کوانتوم می‌گوید، بر سر در معبد علم نوشته‌اند هرکس ایمان ندارد وارد نشود وی همچنین می‌گوید؛ دین و علم مشترکا برضد شرک و الحاد می‌جنگند و برانگیزنده آنها همواره خداوند بوده و خواهد بود. انیشتن که به خداناباوری معروف است می‌گوید؛ احساس مذهبی بزرگترین شاه فنر تحقیقات علمی است. و یا وقتی که از او می‌خواهند مقدمه‌ای بر کتاب “علم به کجا می‌رود”؛ تألیف تألیف ماکس پلانگ بنویسد، می‌نویسد ازمن خواسته‌اند با شمعی خورشیدی را روشن کنم!. پرفسور الویر وندل پزشک مشهور امریکایی در قرن 19 می‌نویسد؛ هرقدرمعلومات بشر زیادترمیشود شکاف میان علم و دین تنگترمیشود و فهم درست علوم امکان ایمان بخدا را بیشترمیکند. در همین رویداد اخیر مواجهه با پدیده کرونا پزشکان و متخصصان بزرگ علمی را درایران و برخی دیگر کشورها می‌بینید که با وضو که نشانه اوج وابستگی دینیست به مراکز آزمایشگاهی خود وارد می‌شوند وجلوه های زیبایی از ممزوج علم و دین را دراین برهه حساس به جهان بشریت عرضه می‌دارند براستی که می‌توان از اینان به؛ لَّـٰکنِ الرَّ‌اسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یؤْمِنُونَ….. نام برد که ثابت قدمان در علم جزء مؤمنین بحساب می‌آیند.

 

قطعاً این بحران به سر خواهد آمد در آن صورت فصلی جدید از همراهی علم و دین رقم خواهد خوردکه موجب پویایی و نشاط فهم بشری از پدیدهای شرور خواهد شد. از این ره آورد نه سکولاریزم فربه ترخواهد شد و نه پوزیتیویزم غلبه خواهد یافت بلکه فرضیه نموداری عمودی دین و افقی علم گسترده ترخواهد شد. درتعالیم اسلامی عقل همواره حجیت داشته است وحجت الهی درشناخت دین محسوب می‌شود و ازمنظر دینی خلق برای اطاعت خداوند که همانا راه نجات است آفریده شده است وطاعت به علم و آموزش میسر می‌گردد و آموختن بدون عقل میسرنخواهد شد و علم خود از عالم ربانی صادرمی‌گردد و عالم را با عقل می‌توان شناخت. عقل درمقام فهم گزاره‌های دینی و استنباط آنان و انسجام بخشیدن به آنها در مقام تعلیم و اثبات و دفاع از آنها نقش برجسته‌ای دارد؛ دین در زمانی می‌تواند با علم درتضاد باشد که یافته‌های علمی مفاهیم دینی را به چالش بکشانند، درحالی‌که یافته‌های علمی موجب استحکام پایه‌های اعتقادات دینی بشود عقلا جایز نیست که دین با علم تعارض و تعاند داشته باشد پس درمواجهه با پدیده کرونا به عنوان یک پدیده شر ضمن تفسیر پدیدارشناسانه و معرفتی از آن به‌حکم عقل که نشأت گرفته از عقلانیت دینی است کاملاً با مکانیزم های علمی همراهی کرده و در این بحران علمی شاهد رویشی دیگر از تضایف بین علم و دین خواهیم بود.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.